خانه / سفرنامه / نعمت خوش اشک بودن

نعمت خوش اشک بودن

این قدر ورود به کوفه دلم را گرفته است که وقتی از راهنما می‌شنوم در سمت راست جاده، خانه حضرت امیر دارالاماره او و مسجد کوفه است به خود زحمت تفحص در وادی نخل‌های اطراف جاده را نمی‌دهم. غم غریبی دلم را گرفته است نمی‌دانم چرا اشک، قدم به دیده‌ام نمی‌گذارد و از ورود به خانه چشمم دریغ می‌کند. هیچ‌گاه این قدر محتاج اشک نبوده‌ام. حالا می‌فهمم نعمت اشک و خوش اشک بودن که خدا به بعضی‌ها داده است کم نعمتی نیست. کاش کسی با من بود و صدایی داشت و در این لحظات به داد من می‌رسید. به خود می‌گویم بگذار پایم به حرم مولا برسد با این که تصمیم گرفته‌ام از حضرت جز خودش هیچ نخواهم، اما نعمت اشک وخوش اشک بودن را خواهم خواست، و بر این خواسته هم اصرار خواهم کرد. ماشین جلوی هتل‌الهدای کوفه توقف می‌کند. قبل از زوّار از ماشین پیاده می‌شوم و سراغ هتل‌دار می‌روم. سریعاً آمار و وضعیت اطاق‌ها را می‌گیرم و اطاق‌ها را تقسیم می‌کنم. یک ساعت و نیم تقسیم اطاق‌ها و جابه‌جایی زوّار با یکدیگر که تن به شرایط و محدودیت‌های اطاق نمی‌دهند طول می‌کشد. ساعت ۴ بعد ازظهر است و من هنوز نه نماز خوانده‌ام و نه نهار خورده‌ام. همه در اطاق‌هایشان مستقر شده‌اند….

منبع: کتاب تا عشق با عشق-سفرنامه‌ی دمشق،کربلا،مکه غلامعلی رجایی

telegram

همچنین ببینید

پنج شنبه ۸۲/۵/۳۰ – مسجدالنبی (ص)

تشهد این است و عبارات تشهد را طبق فقه اهل سنت برای من می خواند. ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.