شدت نیازمند بازنگری است. در مدینه کم نیست کسانی از اهل سنت که فرزندان خود را حسن و علی نام نهادهاند بحث بر سر نورانیت نام علی نیست که از اسامی خدای متعال در قرآن است و علی تنها امامی است که نام خدا بر او نهاده شده است. بلکه بحث بر روی حدود حساسیتهای شیعه و سنی در تعامل با یکدیگر از یک سو و فرصتهایی است که از این رهگذر در اثر کم ظرفیتی و حساسیتهای بیجا نصیب دشمنان اسلام و مسلمین نموده و مینماید. این مخالفت گاه تا بدان حد است که برای نمونه در شهر علیگره هند از جوانان شیعه آن شهر شنیدم که بعضی از اهل سنت کلاسهای قرآن آنها را به تعطیلی میکشانند و نکته عجیب این که میگفتند در حالی که هندوها که دین ندارند با ما به مراتب از سنیها مهربانتر هستند و کاری به ما ندارند!
خیلی دلم میخواست توقفی میکردیم و قبر این پاره تن امیرالمؤمنین را که به حسب روایت در کربلا مجروح و در این محل به شهادت رسیده و مدفون شده است زیارت میکردیم ولی وقت کم است و باید به نجف برسیم.
کمی بعد تابلوی مقبره حضرت ذیالکفل پیامبر در کنار جاده توجهم را به خود جلب میکند. دلم میخواهد اتوبوس را برای لحظاتی متوقف کنم تا قبر شریف این پیامبر را نیز زیارت کنیم. اما اتوبوس با سرعت تمام به سوی نجف در حرکت است. وقتی به راهنما میگویم چند دقیقه اتوبوس را نگه دارید. میگوید اجازه ندارد. همه عراق یک پادگان است که حتی خارجیها در آن حکم سرباز را دارند و در هر حال باید تابع دستور باشند!
حالا به دروازه شهر نجف رسیدهایم. مأموران راهنمایی رانندگی شهر نجف که مرکز استان نجف است، راه را بستهاند و ما را به نجف راه نمیدهند! اصرار راننده به جایی نمیرسد و به ناچار ماشین به طرف کوفه حرکت میکند. نمیدانم چه چیز باعث این بسته شدن راه است. با تعجب و نگرانی از راننده و راهنما جریان را میپرسم جواب میدهند تمام شیعیان شهرهای عراق و روستاهای آن در این روز طبق معمول همه ساله برای زیارت به نجف سرازیر گشتهاند.
ماشین گشتی میزند تا راهی برای ورود به نجف پیدا کند و من از این فرصت استفاده میکنم و طبق معمول بلند میشوم تا اندک اطلاعاتی را که دارم و تذکراتی را که ضروری میدانم در اختیار زوّار بگذارم. صدایم به همه اتوبوس نمیرسد و حنجرهام خیلی خسته میشود ولی چاره نیست اینها زائرین امیرالمؤمنین هستند و باید سخاوتمندانه با آنها رفتار کرد. از شأن امیرالمؤمنین میگویم و این که در روایت است که وقتی حضرت پیامبر به معراج رفتند، در آسمان چهارم با ملکی شبیه امیرالمؤمنین روبرو شدند و با تعجب از جبرئیل پرسیدند چگونه است که علی قبل از من به معراج آمده است و پاسخ شنیدند این ملکی است به صورت علی و خداوند وقتی اشتیاق ملائک آسمان را به زیارت چهره علی در زمین دید، او را آفرید که ملائک به جای هبوط مکرر به زمین(مکه) او را در آسمان زیارت کنند…
منبع: کتاب تا عشق با عشق-سفرنامهی دمشق،کربلا،مکه
غلامعلی رجایی