جبرئیل بوده، جبرئیل امین ژوئن 11, 2009 قصه ی لحظه ها ارسال دیدگاه 1,760 بازدید نوشته های مرتبط پایان مطلب قصهی لحظهها دسامبر 25, 2011 زینب و زینالعابدین… دسامبر 18, 2011 اسیری زینب دسامبر 18, 2011 فاطمه خواب است. حسین گریه میکند. یکدفعه گهواره شروع میکند به تکان خوردن. صدای لالایی شنیدهمیشود. حسین آرام میگیرد. ماجرا را که برای محمد تعریف میکنند، میگوید: “جبرئیل بوده، جبرئیل امین.” منبع: آفتاب بر نی/ زینب عطایی 2009-06-11 admin اشتراک