خانه / زندگی نامه مختصری از امام حسین / بخش پنجم:امامت امام حسین(ع) در دوران معاویه

بخش پنجم:امامت امام حسین(ع) در دوران معاویه

مهم ترین دلایل خودداری امام(ع) از قیام در عصر معاویه از نظر تاریخ نگاران به شرح زیر است:

  1. ناهماهنگی جبهه مخالفان معاویه: از زمانی که معاویه به عنوان استاندار شام در برار خلیفه مسلمانان علی بن ابی طالب(ع) سر به شورش برداشت و موجب جنگ خونین صفین گردید، مخالفان زیادی در میان امت اسلام پیدا نمود. مهم ترین آن ها، اهل بیت(ع) و شیعیان آنان بودند که با گرد آمدن در سپاه علی(ع) تمام توطئه های دشمنان را از بین بردند و با جان و دل آن حضرت(ع) را یاری کردند. غیر از آنان گروه های دیگری چون خوارج و برخی طوایف انصار نیز با معاویه مخالف بودند و به حکومت او رضایت نمی دادند، ولی پس از شهادت حضرت علی(ع) ناهماهنگی شگفتی در سپاه آن حضرت(ع) به وجود آمد و پیروان آن حضرت(ع) به گروه ها و دسته های گوناگون نظامی، اجتماعی و عقیدتی تقسیم شدند و هر یک روشی را در پیش گرفتند. در نتیجه امام حسن(ع) با داشتن چنین سپاه پراکنده و ناهمگونی، موفق به ادامه حکومت و خلافت نشد و پس از شش ماه مجبور به پذیرش صلح گردید.

در جبهه مقابل، معاویه وضعیت دیگری داشت. او دارای سپاهی یک دست و هم عقیده بود که همه آن ها در عقیده باطل خویش ثابت قدم بودند؛ زیرا مردم شام از آن زمانی که به دین اسلام روی آوردند، جز سایه معاویه سایه دیگری را بر سر خود ندیده بودند و همه آنان تربیت شده مکتب اموی بودند و در پیروی از معاویه لحظه ای تردید نمی کردند. از این رو می بینیم که سپاهیان شام برای نبرد و جنگ در آمادگی کامل و گوش به فرمان معاویه بودند، ولی سپاهیان مقابل توان دفاع را نداشتند و تن به قضا می دادند و ضعف و گریز از جنگ تمام وجودشان را فرا گرفته بود. گر چه در میان آنان، مردمی دلیر و مطیع فرمان امام(ع) وجود داشت ولی تعداد آن ها بسیار کم و در برابر سپاه بزرگ معاویه تاب مقاومت نداشتند. امام حسین(ع) با درک عمیق شرایط می دانست اینان در زمانی که حکومت در دست پدر و برادرش بود، همراهی لازم را با آنان نکردند، چه رسد به این زمان که حکومت کاملاً در دست معاویه بود و از تمام اهرم های لازم برای مقابله نیز برخوردار بود. این بود که حضرت(ع) چاره ای جز صبر و استقامت و تحمل حکومت معاویه را نداشت، تا با گذشت زمان و افشای ماهیت واقعی معاویه، آمادگی لازم برای قیام مسلمانان فراهم آید.

  • پایبندی به پیمان صلح: امام (ع) پیمان صلحی را که برادرش با معاویه منعقد کرده بود، محترم می شمرد و به آن پایبند بود. سکوت امام حسین(ع) در روزگار تیره و تار معاویه، ناشی از تعهد به متارکه ی جنگ بود. حسین(ع) که پاسدار والاترین ارزش های عالی انسانی الهی بود می دانست که عظمت اصل وفای به عهد چیست؛ و این اصل شایسته ی هرگونه گذشت و فداکاری است.

معاویه همه ی موارد عهدنامه را که برای متارکه ی جنگ با امام حسن(ع) بسته بود، زیر پا گذاشت و بر ضد همه ی آن تعهدها عمل نمود، اما او معاویه بود و امام، امام بود. معاویه همه چیز را برای سلطه و حکومت دنیوی می خواست و هیچ ارزش و انگیزه ای برای وفای به تعهدهایش نداشت، ولی حسین(ع) نه تنها سلطه و حکومت، بلکه همه ی وجود خود را فدای عمل به انجام آن تکلیف الهی می دانست که نغمه ی آن را از اعماق وجود پاکش می شنید.

چه بسا افرادی در زمان امام حسن(ع) و یا پس از شهادت آن حضرت، از امام حسین(ع) درخواست قیام بر ضد معاویه را نمودند، اما پاسخ آن حضرت منفی بود، زیرا در صورتی که امام حسین(ع) در عصر معاویه قیام می نمود معاویه می توانست بر ضد امام حسین(ع) بهره های فراوانی را به دست آورد:

الف: امام حسین(ع) را پیمان شکن و شخصی که برای رسیدن به مقاصد خود دنبال فرصت می گردد، معرفی نموده و چهره آن حضرت(ع) را در میان مسلمانان مخدوش نماید.

ب: شایبه اختلاف مبنایی میان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را بین مردم رواج می داد و می گفت یکی از این دو صلح را و دیگری قیام را برگزیده اند.

ج: بهترین دستاویز را برای برداشتن امام حسین(ع) و شیعیانش کسب می کرد و با افراط در این راه ریشه شیعیان را می خشکاند.

  • معاویه و ترفندهایش: معاویه با تجربیاتی که از چندین سال حکومت بر شام و بعدها بر سراسر جهان اسلام به دست آورده بود، به موجودی کاملاً سیاسی و چند چهره تبدیل شده بود و شناخت ماهیت درونی وی برای همگان آسان نبود. معاویه طوایف و گروه های مسلمان را به خوبی می شناخت و متناسب با حال هر کدام، با آنان رفتار می کرد. در میان اقوام و سران آنان به شدت نفوذ کرده بود به نحوی که می توانست با اشاره ای آنان را به هرکاری وادار کند. او حتی قادر بود دروغ های آشکار خود را به عنوان حرف های درست به مردم بقبولاند. مخالفان معاویه در برابر تدابیر شیطانی وی کارایی خود را از دست داده بودند. جاسوسان معاویه در همه بلاد و مناطق اسلامی پراکنده بودند و هر روز، صدها خبر برای او می فرستادند. معاویه با این شیوه ها توانسته بود بزرگ ترین مخالفان حکومتش را از سر راه بردارد.

شهادت مالک اشتر نخعی از یاران دلیر حضرت علی(ع)، مرگ مظلومانه محمدبن ابی بکر عامل حضرت علی(ع) در مصر، شهادت امام حسن مجتبی(ع) به وسیله همسرش و به تحریک معاویه و شهادت حجر بن عدی و یارانش نمونه هایی از جنایات بی شمار معاویه بودند که در بسیاری از آنان حتی ردپایی از او آشکار نبود. با این شرایط اگر امام حسین(ع) که تنها بازمانده ی خاندان رسالت و شخصیت ممتاز امت و اسلام بود، بر ضد معاویه قیام می کرد و آشکارا بر علیه او دست به شمشیر می برد، حتی پیش از مواجه شدن با لشکریان شام به راحتی به وسیله جاسوسان و نفوذی های معاویه به شهادت می رسید و بدین وسیله معاویه می توانست بدون سر و صدا، بزرگترین مخالف حکومت خود را از میان بردارد و این امر دستیابی معاویه را به خواسته هایش نزدیک تر می کرد. امام(ع) با دوراندیشی و بصیرت عمیقی که داشت از تمام پیامدهای قیام آگاه بود و به همین جهت سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفت تا مرگ معاویه فرا رسد.[۱]

پس نتیجه می گیریم که چون معاویه در این مدت توانسته بود حکومت خود را قوی و ریشه دار و مستحکم سازد و خود نیز سیاستمداری حیله‌گر و مکار بود، از این رو هر نوع قیام مسلحانه بر ضد او احتمال پیروزی نداشت و نتیجه مطلوب به دست نمی آمد.

اما حکومت یزید که پس از مرگ معاویه شروع شد حکومتی نوبنیاد، متزلزل و ضعیف بود و خود یزید نیز فاقد عقل سیاسی، درایت و تدبیر بود و به می، معشوق، میمون و قمار بیشتر می اندیشید تا امر کشورداری. از این رو با اعلام آماده باش ده ها هزار نیروهای مردمی طرفدار امام حسین(ع) در عرصه سیاسی و نظامی قیام بر ضد یزید کاری عاقلانه و سنجیده بود. از طرف دیگر پایبندی به صلح برادر در زمان معاویه کاری عاقلانه و بخردانه بود و با مرگ معاویه دیگر این پایبندی موضوعیتی نداشت.

به همین دلیل است که پس از شهادت امام حسن(ع) وقتی مردم کوفه از امام حسین(ع) دعوت به عمل می آورند تا بر ضد معاویه قیام کند به دعوت آنان پاسخ مثبت نمی دهد، ولی وعده می دهد که پس از مرگ معاویه درباره قیام فکری خواهد کرد.[۲]

اهداف معاویه از دشنام گویی به علی(ع):

پس از شهادت امام علی(ع)، معاویه به مغیره بن شعبه، حاکم کوفه و همچنین به دیگر والیان خود در سایر شهرها، دستور داده بود که: «دشنام به علی(ع) و ناپسند شمردن او را ترک نکنند»![۳] او می دانست خاطره ی تقوا و پارسایی و عدالت علی(ع) به آسانی از ذهن مردم عراق زدوده نمی شود.

معاویه از این دشنام گویی دو هدف را تعقیب می کرد:

اول این که نام علی(ع) را حذف، سخن علی(ع) را متروک، سیره و حکومت علی(ع) را که میزان بود، نابود سازد. او تلاش می کرد تا روح و جسم جامعه را از یاد علی(ع) و خاندانش تهی کند.

دوم این که چون یاران علی(ع) نمی توانستند در برابر سبّ او طاقت بیاورند، لب به اعتراض می گشودند و این فرصتی بود تا به راحتی آنان را از میان بردارد.

سبّ علی(ع) آن چنان در قلمرو سلطنت معاویه رواج یافت که تبدیل به فرهنگ و مبنایی برای ارزش گذاری اجتماعی افراد شده بود. ابن ابی الحدید، از فردی به نام عثمان نقل می کند که عده ای به معاویه گفتند:«تو که به آرزویت رسیده ای، حالا دیگر از لعن علی دست بردار». معاویه گفت:«نه به خداوند سوگند تا آن که کودکان بر این لعن تربیت شوند و بزرگان پیر شوند، تا دیگر یادکننده ای باقی نماند که یاد او و فضیلت های او را بداند و زنده نگاه دارد دست از دشنام بر ندارم[۴]».

دشنام گویی به علی(ع) مهم ترین و مشخص ترین وجهه تبلیغاتی و سیاسی سلطنت معاویه بود. سبّ علی(ع) به گونه ای در جامعه اسلامی ترویج می شد که گویی یکی از علائم ایمان، دشنام گویی به علی بن ابی طالب(ع) است. این شیوه آن قدر در جامعه گسترده شد که بعدها وقتی عمر بن عبدالعزیز از سبّ علی(ع) نهی کرد، عده ای او را شماتت کردند که «سنت» را رها کرده است!! یعنی سبّ علی(ع) به سنت تبدیل شده بود[۵].

[۱] . ن.ک. ارزیابی انقلاب حسین(ع)، ص ۱۵۶ به نقل از حسین بن علی(ع) امام شهدا، ص۲۷۶-۲۷۰٫

[۲] . ارشاد، ص۱۷۹ به نقل از حسین بن علی(ع) امام شهدا، ص۲۷۶-۲۷۰٫

[۳] . الکامل فی التاریخ، ج۲،ص۴۷۲، به نقل از حسین بن علی(ع) امام شهدا ، ص۲۷۶-۲۷۰٫

[۴] . شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۵۶، به نقل از حسین بن علی(ع) امام شهدا، ص۲۷۶-۲۷۰٫

[۵]– محمد زاده، مرضیه، حسین بن علی(ع)، امام شهدا، پیشین ،ص۲۷۰-۲۷۴

telegram

همچنین ببینید

بخش هفتم: حرکت به سمت کوفه

در آستانه ى حرکت به سرزمین عراق حوادث پیش از حرکت: ۱- گفت و گوى ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.