از کربلا بیاموزیم-۱
دنیایی از حیا در مقابل یک لشکر دریدگی و بی حیایی
از بررسی کتب لغت در خصوص واژه «حیا» برمیآید، که حیا عاملی است که مانع انسان انسان از ارتکاب به بدی میشود.روایات وارده، این صفت اخلاقی را بخشی از ایمان و لباسی برای دین دانستهاند: « الْإِسْلَامُ عُرْیَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَیَاء و زینَـتُـهُ الوِقار[۱]»: اسلام عریان است، حیا، لباسی است که بر تن اسـلام میشود و آن وقار و سنگینی که در رفتار وجود دارد، زینت دین اسلام است.
برای حیا ابعاد و انواعی را برشمردهاند مانند: ۱٫ حیا در مواجهه انسان ها بایکدیگر، ۲٫ حیا در مقابل پروردگار، ۳٫ حیا در انتخاب و پوشیدن لباس.
کربلا تجلیگاه حیاست که در وجود امام حسین(ع) و یاران، حیا در تمام زمینهها موج میزند، چنان که در روایت میخوانیم: « لَوْ کانَ الْحَیاء صُورَهً، لَکانَ حُسَـیْن[۲]»: به این معنی که اگر همهی حیا در قامت یک انسان شکل میگرفت، حسین(ع) را میدیدید.
کربلاییان آن چنان متواضعانه و خاشعانه در پیشگاه محبوب به خاک افتاده و ضجه میزنند که گویی خطاکارترین انسانهای زمانه خود هستند، مناجاتهای متواضعانه یاران در پیشگاه حضرت دوست در شب عاشورا مثال زدنی است، در شبی که همه میدانند در محاصره کامل قرار دارند و دیگر امیدی به زنده ماندن ندارند، به جای هر گونه هراس و ترس و یا شکوه و شکایت، چنان با خدای خویش راز و نیاز میکنند که در توصیف خیمههای کربلا میخوانیم: «لهم دوی کدوی النحل»: زمزمهی مناجات مانند صدای زنبورهای عسل از خیمههای حسینی بلند بود.
در صحنه ای دیگر، زینب(س) به گودال قتلگاه میرسد، در حالی که با بدن قطعه قطعهی عزیزترین کس خود مواجه میشود؛ خطاب به پروردگارش عرض میکند: « اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا هذَا الْقَلیل مِن القُربان[۳]»: خدایا، این کم را از ما بپذیر. این، چیزی در مقابل تو نیست؛ من کاری نکردم.
در کربلا هیچکس خود را نمیبیند، تا جایی که هر کدام از یاران، زمانی که با بدنی غرق در خون در یک قدمی شهادت قرار دارد، متواضعانه و با لحنی نگران، از امام میپرسد: «اوفیت یابن رسول الله؟» آیا به عهد خود وفا کردم؟
حیا در حوزه پوشش مناسب برای مردان و حجاب زنان، یکی از تجلیات کربلاست. اهمیت انتخاب پوشش نیز به حدی است که وقتی در آخرین لحظات برای امام لباس میآورند تا بپوشد و به میدان برود، نگاهی به لباس کرده و میفرماید: این لباس کوتاه است و من چنین چیزی را نمیپوشم.
مصیبت بارترین چیزی که اهل حرم را می رنجاند، نه از دست دادن عزیزان که نداشتن پوشش مناسب است، چنان که زینب(س) در کاخ یزید در اولین سخن و شکایت از ظلم و جور او میفرماید: آیا این از عدالت است که خانواده و زنان خود را در پشت پرده پنهان کردهای و اهل بیت پیامبر را در مقابل انظار نامحرمان قرار دادهای؟
اما در مقابل
اگر قرار باشد یک لحظه جبهه ی دشمن را ببینیم، خواهیم دید که همه دریدهاند؛ دریده زبان، دریـده نـگاه، دریده رفتار، فـاجـرنـد[۴] هیچ ابایی از دشـنـام نـدارنـد. گاهی از پشت خیمههای حضرت اباعبداللّه(ع) نزدیک شده و ناسزا میگویند و زخم زبان میزنند. در روزهای تشنگی و عطش، آب را می گیرند و مقابل نگاه امام و اهل حرم بر زمین میریزند و به امام می گویند: ای حسین، این آب را می بینی که همه جانداران بیابان از آن مینوشند؟ ما نمیگذاریم قطرهای از این آب به تو برسد.
و یا زمانی که امام فرمان میدهد، خندقهای پشت خیمهها را آتش بزنند، یکی از میان آن ها فریاد میزند: ای حسین، خیلی زود برای رسیدن به آتش جهنم شتاب کردهای!
این زخم زبان ها آن قدر برای امام سنگین است که گاه نفرین میکند. خیلی وقتها اثر نفرین های امام همان جا خودش را نشان می دهد، اما دل ها بیش از آن چه بشود گفت، تسلیم ترس و طمع و جهل است تا تاثیر بپذیرد.
بنابراین دوست همراه من:
اگر میخواهی بدانی حسینی هستی یا یزیدی، ببین چه قدر در گفتار و رفتار و پوشش به حیا اهمیت میدهی. آیا در هر سخن که میگویی خدا را در نظر میگیری؟ و یا هنگامی که عرصه برایت تنگ میشود، زینب وار به خدا میگویی این که چیزی نیست، هر چه هست همه از توست، یا تا با اندک مشکلی، در مقام شکایت ایستاده و مزد عبادتهای نه چندان خالصانه را که توفیق آن هم جز از سوی خدا نصیب نشده، طلب میکنی؟!
خوب است یک بار دیگر خود را مرور کنیم….
نویسنده: مهربان کلیددار
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول
[۱] . کلینى، محمد بن یعقوب ،الکافی ،دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص ۴۶٫ [۲] . ابن شاذان، محمد بن احمد ، مائه منقبه من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمه، مدرسه الإمام المهدىf، قم، چاپ اول، ۱۴۰۷ق، ص ۱۳۶٫ [۳] . گروهی از پژوهشگران، أهل البیت فی مصر، پیشین، ص ۱۸۵٫ [۴] . فـاجـر ، بـه معنی کسی است که پردهدری میکند .