خانه / شعر های عاشورایی / غزل / غزل بانو (خلیل عمرانی)

غزل بانو (خلیل عمرانی)

شبی برگرد و با بغض غریب غربتم سرکن
عطش می پرورم در دیده جای اشک، باور کن
به رسم ماه بنشین روبه رویم آسمان انگیز
دلم را در شب لبخند و زیبایی مسخّر کن
زلال از اوج زیبایی سفر کن سمت چشمانم
تمام کوچه را بارانی اشک و کبوتر کن
بهاران ست امّا ذوق فروردین نمی جوشد
درختان دل انگیز غزل را سایه گستر کن
بخوان در نینوای غربتم شور شکوفایی
شکفتن های دشت عشق را چندین برابر کن
زبان واژه هایم در سکوتی کهنه می پوسد
غزل بانو، شکوه شوق و شعرم را میسّر کن
شبی رفتی و در باغ دلم پاییز پاشیدی
شبی برگرد و دل را باغی از گل های باور کن

خلیل عمرانی

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.