خانه / شعر های عاشورایی / متن ادبی / برای دلداری تو(پری انصاری)

برای دلداری تو(پری انصاری)

زینب…

هیچ کس برای دلداری تو نمی آید

کسی نیست که زیر بازوان تو را بگیردو اشک از چهره ات بزداید

هیچ کس…

به تسلای روح خسته و تکه تکه ات نمی آید…

از یتیمان قافله ی تو نیز جز با تازیانه یاد نمی کنند

وتنها…

آه شعله های درد توست که صورت های رنگ باخته و چشم های مصیبت دیده را می نوازد

***

تو مانده ای وداغ دست هایی که در علقمه افتاد.

حنجره ای که از ناوک حرمله گلگون شد و سری که از قفا بریده شد.

تو مانده ای ویک قافله آوارگی، صدکوفه بی وفایی و هزار خیمه شیون.

تو مانده ای و صورت هایی که از کبودستان سیلی گذشتند و از بی تابی خراشیده شدند.

ای پیامبر خون حسین…

امشب تو آن بغض گلوگیر پدر هستی که در کرانه ی چاه می شکست…

امشب باید…جای همه ی پروانه ها بسوزی.

جای همه ی شمع ها آب شوی ،جای همه ی باغ ها خزان بگیری و زرد شوی… جای همه ی صنوبران بشکنی و قد خم کنی…

و جای همه ی بلبلان که شاهد تطاول گلهای چیده شده اند، غمگین باشی…

که تنها تو مانده ای با خرمنی از موی سپید و جسمی ناتوان و…

امشب باید… جای همه ی چشم ها بباری که تنها تو مانده ای و داغ لاله هایی که در باغ خاطرت جوانه می زنند.

و آتشی که از کرانه ی چشم هایت شعله شعله زبانه می کشد.

***

و تو قرار است با این آه جگر سوز و لبالب از خون و خشم و این شعله های اندوه، همه چیز را در کربلا زیبا ببینی…

امشب باید نام حسین را در نمازت فریاد کنی.

و گرد شمع شب های محرم، جای همه ی پروانه ها بسوزی

که تنها تو مانده ای و…

پری انصاری

telegram

همچنین ببینید

داستان غدیر به روایت دکتر سنگری

داستان غدیر آفتاب درآبگیر اگر آن روز-هجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت- بودیم، چه می‌‌دیدیم؟ ...