خانه / شعر های عاشورایی (صفحه 53)

شعر های عاشورایی

آیه(خدیجه پنجی)

در بیست و سه سال لطف حق شامل شد تــا مــــعــجــزه‌ی عــظیــم وی کــامــل شد امــا هــمـــه آیـــه‌هــــای قـــرآن زینب(س) یـــک‌بــــاره بــــه قـــلـــب کــربــلا نازل شد خدیجه پنجی

ادامه نوشته »

دست‌های تشنه(ابوالقاسم حسینجانی)

قمر بنی‌هاشم به رود فرات که می‌زد، آب، در پوست خود نمی‌گنجید! در خیال خود، گمان می‌برد که از دست‌های تشنه‌ی عباس، لب‌ریز خواهد شد اما وقتی که آب را، تشنه رها ساخت در همه پیچ و تاب خیال فرات، تنها یک سؤال بود که موج می‌زد:« آخر، چرا؟!» عقل « اهل حساب است، آب می‌خواهد، خواب می‌خواهد، خوراک می‌خواهد» ...

ادامه نوشته »

فتنه‌ی خاکستری (محمدعلی مجاهدی)

آتش چقدر رنگ پریده ست در تنور امشب مگر سپیده دمیده ست در تنور این ردّ پای قافله ی داغ لاله هاست؟ یا خون آفتاب چکیده ست در تنور؟! این گلخروش کیست که یکریز و بی امان شیپور رستخیز دمیده ست در تنور؟ چون جسم پاره پاره ی در خون تپیده اش فریاد او بریده بریده ست در تنور از ...

ادامه نوشته »

اندوه عظیم (افشین علاء)

زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت چون آسمان، نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود، که چون رازِ سَر به مُهر در خانه‌ی علی، سَرِ افشای خود نداشت «امِّ البنین» کنایه‌ای از شرمِ عاشقی است کز حُجب، تابِ نامِ دل آرای خود نداشت در پیش روی چار جگر گوشه‌ی بتول آیینه بود و، چشم تماشای خود نداشت ...

ادامه نوشته »

بهشت زینب(محمدرضا سنگری)

شب همه ستاره است و دو ستاره که در خیمه گوش سپرده اند گفت و گوی تو را. -عزیزانم محمد و عون، دیدید سست عهدان پیمان گسل را که تاریک‌تر از شب، به ظلمت خویش پیوستند و از قافله ی حسین من گسستند؟ پروایمان نیست که تنهایی حق را پیش از این دیده بودیم، تنهایی مادرم زهرا، پدرم علی، برادرم ...

ادامه نوشته »