زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان، نظر به بلندای خود نداشت
اسمی عظیم بود، که چون رازِ سَر به مُهر
در خانهی علی، سَرِ افشای خود نداشت
«امِّ البنین» کنایهای از شرمِ عاشقی است
کز حُجب، تابِ نامِ دل آرای خود نداشت
در پیش روی چار جگر گوشهی بتول
آیینه بود و، چشم تماشای خود نداشت
زن؟ نه، هُمای عرش نشینی، که آشیان
جز کربلا، به وسعت پرهای خود نداشت
در راه عشق، چار پسر داده بود لیک
بعد از حسین، میل تسلاّی خود نداشت
عمری به سوگ زیست، که عباس وقت مرگ
دستی برای یاری مولای خود نداشت
شاعر: افشین علاء