خانه / شعر های عاشورایی / غزل / فتنه‌ی خاکستری (محمدعلی مجاهدی)

فتنه‌ی خاکستری (محمدعلی مجاهدی)

آتش چقدر رنگ پریده ست در تنور
امشب مگر سپیده دمیده ست در تنور

این ردّ پای قافله ی داغ لاله هاست؟
یا خون آفتاب چکیده ست در تنور؟!

این گلخروش کیست که یکریز و بی امان
شیپور رستخیز دمیده ست در تنور؟

چون جسم پاره پاره ی در خون تپیده اش
فریاد او بریده بریده ست در تنور

از دودمان فتنه ی خاکستری، خسی
خورشید را به شعله کشیده ست در تنور

جز آسمان ابری این شام کوفه سوز
خورشید سربریده که دیده ست در تنور

دنبال طفل گمشده انگار بارها
با آن سر بریده دویده ست در تنور!

امشب چو گل شکفته ای از هم، مگر گلی
گلبوسه از لبان تو چیده ست در تنور؟

در بوسه های خواهر تو جان نهفته است
جانی که بر لب تو رسیده ست در تنور

آن شب که ماهتاب تو را می گریست زار
دیدم که رنگ شعله پریده ست در تنور

محمد علی مجاهدی(پروانه)

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.