واحد ادبیات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا با برخی شاعران و نوحهسرایان شهرستان دزفول مصاحبه هایی را انجام داده است..
متن زیر برگرفته از مصاحبهای است که با جناب آقای محمدرضا احسانینسب و آقای فرامرزی مداح اشعار ایشان صورت گرفته است…
-با سلام از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید از شما سپاسگذارم، به عنوان سوال آغازین، لطفا خودتان را به طور مختصر معرفی بفرمایید؟
بنده محمدرضا احسانینسب متولد سال۱۳۳۰ هستم؛ میزان تحصیلاتم سیکل است و در حال حاضر در بازار مشغول کسب وکار می باشم.
– از چه زمانی کار مداحی برای اهل بیت را آغاز کرده اید؟
از شش سالگی شروع به نوحهخوانی کردم. و از همان بچگی درتکایا نوحه میخواندم.
– لطفاً از اولین سرودههایتان و این که چه کسانی که در این راه مشوق شما بودند برایمان بفرمایید؟
من از سال۱۳۳۸ شعر می گفتم. آن زمان جو نامناسبی بود و ساواک دوبار مرا دستگیر کرد. زمانی هم که ازدواج کردم، همسرم ناراحت بودند و مرتب به من تذکر میدادند که مبادا دوباره گرفتار ساواک شوم. اما در همان سالها آقای عنایت دبیر ریاضیم، اشعارم را می نوشت و یادداشت می کرد و شاید بتوان گفت ایشان اولین مشوق من بودند؛ بعدها دخترم هم که به طور تصادفی اشعار مرا دید، مرا تشویق به ادامهی این کار کرد.
از جمله اوّلین شعرهایم اینهاست:
خیز از جا عزیزم عباس نه علمداری دارم نه سپهداری
دیده بگشا عزیزم عباس نه علمداری دارم نه سپهداری
علاوه بر این استادی داشتم به نام مرحوم مرتضی بادلان که ملودی نوحهها را به ایشان می دادم و ایشان متناسب با آن آهنگ، شعری میسرودند. من و آقای عرفانی و دیگر دوستان در محضر ایشان بودیم.
و این نوحه ها را در هیئت های عزاداری از جمله در هیئت عزاداری محلهی سیمتری(یا زهرا) می خواندم.
– چه ملاکهایی باید در شعر عاشورایی رعایت شود تا قابل ارائه باشد؟
عاشورا چراغی فروزنده است، یک مشعل فروزان. شعر ما باید گویای این فروزندگی باشد، اغراق هم نکنیم چون باید کلام مستند باشد. اگر گفتههای ما مستند نباشد ممکن است جوانان اشتباه برداشت کرده و ما را در دادگاه ذهنی خود محکوم کنند. به این دلیل است که شعر باید با سند معتبر ارائه شود تا بتواند درون دلها چنگ بزند و آنها را در مسیر هدایت قرار دهد. شاعر باید مطالعه کند و اگر اهل مطالعه نباشد و نتواند فلسفهی کارها و رفتارهای سازندگان این حماسه را درک کند، در انجام رسالت خود ناتوان میماند. به عنوان مثال فلسفهی کارهای حضرت اباالفضل را باید بداند و…
– به نظر شما چه آسیبها و آفتهایی برای شعر آیینی و نوحهها وجود دارد؟
باید از دروغ و غلو در گفتههایمان پرهیز کنیم، با اساتید مشورت و از آنها نظرخواهی کنیم تا اشکالات کار برطرف شود؛ چون اگر مطلبی را اشتباه بیان کنیم، ممکن است برای جامعه و مذهب ما مشکلساز باشد. معقول و مستند سخن بگوییم.
– نظر شما در ارتباط با سرودن شعر و نوحه به گویش دزفولی چیست؟ و اگر در این زمینه آثاری دارید برای ما بخوانید؟
زبان دزفولی زبان مادری من است و آن را خیلی دوست دارم؛ ولی در این گویش واژههایی وجود دارد که همهی مردم با آنها آشنایی ندارند و ممکن است تلفظ آنها در میکروفن، به گوش مردم چیزی دیگری برسد. پس باید واژههای این گویش را بشناسیم تا بتوانیم از آنها درست استفاده کنیم. اگر به این نکته توجه داشته باشیم، گویش دزفولی بهترین گویشی است که میتوان این فرهنگ را نشر و ترویج داد.
– فرمودید که قبلاً شعر نو گفتید، آیا در زمینهی عاشورایی هم شعر نو سرودهاید؟
فرهنگ اقوام بومی ایران متفاوت است و بنده فکر میکنم که شعر نو با فرهنگ دزفول به دلایل بسیار فاصله دارد. اگر بیاییم یکدفعه این فرهنگ را تغییر دهیم، مشکلساز خواهد بود؛ گرچه من معتقدم شعر نو به دلیل اینکه گرفتار تنگنای قافیه و ردیف نیست، مفاهیم بسیاری را می تواند در خود جای دهد.
– کار و فعالیت برای اهلبیت خصوصاً اباعبدلله(ع) و ابراز محبت به این خاندان، در زندگی شخصی شما چه تأثیری داشته است؟
عاشورا یعنی انسانسازی؛ ما باید عاشورا را وارد زندگی خود کنیم. ما وقتی میگوییم حسینی هستیم، باید نوکر امام حسین(ع) باشیم و خود را در خدمت آنها بدانیم. اگر عاشورا را وارد زندگی خود کنیم زندگی ما با برکت میشود. من و خانوادهام دوای دردهایمان را از اباعبدلله میگیریم.
خاطرهای برای شما تعریفکنم: یک نفر نزد من آمد و گفت به من نوحهای بده من هم نوحهای به او دادم و رفت. شب بعد آمد و گفت این نوحه سرد است. چرا شما به فلانی نوحهی خوب دادی و به من نوحهی بد دادی؟
به او گفتم فلانی را فردا شب دعوت کن و این نوحه را به او میدهیم تا بخواند. فردا شب آن شخص آمد و نوحه را خواند. او گفت این شخص خوب میخواند پس چرا من بد میخوانم؟ من به ایشان گفتم شما باید زحمت بکشید و با قصد قربت بخوانید و زندگیت حسینی باشد. اگر ما خالصانه به ایندرگاه خدمت کنیم، بیاجر و مزد نمیماند.
– آیا برای ایام شادی و سرور اهل(ع) بیت هم شعر میسرایید؟
بله، من یکی از کسانی هستم که آهنگ شاد دارم. اهلبیت هم تأکید دارند که در شادی آنها شاد و در ناراحتی آنها ناراحت باشیم.
-شما پیوند دو فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس را از دیدگاه شاعرانهی خود چگونه میبینید؟ آیا آثاری در این زمینه دارید و از چه کسانی میتوانید یاد کنید؟
در این زمینه از استاد معلمی میتوانم یاد کنم. ایشان را به فرمایش خودشان ائمهی اطهار به این راه کشاندند. از جمله سرودههای من در زمینهی دفاع مقدس این ابیات است:
سلحشوران ایرانی بیایید، خمینی همچو مولایش غریب است
بیارید باز دوباره لالهها را، به گل آذین کنید کربوبلا را
سپهداری کنید روح خدا را، همه دیدند که ایران کربلا شد
حسین کربلا روح خدا شد، دل من خون از فراق لالهها شد
ما نمیتوانیم بدون حسین(ع) و عاشورا زندگی کنیم. آقای گاندی یک هندو است ولی در قیامش امام حسین (ع) را سرمشق خود قرارمیدهد. لحظه، لحظهی زندگی ما باید حسینی باشد.
یک شعر از زبان اباالفضل که می گوید:
پسر امالبنینم، مادرم کنیز زهرا(س)
به غلامی کن قبولم، ای امیر آل طه
به تو مینازم حسین، سرفرازم یا حسین
تو خود مسیحایی، عزیز زهرایی، امید دلهایی
جان نثارم یاحسین، غمگسارم یاحسین
ز اباالفضل کن قبول که غلامم یاحسین.
-آقای احسانی دربارهی اولین نوحهتان و حال و هوایی که پس از اجرای آن توسط خودتان یا دیگران داشتهاید، برایمان بگویید.
خدمت شما عرض کنم اولین نوحه ی مرا جوانی به نام آقای محمدرضا زادمهر خواند؛ خیلی قشنگ اجرا کرد و بسیار خوشحال شدم و اجرای خوب او مرا به شعر عاشورایی علاقمند کرد. به نظر بنده شعر و آهنگ ۱۰ درصد قضیه است و ۹۰ درصد آن اجراست.
– لطفاً از شاعران و مداحانی که قبلاً در این عرصه کار کردند و دوست دارید از آنها یاد کنید، برای ما بفرمایید؟
باید بگویم اگر آن بزرگان نبودند ما اصلاً چیزی برای عرضه نداشتیم. از جمله این بزرگان میتوان مرحوم گلستانی، مرحوم مرتضی بادلان، مرحوم ضیایی، حاجعبدالرضا دزفولی، حاج لطفعلی لطفیخلف و آقای سراج را نام برد. اینها بودند که شور و حرارت عاشورایی را در شهر دارالمؤمنین دزفول زنده نگهداشتند تا فرزندانشان حسینی باشند. اگر فرهنگ عاشورا نباشد هیچ سپری نمیتواند در برابر فرهنگ غربی که به سرعت در حال گسترش است، مقابله کند.
– با کدام یک از مداحان در طول سال بیشتر کار میکنید و برایچه هیئتهایی؟
من از همهی استان مداح دارم. در دزفول هم اکثراً در خدمت همهی هیئتها هستم. حتی بچههای ششساله هم پیش من آموزش میبینند.
– با توجه به آنچه فرمودید و جوانهایی که تازه وارد این عرصه میشوند و میخواهند زیر نظر پیشکسوتان این عرصه کار کنند، شما آیندهی کار را چگونه میبینید؟
با این مربیهای خوبی که من میبینم، ان شاالله آینده خوب خواهد بود. پیشکسوتان عزیز باید به جوانها میدان بدهند و آنها را تشویق کنند که وارد این عرصه شوند.
مصاحبه با آقای فرامرزی مداح اشعار آقای احسانی:
– از آقای مهندس فرامرزی می خواهیم که ضمن معرفی خود،از نحوه آشنایی خود با جناب آقای احسانی و هیئتی که در آن مداحی میکنند برای ما مطالبی را بفرمایند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر حسین و سلام بر عاشورای حسین
اینجانب حبیب الله فرامرزیفر، مداح اهل بیت هیئت متحده ی امام رضا(ع) و کاروان اسراء در شهرستان دزفول هستم، کاروان اسرایی که در سطح شهرستان دزفول است قدمت ۲۰سال دارد و همیشه سعی بر این بوده که مصائب حضرت اباعبدالله در طول مسیر و هم چنین اسارت اهلبیت را به نمایش درآوریم. الان حدود ۹ سال است که در خدمت آقای احسانی هستم و نوحههای مسیر تاسوعا و عاشورا را از ایشان میگیرم و در طول مسیر اجرا میکنم. من و ایشان در طول سال مرتب با هم در تماس هستیم تا بتوانیم نوحهای را برای روز عاشورا تهیه کنیم. نوحهای را که آقای احسانی در سال۱۳۸۴ در وصف حضرت ابالفضل(ع) سرودهاند، برای شما میخوانم:
حسینم بیا، طبیبم بیا که مسرورم از هر نگاهت
عزیزم بیا، امیدم بیا که مغرورم از هر نگاهت
همین افتخارم که دارم تو را
هر آنچه که دارم تو دادی مرا
دو دست غلامت تو بوسی چرا
به سجده منم چشم براهت
حسینم بیا، طبیبم بیا که معزورم از هر نگاهت
در عصر عاشورا نوحهی کاروان ما این بود:
بر بال فرشتگان عروج خونین تو را دیدم حسین من عزیز زهرا
بر بال فرشتگان جمال زیبای تو را دیدم حسین من عزیز زهرا
همیشه نگرانی ما این بود که در سال بعد بتوانیم چیزی بخوانیم که بتواند آهنگ سال قبل را پوشش دهد. سال۸۵ تا شب هفتم هنوز سرنوحهی ما آماده نبود.شب هفتم ساعت۳ نیمه شب آقای احسانی به من تلفن کرد و گفت سرنوحه آماده است. بعدها برای من تعریف کرد و گفت آن شب من داخل اتاق رفتم و در را بستم و از حضرت زهرا(س) کمک خواستم و باعنایت حضرت زهرا(س) این نوحه را سرودم.
نوحه این بود:
من به زنجیر کاروان، همره باب مهربان،اُف بر یزیدیان مدارا کنید با اسیران
نوحهی سال۸۶هم این بود:
ای فرات گر هزار دلبری کنی، به عشق حسینم نگاهت نمیکنم
ای فرات گر عطش را رهبری کنی، به عشق حسینم نگاهت نمیکنم
ای تو راز من، ای نیاز من، نگاهت نمیکنم
سبک سینه هم این طور بود:
دمی با خدایم نیایش کنم، خدا را به ستایش کنم
عطش را چو طفلی نوازش کنم
ای تو رازمن، ای نیاز من، نگاهت نمیکنم.
در عصر عاشورای سال۸۶ نوحه این بود:
آهستهتر شیون کنید ای فرشتگان،حسین قرآن میخواند
من گفتم باید سند این را مطلب را ببینم تا قبول کنم؛ مطالعه کردم و در یکی از کتابهای مرحوم حاجشیخجعفر شوشتری دیدم زمانی که اسراء را حرکت میدهند، فرشتگان میآیند نزد خداوند و میگویند: “این سر اباعبدالله فرزند پیغمبر تو است که بر روی نی است چرا انتقام ظالمان را نمیگیری؟” همانجا نوشته بود که فرشتگان را ندا میدهد و به آنها صحرایِی را نشان میدهد که چندین هزار نفر پشتسر امام زمان(عج) نماز میخوانند. پس حق تعالی میفرماید: “من انتقام خون حسینم را به وسیلهی او میگیرم.” با دیدن این مطلب آسوده خاطر و خوشحال شدم.
آهستهتر شیون کنید ای فرشتگان،حسین قرآن میخواند
روشن شب هجران کنید ای ستارگان، حسین قرآن می خواند
به این سبک هم سینه می زدند:
زد امان هستی حسین می رود، پر از شور و مستی حسین میرود
به عشق الستی حسین می رود
صبوری کنید ای فرشتگان، حسین قرآن می خواند