v:* {behavior:url(#default#VML);}
o:* {behavior:url(#default#VML);}
w:* {behavior:url(#default#VML);}
.shape {behavior:url(#default#VML);}
Normal
۰
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
/* Style Definitions */
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:”Table Normal”;
mso-tstyle-rowband-size:0;
mso-tstyle-colband-size:0;
mso-style-noshow:yes;
mso-style-parent:””;
mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt;
mso-para-margin:0cm;
mso-para-margin-bottom:.0001pt;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:10.0pt;
font-family:”Times New Roman”;
mso-ansi-language:#0400;
mso-fareast-language:#0400;
mso-bidi-language:#0400;}
عنوان تحقیق: مباحثی پیرامون عزاداری
گردآورندگان: سمیه تقیزادگان، فرخنده بدر
تعریف عزاداری
عَزِیَ (عَزاء): تسلی دادن، آرامش یافتن، خود را تسلی دادن.
عَزَّی: دلداری دادن، تسلیت گفتن به کسی (به سبب درگذشت کسی یا فقدان چیزی)، همدردی کردن با کسی، ابراز همدردی کردن کسی مثلاً با بازماندگان میتی.
تَعَزّی: صبر اختیار کردن؛ … عن: خود را تسلی دادن در امر ناگواری
اِتعَزَی ب: خود را تسلی دادن با …، تسکین یافتن در …
عَزاء: سنگینی، وقار، متانت، تسلی، آرامش، تسلیت، غمگساری، دلداری؛مراسم عزاداری.
تعزیه، ج تعازٍ: تسلی، دلداری، آسودگی و آرامش، همدردی، تسلیت، غمگساری.
رَقَعَ تَعزیتهُ: ابراز همدردی کرد، تسلیت گفت.
– واژهی عزاداری و سوگواری مانند واژههای صلات، حج و زکات اصطلاحی شرعی نیست که شناخت آن نیاز به تعریف شارع مقدس داشته باشد بلکه واژهای است آیینی که نشاندهندهی رفتار و مراسم خاصی است که در مواقع بخصوص توسط اقوام و ملل گوناگون انجام میشود. البته در روایات و دیگر منابع تاریخی الفاظی وجود دارد که میتوان آنها را با معنای عزاداری برابر دانست. مانند: عزا، ماتم، نوحه یا نائحه، تسلی، رثا و مرثیه.
از واژههای مذکور دو واژه با عزاداری و برپایی مراسم عزا هممعناتر است؛ یکی ماتم و دیگری رثا و مرثیه. واژههای تسلی، تعزی و نیاحه نیز هرکدام در برگیرندهی آثار و لوازم برگزاری مراسم عزاست زیرا عزاداری عبارت است از اجتماع گروهی از مردم که در آن سعی میشود با قرائت قرآن، خواندن مرثیه و سرودن شعر، بازماندگان را تسلی دهند و به صبر توصیه نمایند.
از روزی که بشر به دنیا آمد و سپس با پدیدهی مرگ و حوادث تلخ روبرو شد با این واژهها آشنا گردید. انسان موجودی است که آنچه را که با وجود و هستی خود ناسازگارببیند، ناپسند دانسته و با آن مبارزه میکند و اگر نتوانست در مقابل آن دست به دفاع بزند با ابراز اندوه، گریه و … به مقابله با آن و آرامسازی دل خود میپردازد.
گاهی نیز این مراسم برای احیاء شعائر الهی و خاطرهی زندگی پیامبر اسلام(ص) و سایر امامان برگزار میشود که آثار فراوان و ثمرات بسیاری به همراه دارد.
عزاداری چیست؟
عزاداری از مقوله ی یاد و ذکر است.یاد کسی که به مصیبتی دچار شده است و یاد کسی که به علل طبیعی یا غیرطبیعی از قبیل قتل،حادثه و امثال اینها از دنیا رفته است.شکی نیست که انسان موجودی است که طبیعتا فراموشکار است و نسبت به چیزهایی که توجه به آنها برایش مفید است، دچارغفلت می شود. در این مواقع یادآوری آن چیز انسان را از ابتلا به حوادثی که برایش مضر و یا هلاک کننده است،نجات میدهد و از آثار خوب توجه به آن چیز مفید، بهرهمند می سازد. یک اصل کلی و یکی از قوانین مهم خلقت این است که هر چیزی برای سعادت دنیا و آخرت انسان مفید،لازم و ضروری باشد، غفلت از آن انسان را دچار خسران دنیایی و یا آخرتی می کند و به همین دلیل لازم است به هر وسیلهی ممکن او را متوجه آن چیز مهم کرد و غفلت او را برطرف ساخت.
فلسفه عزاداری بر اهلالبیت(ع) و فواید آن چیست؟
فلسفه و حکمت عزاداری را میتوان در امور زیر، راهیابی کرد:
الف-محبت و دوستی: قرآن و روایات، دوستی خاندان رسول اکرم(ص) و اهلالبیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده است.۱ روشن است که دوستی لوازمی دارد و محب صادق، کسی است که شرط دوستی را-چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکی از مهمترین لوازم دوستی، همدردی و همدلی با دوستان در مواقع سوگ یا شادی آنان است؛۲ از این رو احادیث، برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهلالبیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تاکید فراوان شده است.
حضرت علی(ع) در روایتی میفرماید: «یفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا»۳
شیعه و پیروان مادر شادی و حزن ما شریکند.
امام صادق(ع) می فرماید: «شیعتنا جزء مناخلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤناویسرهم ما یسرنا»؛۴
شیعیان ما پاره ای از خود ما بوده و از زیادی گل ما خلق شدهاند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال میسازد، آنان را بدحال و خوشحال میگرداند.
جز این وظیفه عقلانی و شرعی، ایجاب میکند که در ایام عزاداری اهلالبیت(ع) حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنی، با اشک، آه و ناله و زاری، از نظر خوراک با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غمزده۵ و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسی که از حیث جنس و رنگ و نحوهی پوشش در عرف، حکایتگر اندوه و ناراحتی است، آشکار سازیم.
ب- انسانسازی: از آنجا که در فرهنگ شیعی، عزاداری باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردی با آن عزیزان، در واقع یادآوری فضایل، مناقب و آرمانهای آنان بوده و بدین شکل، آدمی را به سمت الگوگیری و الگوپذیری از آنان سوق میدهد. فردی که با معرفت در مجالس عزاداری، شرکت میکند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم میآمیزد و در پرتو آن انگیزهای قوی در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزاداری مانند محبّی میشود که فعّال و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج- جامعهسازی: هنگامیکه مجلس عزاداری، موجب انسانسازی گشت؛ تغییر درونی انسان به عرصهی جامعه نیز کشیده میشود و آدمی میکوشد تا آرمانهای اهلبیت(ع) را در جامعه حکمفرما کند. به بیان دیگر عزاداری بر اهلبیت(ع)؛ در واقع با یک واسطه زمینه را برای حفظ آرمانهای آنان و پیاده کردن آنها فراهم میسازد. به همین دلیل میتوان گفت یکی از حکمتهای عزاداری، ساختن جامعه براساس الگوی ارائه شده از سوی اسلام است.
د- انتقال دهندهی فرهنگ شیعی به نسل بعد: کسی نمیتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکی، در مجالس عزاداری با فرهنگ اهلبیت(ع) آشنا میشوند. به راستی عزاداری و مجالس تعزیه، یکی از عناصر و عوامل برجستهای است تا آموزههای نظری و عملی امامان راستین، به نسلهای آینده منتقل شود. مراسم عزاداری به دلیل قالب و محتوا بهترین راه برای تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایی آنان با کردار اهلبیت(ع) است.
اهمیت مجالس حسینی
در فرهنگ اهلبیت(ع) مجالس حسینی اهمیّت خاصّی یافته و در مورد بزرگداشت آن، احادیث و روایات فراوانی از طریق اهل تسنّن و تشیّع رسیده است. عبداللهبن فضل هاشمی از امام صادق(ع) در این باره پرسید: چرا روز رحلت پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) و سایر اهلبیت(ع) همانند مراسم بزرگداشت شهادت حضرت حسینبن علی(ع) نیست؟ امام صادق(ع) فرمودند: در روز شهادت حسین(ع) بزرگترین مصیبت تاریخ روی داد و رفتن او به منزلهی رفتن جمع اصحاب کسا است که گرامیترین خلق خدا در روی زمین بودند.۶
برای زنده داشتن یاد و نام و اهداف امام حسین(ع) بهترین راه همان تحریک عواطف و احساسات است؛ زیرا انسان برای پیروی از مکتب حسینی علاوه بر شناخت و آگاهی از وقایع و مقاصد عاشورا، نیاز به انگیزههای روانی دارد؛ یعنی علاوه بر معرفت که چراغ راه است، نیاز به محرّک هم لازم است که آن همان انگیزههای عاطفی و روانی است. مجالس روضهخوانی، تعزیهخوانی، سینهزنی، استفاده از لباس سیاه، علم و علامت و سایر مظاهر عزاداری به ویژه آنکه اگر با رعایت موازین شرعی همراه باشد، به نحو زیبایی مخاطب را تحریک نموده و به دنبال اسوهی کامل خواهد کشید. اما بررسیهای عالمانه و بحثهای محقّقانه و سخنرانیهای عادی به تنهایی چنین انگیزهای را نمیتواند بر شنونده ایجاد کرده و حرکتآفرین باشد. همچنین اگر مراسم بزرگداشت حماسهی عاشورا به غیر از سوگواری و گریه بود، باز هم نمیتوانست چنین نقشی را ایفا کند و مجالس شادی و غیره نمیتواند انسان مقاوم، با استقامت و شهادتطلب تربیت کند؛ چراکه خنده و شادی – همچنانکه استاد مطهری فرموده است – بیشتر جنبهی خودی و شخصی دارد و معمولاً در تمایلات خود به هواهای نفسانی فرو رفتن است. اما گریه در اغلب موارد خود را فراموش کردن و با محبوب هماهنگ شدن میباشد. خنده همانند شهوت در خود فرو رفتن ولی گریه از مقولهی عشق است که از خود بیرون رفتن است.۷
– بحثی کوتاه دربارهی فلسفهی عزاداری:
اینک این سؤال مطرح میشود که این گریه چگونه این همه پاداش دارد؟ و در ضمن انگیزهی حفظ شعائر حسینی که سفارش بسیار شده و میشود چیست؟ و گاهی میپرسند: «حسین(ع) در حقیقت پیروز شده، بنابراین به جای سوگواری باید جشن گرفت؟ سوگواری و گریهداری انواع و اقسامی است، مانند: گریهی شوق، گریهی تنفر، گریهی عاطفی، گریهی هدفدار، گریهی آمیخته با فریاد و شعار و حرکتبخشی و گریهی ذلّت و شکست.
آنچه ناپسند و مزموم است، گریهی ذلت و عجز است که حکایت از ناتوانی و سستی و شکست کند، ولی اگر گریه، گریهی شوق یا عاطفی یا هدفدار یا شعار یا اظهار تنفر و فریاد بر ضد ظالم و موجب بیداری و تحریک احساسات مردم بر ضد ستمگر گردد، چنین گریهای یک نوع امر به معروف و نهی از منکر است. و گریه بعنوان تنفر از ظالم نه تنها اشکال ندارد بلکه یک نوع مبارزه و به حرکت درآوردن مردم بر علیه ظالم است و خشم شدید علیه او میباشد. سوگواری ما، سینهزنی، زنجیرزنی، برداشتن پرچمها،… در حقیقت یک متینگ کامل، نشأت گرفته از احساسات و عواطف مقدس و پرشور مردم و فریاد عمیق قلبی با تمام وجود آنها، برضد ستمگر است و در واقع یادآوری صحنهی عاشورای خونین، پیامآور مکتب امام حسین(ع) میباشد، که هرسال در محرم و عاشورا و اربعین و روزهای دیگر انجام میگیرد.
با توجه به اینکه: پیکار حسینیان با یزیدیان، پیکار دو قدرتطلب برای دنیا نبود، بلکه پیکار دو فکر و دو مکتب بود، امام حسین(ع) به خاطر مکتب اسلام و امر به معروف و نهی از منکر به پا خاست و به همین جهت حسین(ع) فراموش نمیشود.
بنابراین باید با دلیل و منطق و با به جوش و خروش آوردن احساسات پاک مذهبی مردم که در مکتب گریه و سوگواری،پیام آور بدست میآید، مکتب و مرام او را زنده کرد و بر اعماق جان ثبت نمود.
گریهی حضرت زینب(س) و اهل بیت(ع) گریهی عاطفی و گریهی پیامآور و و اظهار تنفر از دستگاه ظلم تا ابدیت بود و چنین گریهای شعار کوبنده و سوزنده و ویرانگر کاخ ستمگران است و دشمن را به لرزه در میآورد، آری به قول شاعر خطاب به امام حسین(ع):
آنچه بر ملت اسلام، حیاتی بخشید جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود
حضرت سکینه دختر امام حسین(ع) میگوید: در روز یازدهم محرم از پدرم شنیدم فرمود:
«ای پیروان من هرگاه آب خوشگوار نوشیدید، مرا یاد کنید، یا وقتی که دربارهی غریب یا شهید(سختی) شنیدید برای(مصیبت) من، آه و ناله کنید.»
پیام سوگواری بر امام حسین(ع):
آری، حسین(ع) حاصل میراث نبوی، فردی خردمند و دانشمند و آگاه به روزگارش بود. او شاهد و ناظر بود پس، شهادت را انتخاب کرد تا برای همیشهی تاریخ حاضر باشد. زیرا از قرآن آموخته بود که: «گمان نکنید که آنها که در راه خدا کشته شدند مردهاند بلکه آنان زندهاند« و عِندَ رَبِّهم یِرزَقون»۸ هستند. به همین دلیل حسین(ع) و یارانش اسطورههای بزرگ فداکاری در همهی تاریخ هستند. این حماسهآفرینان و قهرمانان پرچمدار آزادی و عزت و گنجینههای ارزشمند فرهنگ و هویت شیعه هستند که استاد مطهری عرض کردند: «منطق آنان سوختن و روشن کردن است. حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای آن است»۹
«شهادت آنان تزریق خون به پیکر اجتماع است و این شهدا هستند که به رگها و پیکرها خون تازه وارد میکنند»۱۰«پس گریه بر شهید، شرکت در حماسهی او، هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست» و عزاداری و سوگواری بر حسین(ع) یعنی زنده نگهداشتن پیام او و میثاق و پیمان با اوست تا شیعیان را به حرکت آورد و شاداب نگهدارد. از همین رو در طول تاریخ تشیّع عزاداری و سوگواری بر حسین(ع)، جزو فرهنگ و هویّت شیعه باقی مانده است. تاریخ سوگواری و عزاداری بر امام حسین(ع) به انبیاء الهی و رسولالله باز میگردد، از عایشه نقل شدهاست: که به رسول خدا(ص) وارد شدم، دیدم چشمانش گریان است، گفتم: چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود:« جبرئیل به من خبر داد که حسین(ع) نزدیک ساحل فرات کشته خواهد شد.» ۱۱ همچنین به یارانش فرمود: فرزندم حسین(ع) در زمینی از عراق کشته خواهد شد. هرکس از شما او را درک کرد، وی را یاری رساند.۱۲ امام علی(ع) نیز در بازگشت از صفین در کربلا فرود آمد و فرمود: گروهی در این مکان به شهادت خواهند رسید که بدون حساب وارد بهشت خواهند شد۱۳حضرت زهرا(س) نیز در سوگ فرزند خود حسین(ع) گریست و به فضه فرمود: بر یتیمانی گریه کن که در زمین عراق کشتهی دشمنیها خواهند بود.۱۴ اما تاریخ سوگواری پس از حادثهی کربلا، مربوط به همان روزهای نخست پس از واقعهی عاشورا است، زیرا هنگامی که کوفیان اسرای خاندان امام حسین(ع) را از کربلا حرکت دادند، چون آنان را از کنار جنازهی شهدا عبور دادند، به شدت گریستند و یکی از آنان با فریاد یا محمّداه گفت: این حسین(ع) است که جنازهی او در این صحرا آغشته به خون افتاده و خاندان و زنان او را به اسارت گرفتهاند.۱۵
پس از آن در کوفه، زیدبنارقم وقتی عمل ننگین عبیدالله را مشاهده کرد که بر لبان امام حسین(ع) چوب میزند، گفت: به خدا قسم دیدم که رسولالله بر لبان او بوسه میزدند آنگاه گریست و از نزد عبیدالله رفت و نخستین فریاد اعتراض خود را نسبت به شهادت امام حسین(ع) سرداد و گفت: پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید تا نیکانتان را بکشند، به ذلت رضا دادید. پس ملعون باد کسی که به خواری رضایت دهد.۱۶ در دمشق نیز زنان خاندان امام حسین(ع) سه روز عزاداری کردند۱۷پیش از بازگشت اسرا به مدینه، خبر شهادت امام حسین(ع) به آن شهر رسید، در این هنگام املقمان دختر عقیل به همراهی خواهرانش در کوچههای مدینهی منوره به سوگواری پرداختند و از زبان رسولالله(ص) چنین می سرودند: با عترت و خاندان من پس از رفتن من چه کردید؟ گروهی را اسیر و گروهی را به خون آغشته کردید. پاداش نصیحتهای من این نبود که با نزدیکانم به بدی رفتار کنید.۱۸
مردم مدینه در جایجای شهر بر حسین(ع) نوحهسرایی و شیون و زاری میکردند و بنیهاشم در خانههای خود به سختی میگریستند.۱۹ در همین ایام شعرایی همچون ابوالأسود دوئلی برای آن حضرت مرثیههایی سرودند. ۲۰
نخستین سوگواری جمعی برای امام حسین(ع) بهوسیلهی توّابین در سال ۶۵هجری بر سر مزار آن حضرت انجام گرفت و از آن پس شیعیان در هر جایی که بودند، مراسم عزاداری و مصیبتخوانی را در سالگرد واقعهی عاشورا در میان خود برگزار میکردند. همانگونه که امام محمّدباقر در سالگرد عاشورای حسینی مجلس عزا برپا میکردند. کُمَیتبنزیداسدی در حضور آن حضرت مرثیهای خواند و چون به کلمه «قتیلٌ با لطف» رسید، آن حضرت بسیار گریست و فرمود: همواره به خاطر دفاع و حمایت از ما خاندان مورد تأیید روحالقدس خواهی بود۲۱ امام صادق(ع) نیز اهل خانهی خود را جمع میکردند و از سیدحِمیَری شاعر میخواستند تا ذکر مصیبتی از حسین(ع) برای وی بسراید. ۲۲سرانجام در دوران دولت آلبویه، احمدمعزالدوله پس از تصرف بغداد به سال ۳۵۱هجری دستور داد در روز عاشورا بازارها بسته شود و عَلَم و نشان سیاه برآویزند و دستههای عزاداری مردان و زنان در شهر راه بیفتند و برای شهادت حسینبنعلی(ع) سوگواری کنند.۲۳ چند سال بعد فاطمیان اسماعیلی مذهب این سنّت را در مصر شایع ساختند، به گونهای که در روز عاشورا سال ۳۶۳هجری بازارها تعطیل شد و جمعیت عظیمی از شیعیان در مقبرهی نفیسه دختر زیدبنعلی جمع شدند و باتفاق سواران و پیادگان با گریه و ناله بر حسین(ع) سوگواری کردند۲۴
حتی در قرن ششم هجری حنفیها و شافعیها روز عاشورا عزاداری میکردند۲۵٫این رسم، تاکنون در محافل شیعه باقی ماندهاست و شیعیان به یاد جانبازی و فداکاری امام حسین(ع) در راه نجات دین از انحراف، عزاداری مینمایند. اکنون وظیفهی مصلحان و آگاهان جامعه بهویژه جوانان است که از تحریف اجتماعی در آثار و نتایج و وارونه کردن اهداف واقعی نهضت امام حسین(ع) و تحریف معنوی در انگیزهها و تحریف تاریخی در ثبت و نقل حوادث عاشورا و اسطورهسازی در این واقعه، جلوگیری نمایند و اعمالی را که موجب وهن به تشیّع و تحریف چهرهی راستین آن میگردد خنثی کنند.
منبع: مجموعه مقالات عاشورایی، چاپ نشده، مؤسسهی فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا، دزفول، ۱۳۸۸.
پاورقیها:
۱٫ شوری(۴۲) آیه ۲۳؛هود(۱۱) آیه۲۹؛میزان الحکمه،ج۲،ص۲۳۶
۲ .المحبه الکتاب فی سنه،صص۱۶۹-۱۷۰و۱۸۱-۱۸۲
۳ .بحار الانوار،ج۴۴،ص۲۸۷
۴ امالی،ص۳۰۵
۵ .تاریخ النیاحه الامام الشهید حسین بن علی(ع)،ج۱،صص۱۵۷-۱۵۹
۶ علل الشرایع،ج۱،ص۲۲۶
۷ .شهید،ص۲۲
۸ .آل عمران(۳)/۱۶۹،بقره(۲)/۱۵۴
۹ مرتضی مطهری،مقاله شهیدبه ضمیمه قیام وانقلاب مهدی(عج)،ص ۱۰۳
۱۰ .همان،ص ۱۰۴
۱۱ .ابن سعد،الطبقات،ترجمه الامام الحسین،ص۴۸.
۱۲ ابن الاثیر،اسدالغابه،المجلدالاول،ص۱۲۳و۳۴۹
۱۳ .ابن سعد،الطبقات،ترجمه الامام حسین،ص۴۹
۱۴ مهدی نیلی پور،فرهنگ فاطمیه،ص۴۰۱.
۱۵ . ابن سعد،الطبقات،ترجمه الامام الحسین،ص۷۹.
۱۶٫ طبری،تاریخ ،الجزءالرابع،ص۳۴۹؛سبط ابن جوزی،تذکره الخواص،ص ۲۳۱.
۱۷ . .ابن سعدالطبقات،ترجمه الامام حسین،ص۸۳.
۱۸ . .شیخ مفیدالارشاد،جلد۲،ص۱۲۸
۱۹ . بلاذری،انساب الاشراف،الجزءالثالث،ص۱۳۴۳
۲۰ . .همان
۲۱ . ابن قولویه،کامل الزیارات،ص۱۷۴،شیخ طوسی،مصباح المتهجد،ص۷۱۳
۲۲ . .محسن امین،اعیان الشیعه،الجزءالاول،ص۵۸۶
۲۳ . .ابن الاثیر،الکامل فی التاریخ،ج۷،ص۷
۲۴ . مَقٌرِیزی ،المواعظ والاعتبار(خطط)،الجزءالثانی،ص۳۲۹
۲۵ . عبدالجلیل رازی،کتاب النقض،ص۴۰۲