خانه / ادبیات / واج نیزه ها

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها
آرام رفته بود به معراج نیزه ها
تصویر سبز صورت او سرخ شد ولی
خندید لحظه ای که شد آماج نیزه ها
خنجر به روی حنجرش امد ولی سرش
رفت و نشست بر سر مواج نیزه ها
گودال نیست تخت سلیمان کربلاست
حالا که می شود سر او تاج نیزه ها
شعر بلند پیکر او نیزه نیزه شد
ارایه کرده بود به خود واج نیزه ها

سیدمحمدحسین حسینی

telegram

همچنین ببینید

لیلاتر از همیشه…

بر نیزه تکیه دادی تنهاتر از همیشه با چهره ی خماری زیباتر از همیشه بذر ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.