عاشورا،همیشه تازه و زنده است. گویی حادثه ای است که در روزگار ما رخ داده است به دیگر زبان، عاشورا آیینه ی تماشای حقیقت در همه ی روزگاران است. بنابراین ما به عاشورا نیازمندیم تا بدانیم امروز و فردا چه کنیم و چگونه به سلوک در جاده ی شریعت و حقیقت بپردازیم.همین ضرورت ها موجب شد تا موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا برای اولین بار در سال ۱۳۸۵ فراخوان مقاله نویسی را در کشور برگزار کند، از مجموع ۹۳ مقاله دریافتی، ۳۷درصد مقالات به موضوع زنان جوان در عاشورا اختصاص داشت که بیانگراهمیت موضوع در نگاه نویسندگان مقالات می باشد همچنین کم ترین تعداد این مقالات به موضوع رسانه های صوتی تصویری عاشورایی و جوانان پرداخته بود که بیش از هر چیز فقر تخصص در این زمینه را نشان می دهد. نویسندگان از چشم اندازهای گوناگون و براساس محورهای فراخوان به نهضت و فرهنگ عاشورا نگریسته اند. این مقالات سرشار نکته های تازه، رهنمودهای ارزنده و سازنده و راهگشا می باشند.
پس از داوری آثار رسیده به دبیرخانه فراخوان، ۱۱ مقاله انتخاب گردید که به همّت همدلان و همراهان عاشورایی ویرایش، چکیده نویسی و در کتاب روز دهم ۱ به چاپ رسیدند. برخی از عناوین مقالات عبارتند از:
- عاشورا، علل، عوامل و درسها
- هنرنمایشی تعزیه
- عاشورا و تأثیر آن بر نسل امروز
- زنان و دختران جوان در عاشورا
نام کتاب:روز دهم(۱)
مؤلف: محمدرضا سنگری
محل نشر: تهران
ناشر و سال انتشار: خورشید باران /۱۳۸۶
تعداد صفحات: ۳۹۷
تقیه ازدیدگاه عاشورایی امام خمینی(ره):
احکام فقهی تقیه ازدیدگاه، حضرت امام خمینی(ره)، براساس موضعگیری سیدالشهداء(ع) در این مورد، به عنوان امام معصوم، یکی ازبخشهای جالب توجه مبانی فقهی ایشان است. این دیدگاه به خودی خود، الگوی رفتار امت اسلامی را در طول چند دههی گذشته شکل داده است.
حضرت امام خمینی(ره)، ضمن اختصاص دادن مبحث مبسوطی پیرامون تقیه و تقسیمات آن در کتاب «الرسائل» خویش، بحث مستوفایی فرا روی پژوهشگران قراردادهاند.
ایشان، در مبحث اقسام تقیه به حسب ذات آن میفرمایند:
«گاهی تقیه از روی ترس و خوف، و گاهی نیز از روی مُدارات میباشد. و خوف گاهی به خاطر توقع و انتظار ضرر برجان تقیه کننده، یا عرضش یا مالش و… میباشد.
و مراد از تقیه مُداراتی، همانا اتحاد کلمه، از طریق جلب دوستی و مودت مخالفان بدون مطرح بودن، خوف ازضرراست…۴۱ ».
ایشان درجایی دیگر، با مطرح نمودن مواردی، مُستَثنیات امر«تقیه» را در مراتب ذیل بر میشمارند، که با دقت در آنها، میتوان به راحتی، موارد استناد آن رهبر فرزانه را به سیرهی سیدالشهدا(ع) در این خصوص، یافت:
الف: مورد خوف براساس شریعت؛ که در این حال به قیمت بذل جان و مال، میبایستی امر به معروف و نهی از منکر نمود و دیگر تقیه، موردی نخواهد داشت.
ب: ظهور بدعت در اسلام؛ براساس روایات فراوان، بدعت امری حرام بوده و در تعیین محدودهی آن آوردهاند که بدعت عبارت است از: «اِدخالُ ما لَیسَ مِنَ الدّینِ فی الدّینِ»، یعنی: وارد نمودن چیزی که از دین نیست در دین، و در خبر است که: «کُلُّ بِدعَهٍ ضَلالَه، سَبیلُها إلی النارِ»۴۲ یعنی: هر بدعتی ضلالت و گمراهی است، و هر ضلالتی لاجرم به جهنم منتهی میگردد.
ماهیت این حکم اسلامی، صیانت و حفاظت دین از امور مخالف احکام الهی است که در این جا، وفق نظر رهبر فقید انقلاب اسلامی، چنانچه سکوت علمای دین و رؤسای مذهب، موجب ضعف عقاید مسلمانان شود؛ در این حال میبایستی به هر وسیلهی ممکن به انکار پرداخت؛ چه این عمل مؤثر در از بین بردن فساد باشد و چه نباشد.
ج: چنان چه از سکوت علمای دین و رؤسای مذهب ترس و خوف تبدیل شدن منکر به معروف یا معروف به منکر در میان باشد؛ در این حال بدون توجه به ضرر و حرج و در صورتی که حکم، از جمله مواردی باشد که مورد اهتمام شارع است، میبایستی به انکار و مقابله پرداخت؛ ناگفته پیداست که این نظر، دقیقاً اشاره به آن سخن سرور آزادگان جهان(ع) دارد؛ که فرمود:«ای مردم! آگاه باشید، اینان(بنی امیه) اطاعت خدا را ترک و پیروی از شیاطین را برخود فرض نمودهاند؛ فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل نموده، فَیء را- که مختص به خاندان پیامبر(ص) است- به خود اختصاص دادهاند. حلال و حرام و امر و نواهی خداوند را تغییر دادهاند و من به رهبری جامعهی مسلمانان، از این مفسدین که دین جّدم را تغییردادهاند، شایستهترم.» ۴۳
د: چنان چه سکوت علمای دین و رؤسای مذهب، موجب تقویت دستگاه جابرانهی ستمگران و تائید افعال نابهنجار آنان باشد؛ در این حال، سکوت حرام بوده و مقابله واجب است.
هـ: اگر سکوت علمای دین، موجب جرأت یافتن ظلمه در زمینهی ارتکاب سایر محرمات و ابداع بدعتها باشد، باز، سکوت، حرام و مقابله واجب خواهد بود.
و: چنان چه سکوت علمای دین و رؤسای مذهب، موجب سوء ظن و بدگمانی مردم نسبت به آنان شود، و بدین وسیله در نظر عموم مردم، متهم به همکاری با ستمگران بشوند؛ در این صورت نهی از منکر واجب میشود، هر چند که عملاً، تأثیری در رفع ظلم نداشته باشد.
ملاحظه میشود که دربند بند این موارد فقهی برگرفته از نظرات حضرت امام خمینی(ره)۴۴ اثرات نهضت ابی عبدا… (ع) را میتوان حس نمود، و در همین رابطه، حیطه و مورد تقیه در مقابل حکومت جور و ستمگران را دریافت، ایشان در همین راستا إشعار داشته اند که: تقیهای که موجب هتک حرمت دین و شر شود، به هیچ وجه جایز نیست؛ به ویژه موردی که اصلی از اصول اسلام، و یا برخی از ضروریات دین در معرض زوال و تغییر باشد. در موقعیت ابی عبدالله (ع)، چون یزید کمر به هدم اسلام بسته بود وهرگونه مماشاتی با او، میدان دادن به محوآثاررسالت و وحی تلقی میشد، بیعت از روی تقیه، نیز جایز نمیبود، برخلاف موقعیت تاریخی حضرت امیرالمؤمنین (ع) درمقابل خلفای سه گانه.
حضرت امام خمینی(ره) در نهایت، حیطهی امر«تقیه» را این گونه مشخص میفرمایند: «تکالیفی که برای فقهای اسلام است، بر دیگران نیست. فقهای اسلام برای مقام فقاهتی که دارند، باید بسیاری از مباحات را ترک کنند و از آنان إعراض نمایند، فقهای اسلام باید در موردی که برای دیگران تقیه است، تقیه نکنند تقیه، برای حفظ اسلام و مذهب بود، که اگر تقیه نمیکردند، مذهب را باقی نمیگذاشتند. تقیه مربوط به فروع است. مثلاً وضو را این طور و یا آن طور بگیر؛ اما وقتی که اصول اسلام، حیثیت اسلام، در خطراست، جای تقیه و سکوت نیست…»۴۵