من فرزند بی نشانی مزار فاطمه ام
من مهدی
وارث امامت
آخرین برگزیده
خانه کرده در تنگنای غیبت
تمام سالها، اندوهگین زیسته ام
زمین را آواره به سر برده ام
از کوچه به کوچه
از نسیم به نسیم
از باغ به باغ سفر کرده ام
مهریهی مادرم آب بود؛
ارثیه اش فدک
و من به سربرده ام
در بی نشانی
در تمامت آن چه که به مادرم ارث رسید
من مهدی!
فرزند بی نشانی مزار فاطمه (س) هستم…
من اعتراض بلند پیامبرم
به تمام بی تفاوتی های تاریخ
به تمامی آنان که سکوت کردند
و با چشمانی کاملا بسته، مرگ را به گردن آویختند…
کیمیا منم
که دستانم، همه چیز را به طلا بدل می کند
اما با این وجود
این زخم عمیق
این سیلی رونده بر صورت مادر را
از یاد نبرده ام
قرن ها می گذرد که از یاد نبرده ام
از یاد نبرده ام
من مهدی فرزند بی نشانی های فاطمه ام
فرزند زیباترین نسل موجود…
سروده ی شایا تجلی برگرفته از کتاب بانوی ماه