همهی سلامها بهانهی تواند. سلام به آدم و خاتم، به نوح و ابراهیم، به یعقوب و یوسف، به زکریا و یحیی و عیسی. حتی به مادرت زهرا؛ که تو روح سلامی، معنای سلام و خود سلامی.
بر پیشانی کدام زیارتنامه«سلام» نیست. سلام از هرکه آغاز شود به تو پایان مییابد. تو، «تمام» سلامی. با تو نقصها، کمال مییابند. راهها به فرجام میرسند و قطرهها به زیارت اقیانوس. زیارت ناحیه نیز گواه است که سلامها در ناحیهی وجود تو، بر ساحل طوفانی کربلا لنگر میاندازد.
به تو که میرسیم، آدم را در هیأت صفوهاللهی مییابیم، شیث را در سیمای ولیالهی و ادریس را در قامت قائم اللهی و نوح را که کشتی در طوفان انداخته و از موجهایکوهواره میگذرد. و مگر تو خود سفینه نجات نیستی که در طوفانزایی هر عصر، امنترین ساحل را با انگشت خویش نشان میدهی و کرانههای بدیع رستگاری را فراچشم چشمهای هراس زده و اندیشناک مینشانی.
به تو که میرسیم؛ هود ایستاده است در قامت بلند شکیبایی و با قومی که راستی و درستی نمیخواهند و حقیقت و روشنایی را گردن نمینهند از عذابی قریب_ ابر سیاه عذاب_ که عبوس و درشتناک و دهشت ریز بر آسمان به انتظار ایستاده است سخن میگوید. تو هودیکه خدایش یاریگر بود.
تو از هود فراتری که پس از چهل روز آسمان خون گریست و هنوز طوفان و گردباد تو بر خاک میوزد و هر سیاهی و سایهی سردی را به کام میکشد.
به تو که می رسیم صالح ایستاده است سرفراز و آبرومند، رویاروی قومیتهمت زننده و دروغزن، تباه و سیاه که ایمان نمیفهمند و ناقهی رحمت را پی میکنند و مهلت سه روزهی صالح را به سخره میگیرند و صاعقهی آسمانی، باغستانها و کاخهای استوار و ستبر و سرشارشان در دل کوهها را در هم می نوردد.
تو ای صالح صبور آل الله! ناقه سوارانت را به سخره گرفتند و کاخهای خضراء و حمراء را شکستناپذیر و فروریختنی انگاشتند بیآنکه بدانند سیلاب خون تو این بنیانهای سست را فرو میریزد و باغهای پوشالی خیال آنها را خاکستر میکند.
تو ای حسین! وارث صفای آدم، ولایت شیث، درسهای ادریس، شکیب نوح، هدایت هود و صداقت صالحی.
به تو که میرسیم؛ ابراهیم محبوب پروردگار، خلیل خلوت خدا، معمار توحید، ویرانگر بتکدههای شرک و نفاق، گلستان آفرین نمرودسوز و سرفراز آزمونگاه قربانی اسماعیل، ایستادهاست.
تو ابراهیمتر از اویی که خدا دوستتر از تو نیافت، هیچ کس چون تو کمرگاه بتها را نشانه نرفت، هیچ کس چون تو از خانهی توحید، برای بنای دوباره این خانه بیرون نزد و هیچ کس چون تو در آتشعطش گلستان نیافرید و آن همه فرزند صحابه را به قربانگاه عشق،ذبیح حضرت دوست نساخت.
با تو از هزار آتش شعله میتوان گذشت. با تو ذبح اسماعیل آسان است و عبور از طوفان و سیل گرداب ساده.
با تو توبه آدم پذیرفته شد. قابیل رسوا شد. شیث حرمت وشکوه ولی اللهی یافت،ادریس حجت و آیت رهروان شد.نوح بر ساحل جودی پهلو گرفت. هود و صالح ساقههای سیاه را در رقص گردباد و خشم صاعقه و تندر خاکستر دیدند و ابراهیم از جهنم زمینی نمرود به سرسبزی گلستان رسید.
نام تو ای حسین،تبلور نام انبیاست و عاشورای تو خلاصه و عصارهی رسالت رسولان. تو، وارث آدم و نوح و ابراهیمی و کربلای تو میراث رنج همهی انبیا، در تو، همه پیامبران ایستادهاند.
عاشورای تو مجال مرور همه تاریخ است.در نام و یاد تو، عطر و رایحه یکصدوبیستوچهار هزار پیامبر نشسته، در تو همه زیبایی و خوبی، یک جا قامت بسته است. عاشورای تو صحف ابراهیم است، زبور داوود، تورات موسی، انجیل عیسی و قرآن محمد(ص).
تو خواندنیترین کتابآفرینشی.
آیا با سرانگشت بصیرت و عبرت و فراست، برگ برگ کتاب تو را خواهیم خواند؟
دکتر محمدرضاسنگری