خانه / شعر های عاشورایی (صفحه 15)

شعر های عاشورایی

یک تغزل تشنگی(امیر مرزبان)

آفتاب آن روز در خون جگر سر کرد و رفت دشت را لبریز از گلهای پرپر کرد و رفت سرو روی شانه های سوگوار قتل گاه لحظه ای کوتاه را یاد صنوبر کرد و رفت: «رود لبریز از علمدار است و او لبریز عشق یک تغزل تشنگی تقدیم مادر کرد و رفت» روی دستان که جاری شد ندای العطش؟ رود ...

ادامه نوشته »

تفسیرقنوت(پری انصاری)

ای حضرت وفاداری… آن لحظه که میان دو رود، همه ی هستی را بدرود می گفتی… آن لحظه که نماز غیرت را روی آبهایی که از بی قراری هذیان می گفتند در معرض چشم زمین و زمان بی آداب اقامه می کردی… دست های بریده ات قنوت را تفسیر می کرد و در امتداد ربّنای زلالت همه ی موجها آمین ...

ادامه نوشته »

شفا(احد مشجری)

مطاف اهل دل ، خاک حسین ا ست فلک در عرش، غمناک حسین ا ست شنیدم هاتفی در گوش جـان گفــت: شفا در تربت پاک حسین(ع) اســت احد مشجری

ادامه نوشته »

التهاب(پروانه نجاتی)

چه قدر صبر کند گریه های کودک را بغل کند و بچرخاند این عروسک را چقدر دور زند:لای ـ لای ـ لالایی به زور خواب کند این نگاه کوچک را چقدر لب بگذارد به خشک لب هایش و شیر گریه کند التهاب کودک را چقدر سر بکشد سمت خیمه عباس دوباره بغض کند آن امید اندک را تمام هستی او ...

ادامه نوشته »

بانگ عطش(کریم رجب زاده)

نمــی‌دانم چرا اکبـــر نیــامــد چــراغ خـــانـــه‌ی مـادر نیامد نمی دانم چرا بانگ عطش از گلـــوی نــازک اصـــغـــر نیامد کریم رجب زاده

ادامه نوشته »

هفتاد و دو آینه(علی حاجتیان فومنی)

وقتی که همه به سنگ عادت کردند درپـــــیــــله‌ی عــــافیت اقامت کردند از صــــحـــنه‌ی کربلا مـــــلائک با سوز هــــفتــــاد و دو آیه را تـــــلاوت کردند علی حاجتیان فومنی

ادامه نوشته »

بال و پر(سید محمد جوادی)

بر روی دست پدر، بال و پرکبوتر زد سرش جدا شد و اما دوباره پرپر زد هنوز گرم سخن بود امام عاشورا که تیر آمد و بوسه به حلق اصغر زد یکی نگفت که آخر گناه کودک چیست؟ یکی نگفت که از او چه منکری سر زد رسید مادر و زخم گلوی او را دید نشست بر سر خاک و ...

ادامه نوشته »