خانه / شعر های عاشورایی / متن ادبی (صفحه 13)

متن ادبی

خاتون کوچک(فریده برازجانی)

خاتون کوچکی است و دشت که به تاراج رفته است و روح بهار که به شیشه دیو زندانی است خاتون کوچکی است و آب که از تشنگی هراسان است و نخل که به سجده‌ی گام‌هاش افتاده است و خون که پرده دار خروشان آسمانی هاست خاتون کوچکی است. و علقمه در دست‌های کوچکش عمق بزرگ فاجعه ای مهیب و صدایی ...

ادامه نوشته »

زخم قبیله ی زمین(فریده برازجانی)

زخم کهنه ای ست زخم قبیله ی زمین به کدامین قبیله می مانم؟! در کربلا مانده ست، برگ هویتم وقتی که باد – بر یال خونی خاک – وزید و رفت برلب‌های مضطرب خاتون به گل نشست پیام برادر… و ، خیره ماند خاک ، بر آوار کاخها تکیه زد آسمان، بر درنگ ثانیه ها از کدامین قبیله می آیم؟! ...

ادامه نوشته »

اصغر(اطمینان زاده)

این از اسرار دست نیافتنی است تنها این را می‌دانم که تو می‌دانستی اصغر جز از نوک سه شعبه سیراب نخواهد شد اما چگونه رضا به این شدی؟ چه می‌گویم این از اسرار است گویا از دید تو اصغر نیز قطره‌ای است که برای ماندن باید به دریا برسد این نهایت دلسوزی تو بود برای اصغر کوچک اگر او ذبیح ...

ادامه نوشته »

توفان دشنه‌ها(سید میرحسین مهدوی)

سرانجام کوفه به زیارت یزید رفت و شمشیر – شمشیر شکسته‌ی ابوسفیان را- از شام – این سرزمین دشنام- به کربلا آورد. در کوچه‌های کوفه بوی نان و شمشیر پیچید. شباهنگام، مردم در خنده‌های خلیفه… گم شدند و صبح – با شمشیرهای مست- بر مرکب عقل‌شان لگام زدند. آمدند تا نان‌شان را با خون فرات آغشته کنند! خیمه‌ها، در توفان ...

ادامه نوشته »

عظیم ترین ارتفاع(ارمغان بهداروند)

چگونه می توانم باز گردم وقتی بر گرده ی خود غمگین ترین خبر ها را نشانه دارم …؟ چگونه می توانم راوی تلخ ترین خبرها باشم وقتی نمی توانم برای سرودن این سوگ‌نامه زبان بگشایم …؟…چگونه می توانم با چشم‌های مغموم و نومید کودکان هم کلام شوم؟ نمی توانم با یال خونین و زخم‌های سر گشوده، ازدردی که چون شعله ...

ادامه نوشته »

صلابت غریب(محمدرضا سنگری)

قرن‌هاست که قرار قلب‌ها برده‌ای.دست در دست نبض‌ها، آرامش سینه‌ها را آشوب کرده‌ای و هم‌پای اشک‌ها، بر لب‌ها تراویده‌ای… نام تو همسایه‌ی شور است. یاد تو تداعی شعر و شیون و شیفتگی. تو را نمی‌توان گفت مگر با بغضی غیور که حنجره را می فشرد و سوزی غریب که شعله‌ورمان می سازد. ای ایمان ایستاده، ای حسین! لحظه هایی که ...

ادامه نوشته »

لابه لای دقیقه ها(مریم خاکبازان)

این جای شعر را فقط عشق می‌فهمد این شعر متعلق به آسمان است لابه لای دقیقه‌ها کسی به نام حسین مطرح شد وخدا حُسن او را با شهامت امضا کرد حسین کسی است که ابرها در تمام تاریخ برایش بارانی می‌شوند بوی ارکیده می‌آید انگار تمام کربلا را بهشت می‌کارند این قسمت شعر از فرشته‌هاست و آن‌ها سه نقطه می‌کارند ...

ادامه نوشته »

قطرات عاشورایی (سعید رمی)

عاشورائیان، اقامه کنندگان نمازند. آمران به معروف و ناهیان از منــکرند. عاشورائیان، عاشقان رکوع و سجده اند، خدایا ما را با معرفت عاشورایی آشناتر کن!… عاشورائیان، حافظان و بر پاکنندگان نمازند، عاشورائیان، مجاهدان با نفس شیطانی‌اند، عاشورائیان، عاشقان دعا و نیـایش‌انـد، عاشورائیان نگاه بر حرام می‌بندند. خدایا ما را از باده‌ی عاشورا سیراب ساز! اباالفضلی‌ها!، مرام عباس، حمایت از ولایت ...

ادامه نوشته »

کربلا،حرم حضرت عباس…(راز شهر تشنه‌ها)

بالاخره می رسم و اینک، تمام تاسوعاهای پشت سررا در خاطرم زنده می‌بینم خیابان‌های نهم محرم تهران را قدم به قدم گشته‌ام و زمزمه کرده ام:”یاعباس! یا سیدی!”و حالا، مقابل ضریحی ایستاده‌ ام که قبر کوچک تو را در آغوش گرفته است… پرچم‌های سبز و مشکی محرم، در آسمان زیر گنبد در اهتزازند و کودکان خیمه ها، شرمنده دستهای بریده‌ات، ...

ادامه نوشته »

پرسش بزر گ(سید حبیب حبیب پور)

سلام بر حسین، آن بر گزیده ی حق برای شهادت که تاریخ را به گواهی فرا خواند. حنجره ی سوزناک او در آن غربت بیکرانه، خطاب به هستی بود که جان ها را شعله ور ساخت و دلها را بیدار کرد … حسین (ع) در تنهایی خویش که تنهایی حقیقت بود، با پرسشی بزرگ، پاسخی عاشقانه می‌طلبید. پاسخی از سر ...

ادامه نوشته »