محرم، ماه عزاداری سرور و سالار شهدای کربلا حضرت اباعبدالله(ع) است؛ ماهی که ائمه و معصومین ما را نسبت به اقامهی عزای امام حسین(ع)، اشک و گریه بر اباعبدالله و برپایی مجالس عزاداری سفارش کردهاند.
شخصی به نام ریّان بن شبیب میگوید: روز اول محرم خدمت امام رضا(ع) رسیدم؛ ایشان فرمودند: میدانی امروز چه روزی است!؟امروز روزی است که حضرت زکریای پیغمبر درآن دعا کرد و از خداوند طلب فرزند نمود و خدا حضرت یحیی را به ایشان عنایت فرمود.
پسرشبیب (ریّان بن شبیب) محرم ماهی است که قبل از اسلام، یعنی قبل از آنکه پیامبر مبعوث شود، در دوران جاهلیت آن را محترم میشمردند و جنگ و خونریزی را در آن جایز نمیدانستند.
ماهی که که در آن کشتار جایز نیست و حتی مشرکان و غیرمسلمانان قبل از اسلام(یحّرمون فیه القتال) جنگ را در آن ممنوع میدانستند، اما بنیامیه به نام اسلام و دین، در این ماه، حرمت امام حسین(ع) را شکستند و او را مظلومانه به شهادت رساندند.
در ادامه امام رضا(ع) فرمود: پسر شبیب اگر خواستی برای چیزی گریه کنی، پس برای حسین اشک بریز و گریه کن که او را چون گوسفند قربانی سربریدند..
یعنی اگر مصیبتی دیدی، اگر عزیزی از دست دادی، برای آن گریه نکن بلکه برای حسین(ع) گریه کن.
بعضیها اشکال میگیرند و میگویند گریه بر مصیبت و کسی که شهید شده و اکنون نیست چه اثری دارد؟ در آثار وهابیان و نوشتههای بعضی افراد این اشکال دیده میشود که اصلاً گریه به چه معناست؟ چرا ما باید برای کسی که چهارده قرن قبل به شهادت رسیده، اشک بریزیم؟ دلیل این اشک و گریه چیست؟!
برای پاسخ به اینگونه شبهات توجه به این مقدمه لازم است. ما چهار نوع گریه داریم. بعضی از بزرگان از جمله آقای بهاری در کتاب خود به نام «الدعوتُ الحسینیه» به آنها اشاره کردهاست. ایشان این کتاب را در رد کسانی که به گریه و زیارت امام حسین(ع) اشکال میگیرند، نوشته است. او در کتاب خود این مطلب را بیان میکند که گریه چهارگونه است. به نظر بنده گریه برای امام حسین(ع) میتواند شامل هر چهار نوع باشد. البته گریهی مثبت، چون گریهی منفی هم داریم. به عنوان مثال وقتی به کسی میگویند به جبهه برو و او بترسد و گریه کند، این گریهی او به علت ترس و ضعف است.
گریهی مثبت را میتوان چهار شاخه کرد.
۱- بُکاءُالرحمه؛ گریهی رحمت. یعنی اشکی که انسان در اثر عواطف، احساسات و رقتقلب میریزد. انسان دلش برای چیزی میسوزد و گریه میکند. این طبیعت همهی بشر است. پس هر کسی -مسلمان هم نباشد- اگر صحنهای غمانگیز ببیند یا بشنود، متأثر میشود و اشک میریزد. به عنوان مثال دیدن کودکی در آغوش مادر که از گرسنگی جان میدهد، یا کسی که در آغوش پدر شهید میشود، یا دیدن فیلمی که نشاندهندهی یک صحنهی غمانگیز است، هرکسی را به گریه وامیدارد. چشم، مجرای اشکی است وابسته به قلب و باطن. انسان نمیتواند بیاعتنا باشد، مگر کسی که منشاء این چشمه را خشک کند. در حدیث هم آمده که دو چیز نشانهی شقاوت و بدبختی است. جمودالعین و قسوهالقلب؛ خشکی چشم و قساوت قلب.
پس به طور طبیعی هر انسانی با دیدن مصائل مصیبتگونه متأثر میشود. در تاریخ آمده که پیامبر(ص) پسری داشت به نام ابراهیم که در هجدهماهگی از دنیا رفت. پیغمبر از مرگ این کودک بسیار متأثر شد و در تشییع جنازهی او گریه میکرد. عایشه اعتراض کرد و گفت: یا رسولالله چرا گریه میکنی؟ پیغمبر فرمود: بکاءُ الرّحمه یهزنُ القلب و تدمع العیون؛ این اشک رحم است، قلب میسوزد و اشک جاری میشود. من نمیتوانم جلوی این گریه را بگیرم. در ادامه پیغمبر فرمود: من لا یرحم لا یرحم الله؛ کسی که رحم نداشته باشد خدا هم به او رحم نمیکند.
جعفربنابیطالب برادر امیرالمؤمنین در جنگ موته شهید شد. پیغمبر که در مدینه به سر میبردند از طریق غیب، باخبر شدند که جعفر شهید شدهاست. در مسجد برای مردم تعریف میکردند و میگریستند. در این هنگام امیرالمؤمنین(ع) وارد مسجد شد پیغمبر به اصحاب فرمود برادرش دارد میآید داغ برادر سخت است ساکت باشید که متوجه نشود. امیرالمؤمنین وارد شد تا نگاهش به چهرهی پیغمبر و اصحاب افتاد متوجه شد که اتفاقی افتادهاست، رو به پیغمبر کرد و گفت: یا رسولالله اخی فیالسفر؛ برادرم در سفر است، اتفاقی افتادهاست؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: خدا به تو صبر بدهد برادرت به شهادت رسیدهاست بعد از آن هر دو شروع به گریستن کردند. حضرت علی(ع) فرمود: انفصل ظهری؛ کمرم شکست. رسول خدا(ص) به خانهی اسماء همسر جعفربنابیطالب رفت. فرزند کوچک او عبدالله را روی زانو نشاند و دست بر سرش کشید و گریه کرد. از حضرت زهرا(س) خواست تا سه روز به خانهی اسماء غذا ببرند و اسماء بتواند عزاداری کند و حضرت مانع عزاداری و گریهی آنها نشد.
حمزه سیدالشهدا عموی پیامبر در جنگ احد شهید شد. پیغمبر بالای سر جنازهاش آمد و گریه کرد. وقتی به مدینه آمد مشاهده کرد که در همهی خانههای شهدا مجلس عزا برپاست و صدای گریه میآید امّا حمزه گریه کن ندارد، پیغمبر ناراحت شد. وقتی زنهای مدینه متوجه این موضوع شدند، مجالس خودشان را تعطیل کردند و به خانهی حضرت حمزه آمده و برای او مجلس عزا و گریه برپا کردند.
پیغمبر شش ساله بود که مادرش از دنیا رفت. چهل سال بعد که به پیغمبری مبعوث شد کنار مزار مادرش میآمد و صورت بر مزار مادر میگذاشت و اشک میریخت. امیرالمؤمنین(ع) شبها کنار قبر حضرت زهرا(س) گریه میکرد. اینها سیره و روش بزرگان دین ما در گریه و عزاداری برای از دست دادن عزیزان است. اینها گریهی رحمت است.
وهابیها در تشییع جنازهی عزیزان خود گریه نمیکنند و میگویند گریه حرام است. گاهی دیده شده کسی که پدر، برادر و یا فرزند از دست داده، چون میگویند گریه حرام است، به ظاهرگریه نمیکند ولی از درون دارد منفجر میشود. گریه کردن سبب آرامش میشود. اشک ریختن سبب سرور و بهجت میشود. روایت شده اگر کسی امام حسین(ع) را با ناراحتی زیارت کند و اشک بریزد، موقع برگشتن خوشحال است و احساس سبکی میکند.
نوع دوم گریه، گریهی فقدان است. غصه میخوریم که چرا امام حسین(ع) را درک نکردیم. در زیارت افتتاح میگوییم:« اللهم انّا نشکوا إلیک فَقْدَ نبیاً»؛ شکوه میکنیم که چرا پیغمبر نیست تا ما از وجودش استفاده کنیم. باز در دعای ندبه میگوییم:«متی ترانا و نراک؛ کی ما تو را میبینیم».
گاهی میبینیم جوانی که پدرش را از دست داده، در شب عروسیش ناراحت است. اشک در چشمانش حلقه میزند. وقتی به او میگویی چرا ناراحتی، امشب، شب عروسی توست؟ میگوید میدانم ولی دوست داشتم الان پدرم هم زنده بود. این گریهی فقدان است.
وقتی پیغمبر از دنیا رفت، امیرالمؤمنین اشک میریخت و میفرمود:«لقد إنقطع بموتک مالم ینقطع بموت أخٍ یا رسولالله؛ گریه میکنم که شما از دست رفتهاید و وحی تمام شدهاست.
نوع سوم گریه، گریهی عدم حضور است. گاهی انسان گریه میکند که چرا ما در کربلا و روز عاشورا نبودیم تا صدای«هل من ناصر» امام حسین(ع) را بشنویم و او را یاری کنیم. میگویند جابر روز اربعین به کربلا آمد گریه کرد و گفت یااباعبدالله من نبودم شما را یاری کنم. در زیارت هم میگوییم«یا لیتنا کنّا معک و نفوز» ای کاش ما هم بودیم و به فوز و رستگاری میرسیدیم.
عبیدالله بن حر جعفی امام حسین(ع) را یاری نکرد، بعد از شهادت امام به کربلا آمد و شروع به گریستن کرد و خطاب به خودش میگفت: توفیق نداشتی امام را یاری کنی. اگر امام را یاری میکردی روز قیامت شفاعت مادرش حضرت زهرا(س) شامل حال تو میشد.
نوع چهارم گریه، اشک معرفت و اشک صفاتی است. گریه میکنم که چرا اینقدر امام حسین(ع) خوب بود و من بد هستم، چرا امام حسین(ع) این همه صبور بود و من کمصبر و حوصلهام، چرا امام حسین(ع) مظهر نماز بود، اما در نماز من این همه سستی و کاهلی وجود دارد. این گریه، گریهی معصیتزداست. این اشک هم اشک طبیعی است. این که گفتهاند اشک بر اباعبدالله گناه را از بین میبرد، معنایش همین است، نه اینکه ما گناه کنیم بعد بگوییم گناهانمان با گریه بر اباعبدالله محو میشود. وقتی در باغ گل، کود میپاشند در ابتدا بوی کود همه را اذیت میکند ولی بعد از مدتی که کود به خورد خاک رفت و گلها از آن ارتزاق کردند و بزرگ شدند، دیگر بوی بد و متعفن کود به بوی خوش گلها تبدیل میشود. خداوند در قرآن میفرماید:«انّ الحسنات یذهبن السیّئات؛ حسنات گناهان را از بین میبرند». «یبدّل الله سیّئاتهم حسنات؛ خدا بدی را به خوبی تبدیل میکند. البته معنای سخن خداوند این نیست که ما هر چه میخواهیم گناه کنیم بعد خداوند ما را میبخشد و گناهانمان را به حسنات تبدیل میکند،نه، بلکه منظور این است که اگر ما گناهانی در زندگی خود داشته باشیم به سبب کار نیکی که میکنیم خداوند هم در عوض از گناهان گذشتهی ما میگذرد.
پس نوع چهارم گریه اشکی است که تغییر و تحول ایجاد میکند.
گریه با صدق بر جانها زند
تا که چرخ و عرش را گریان کند
گریه بیصدق بیرونق بود
دیو زان بر گریهاش خندان بود
هر چهار نوع گریه را میتوان بر حسین(ع) نمود. گریه بر امام حسین(ع)، گریهی ضعف و بیچارگی و ناشی از ترحم نیست، بلکه گریه بر آن حضرت به خاطر ثواب آن در نظر گرفته شده است.
معاویه بن وهب میگوید خدمت امام صادق(ع) رفتم. در حال نماز خواندن بود. آن حضرت در سجدهی نمازش برای زوّار قبر حسین(ع) دعا میکرد و میگفت: خدایا حاجات زوّار قبر حسین(ع) را برآورده بفرما. وقتی دعای امام تمام شد گفتم: آقا برای چه کسانی دعا کردید؟ امام فرمود: برای کسانی که قبر حسین(ع) را زیارت کنند. آن حضرت در ادامه فرمود: اگر میخواهی فرشتگان با تو مصافحه کنند، به زیارت قبر جدّم حسین(ع) برو.
در حدیث آمده اگر کسی به زیارت اباعبدالله برود «کمن زارالله فوق عرشه» مثل کسی است که خدا را زیارت کند.
ائمه(ع) همه حتی غیر مسلمانان را به زیارت اباعبدالله دعوت کردهاند و تضمین کردهاند که اجر آنها را میدهند و این همه سفارش به زیارت برای این است که یاد و نام امام حسین(ع) زنده بماند.
حضرت ابراهیم وقتی به مکه آمد همسر و فرزندش را در سرزمین لمیزرع گذاشت و دعا کرد: «فاجعل أفئده منالناس تمری الیهم» خدایا قلبهای مردم را به سوی آنها جذب کن. سی سال بعد برگشت و کعبه را ساخت. خداوند به او فرمود: ابراهیم اعلام کن مردم به مکه بیایند. حضرت ابراهیم گفت: خدایا چگونه اعلام کنم. ندا آمد بر روی سنگ برو و بانگ بزن ای اهل عالم به زیارت خانهی خدا بیایید. ابراهیم گفت: خدایا چگونه تمام مردم عالم صدای مرا میشنوند؟ خطاب شد تو فریاد بزن ما صدای تو را میرسانیم. ابراهیم هزاران سال پیش به مردم اعلام کرد و الان خودش نیست و سالانه هزاران نفر برای زیارت خانهی خدا راهی مکه و مدینه میشوند. خداوند خواسته که این خانه همواره عزیز و مورد احترام باشد. همان خدایی که خواسته کعبه عزیز و مورد احترام باشد، همان خدا هم خواسته که کربلای حسین(ع) عزیز و مورد احترام باشد. خدا خواسته که کربلا محبوب باشد، سجده بر خاک آن را محبوب قرار داده است.
در روایت آمده که امام هادی(ع) مریض شد. عدهای را به کربلا فرستاد تا برای ایشان دعا کنند. کسی به ایشان گفت: یابن رسول الله شما خود امام معصوم هستید؟! امام فرمود: زیر قبهی امام حسین(ع) شفاست.
دلیل اینکه این همه سفارش شده به زیارت امام حسین(ع) بروید و مجلس عزا برای آن حضرت برپاکنید و این همه ثواب برای آن در نظر گرفته شده است، این است که خدا میخواهد نام و یاد امام حسین(ع) برای همیشه باقی بماند. آنهایی که به عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) اشکال میگیرند و مردم را از این کار منع میکنند، مفهوم عزاداری و تعظیم شعائر را به خوبی متوجه نشدهاند. در قدیم هر کس به حج میرفت با خودش شتر و گوسفند میبرد و آن را علامتگذاری میکرد تا در روز عید قربان آن را قربانی کند. خداوند در قرآن میفرماید:« و البُدنَ جعلناها من شعائرالله؛ ما این شتر را از شعائر الهی قرار دادیم». و در آیهی دیگری میفرماید: «و من یعظم شعائرالله فإنها من تقوی القلوب؛ و هرکس شعائر الهی را گرامی بدارد پس این از پاکی قلب اوست». شعائر از ریشهی شعار است؛ یعنی شعور و درک و آن چیزی که علامت و نشانهی خداست. مگر میشود خداوند شتری را که علامت گذاشتهاند، از شعائر الهی بداند، ولی هفتاد و چند انسان برگزیده که در یک سرزمین سر از بدنشان جدا شده، را از شعائر الهی نداند؟! قطعاً کربلای حسین از شعائر الهی است و باید مورد احترام باشد و یاد و خاطرهی آن برای همیشه زنده نگه داشته شود و به همین دلیل است که ائمهی ما این همه سفارش به بزرگداشت این واقعهی عظیم کردهاند. امام رضا(ع) فرمود:«اذا دخل شهرمحرم لا یری أبی ضاحکاً؛ هرگاه محرم میشد دیگر کسی پدرم را خندان نمیدید.»
اشکی که برای اباعبدالله بر گونهها جاری میشود، اشک عظمت و ابهت است؛ اشکی است که سرور و شادی و انقلاب درونی برای انسان میآورد. قلب احساس میکند با این اشک از گناه شسته میشود، میل به عبادت پیدا میکند. این اشک سازنده است، این اشک صرفاً بر مصیبت و مظلومیت نیست، بلکه اشک معرفت و حضور و درک و احساس ارتباط با اباعبدالله است.
امام صادق(ع) فرمود: اگر نتوانستید به زیارت جدم اباعبدالله بروید رو به قبله بایستید و سه مرتبه بگویید: صلی الله علیک یا اباعبدالله. در روایت دیگر گفته شده به پشت بام برویدو رو به قبله بگویید السلام علیک یا اباعبدالله.
در احوالات یکی از بزرگان گفته شده که هر گاه نمازش تمام میشد بعد از تسبیحات میگفت: السلام علیک یا اباعبدالله. به ایشان گفتند: آیا این از تعقیبات نماز است؟ گفت: نه. اما ما همهی دینمان را از برکت وجود امام حسین(ع) داریم. نمازمان را از حسین(ع) داریم.«اشهد أنک قد اقمت الصلوه» دین ما، نماز ما از کربلا و خون امام حسین(ع) محفوظ ماندهاست.
کربلا یعنی کمال بندگی
کربلا یعنی رها در زندگی
کربلا یعنی نوای العطش
روی لبها ردپای تشنگی
کربلا یعنی حضور فاطمه
پیش سقا در کنار علقمه
کربلا یعنی علی اصغر شدن
تشنه بر دوش پدر پرپرشدن
کربلا بوی خدایی میدهد
عطر ناب آشنایی میدهد
کربلا یعنی وداع زینبین
پیش خیمه با گل زهرا حسین
ای لبانت بوسهگاه فاطمه
ای خجل از تو فرات و علقمه
السلام ای خامس آل عبا
السلام ای تشنه کام کربلا
بر لب دریا لبت خشکیده بود
از عطش کی اصغرت خوابیده بود
