خانه / ویژه ها / بابی انت و امی

بابی انت و امی

بابي انت و اميReviewed by Admin on Jun 4Rating:

ماه خرداد همیشه آبستن حوادث است؛ حوادث و اتفاقات مهمی که هر کدامشان می‌تواند سرنوشت یک نسل و شاید نسل‌های متمادی را رقم بزند و آینده‌ای دیگرگونه ترسیم نماید؛ مثل سالروز فتح خرمشهر، روز مقاومت وپایداری دزفول، رحلت حضرت امام(ره)، قیام پانزدهم خرداد و…
هنوز تنها ساعاتی از ارتحال حضرت امام(ره) نگذشته بود که خبرگان ملت تشکیل جلسه دادند تا مهم‌ترین تصمیم تاریخی خویش رابگیرند. تصمیمی که از لحاظ قانونی برای آن‌ها اصلی‌ترین وظیفه است و شاید برای برخی از آن‌ها درتمام دوران عضویتشان در مجلس خبرگان، هیچ وقت اتفاق نیفتد که نیاز باشد که برای گرفتن این تصمیم امتحان شوند، ولی وقتی امتحان رسید حقیقتاً امتحان سخت و سعب و دشواری است؛ زیرا، همه‌ی آینده‌ی کشور را با خود رقم می زند.
می‌گویند یک کشور سال‌ها برای نیروهای نظامی‌اش هزینه می‌کند تا آن‌ها اگر یک روز جنگ شد، آن روز به درستی دفاع کنند و از میهن وتمامیت ارضی خود حراست و حفاظت و پاسداری نمایند و از آن‌ها پذیرفته نیست که در هنگام وقوع حادثه، بحران زده شوند و فرار کنند یا تصمیم غلط بگیرند. شاید حکایت «کبایر» و «اعاظم» این مملکت و ملت نیز درمجلس خبرگان رهبری شبیه این مسأله باشد. آن‌ها نیز می‌بایست در هنگام خطر اولاً، بدون فوت وقت و بلافاصله تصمیم بگیرند و ثانیاً ، تصمیم صحیح بگیرند، که این دومی بی تردید از موضوع اول بسیار مهم‌تر است.
آن روز مجلس خبرگان رهبری تشکیل جلسه داد تا خدای نکرده دیگر بار سقیفه‌ای اتفاق نیفتد و علی(ع) دوباره خانه نشین نگردد و خلافت غصب نشود و فتنه‌ها و خدعه‌ها و شبهه‌ها و سهم خواهی‌ها و در یک کلام، دنیا طلبی‌ها میراث بنیانگذار نهضت را، از راه به در نکنند ودر چاه «ویل» نیندازند.
حرف‌ها و پیشنهادهای بسیاری در آن جلسه‌ی مهم مطرح شد؛ از«شورای رهبری» گرفته تا انتخاب یک نفربه عنوان رهبر. بحث ها پیش می‌رفت تا این که این بار بر خلاف زمان رسول الله(ص) که هیچ کس نپرسید ببینیم پیامبر(ص) از ما چه خواست و چه کسی را بهترین جانشین خود معرفی نمود، خبرگان خواستند بدانند پیر و مرادشان و معمار و رهبر تازه سفرکرده‌ی انقلابشان چه کسی را شایسته‌ی رهبری پس از خویش دانسته است؟ این بود که مسیر تازه و درستی پیش رو باز گردید و همه شنیدند که رهبر کبیر انقلاب(ره) بارها اشاره کرده است که، پس از او«سیدعلی» بهترین کسی است که می‌تواند رهبر باشد واین خواسته‌ی او بارها و بارها و در زمان‌ها و مکان‌ها و مناسبت‌های متعدد و در حضور افراد مختلف مطرح گردیده است. آقا، خود می‌دانست، ولی او درعین لیاقت در تمام طول زندگی و مسئولیت‌های فراوانی که داشته بود هیچ‌گاه به این موضوع که روزی رهبر شود و جانشین امام و رهبر و مقتدایش، فکر نکرده بود. این را ایشان خود چنین بیان می‌کنند: «آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسئولیت بر دوش بنده‌ى کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد، براى خود من حتّى یک لحظه و یک آن از آنات گذشته‌ى زندگى، متوقع و منتظر نبود. اگر کسى تصور کند که در طول دوران مبارزه و بعداً در طول دوران انقلاب و مسئولیت ریاست قوّه‌ى اجرایى، حتّى یک لحظه در ذهن خودم خطور مى‌دادم که این مسئولیت به من متوجه خواهد شد، قطعاً اشتباه کرده است. من همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلکه حتّى از مناصبى که به مراتب پایین‌تر از این منصب بوده است – مثل ریاست جمهورى و دیگر مسئولیت‌هایى که در طول انقلاب داشتم – کوچکتر مى‌دانستم».۱
بحث‌ها جدی‌تر می‌شد که آقا برخواست و عصا زنان خود را به پشت تریبون و میکروفن رساند و از لطف خبرگان ملّت تشکر کرد و از آن‌ها خواست تا او را رها کنند و این مهم را به دیگری بسپارند؛ اما هر چه او انکار می‌کرد خبرگان اصرار می‌نمودند. آقا خود بعدها این واقعه را این چنین توصیف می‌نماید: «من مخالفت کردم؛ مخالفت جدّى کردم. نه این‌که مى‌خواستم تعارف کنم؛ نه. او خودش مى‌داند که در آن لحظات در دل من چه مى‌گذشت. رفتم آن‌جا ایستادم و گفتم آقایان! صبر کنید، اجازه بدهید. اینها هم ضبط شده، موجود است. هم تصویرش هست، هم صدایش هست. شروع کردم به استدلال کردن که مرا براى این مقام انتخاب نکنید. گفتم نکنید؛ هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان، مجتهدین و فضلایى که آن‌جا بودند، جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولى بعد دیدم چاره‌اى نیست. چرا چاره‌اى نیست؟ زیرا به گفته‌ى افرادى که من به آن‌ها اطمینان دارم، این «واجب» در من «متعیّن» شده است. یعنى اگر من این بار را برندارم، این بار بر زمین خواهد ماند. این‌جا بود که گفتم قبول مى‌کنم. چرا؟ چون دیدم بار بر زمین مى‌ماند. براى این‌که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگرى آن‌جا بود، یا من مى‌شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول مى‌کردند، یقیناً من قبول نمى‌کردم. بعد هم گفتم پروردگارا! توکّل بر تو. خدا هم تا امروز کمک کرد»۲ .
وخدا خیرشان دهد خبرگان را که به جای همه‌ی ما آن‌قدراصرار کردند که ایشان پذیرفت . خدا خیرشان دهد که اگر ایشان نمی‌پذیرفت آیا امروزکربلایی دیگر اتفاق نمی‌افتاد؟
از آن روز تا کنون ۲۳ سال می‌گذرد و در این سال ها، کشتی انقلاب را طوفان‌های سهمگین بسیاری به مخاطره انداخته‌اند، که اگر لطف خدا و رهبری‌های داهیانه‌ی ایشان وتبعیت خالصانه‌ی ملت از ولایت نبود، هرکدامشان می‌توانست این کشتی را به خطر بیندازد!
چه قدر جای شکرگزاری دارد وجود رهبری خداشناس، خداترس، دارای توکل به خدا، دانشمند، شجاع، بصیر، فهیم، هنرشناس، ادیب، آشنا به مسایل ریز اقتصادی، فرهنگی، نظامی و…
آیا نباید هر روز که ازبستر برمی‌خیزیم به شکرانه‌ی وجود این رهبر، که بوی مولای غایبمان را می‌دهد سجده‌ی شکر به‍‌جا بیاوریم؟
به راستی چه‌قدر آدم دلگیر می‌شود وقتی می‌بیند به دلیل عملکرد بد برخی از ما که منتصب به حکومتیم، آقا آزرده شود و یا در گوشه‌ای جوانی ناخواسته از آقا و انقلاب دور!
به راستی چقدر دلگیر می شویم وقتی افرادی که به مناسبت های مختلف از خارج کشور به ایران می‌آیند به ما توصیه می‌کنند که قدر رهبرتان را بیشتر بدانید. شاید هم این یک قاعده و رسم باشد که، آنان‌که در نعمت بزرگی غرقه‌اند هرگز نمی توانند قدر و جایگاه آن نعمت خدادادی را بدانند!
آقا، وقتی پشت شیشه‌ی تلویزیون می‌آیی و لبخند می‌زنی دلمان آرام می‌گیرد که هستی، وامام بزرگوارمان را به یاد می‌آوریم و از خدا می‌خواهیم که تو را برایمان تا ظهور حضرت مهدی(عج) نگهدارد و دست برسینه می‌گذاریم و زمزمه می‌کنیم: «بأبی أنت و اُمّی یابنَ رسول الله».

عبدالکریم خاضعی نیا
۱-سخنرانى مقام معظم رهبری در مراسم بیعت ائمه‌ى جمعه‌ى سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان ۱۲/۰۴/۱۳۶۸
۲- فرازی از بیانات در دیدار عمومى به مناسبت روز ولادت باسعادت حضرت جواد (ع) ۲۳/۰۹/۱۳۷۳

telegram

همچنین ببینید

جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا

نام کتاب: جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا مؤلف: محمدرضا هدایت پناه محل نشر: قم ناشر: ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.