خانه / سخنرانی / متن سخنرانی / دل حرم خداست – حجه الاسلام هاشمی نژاد

دل حرم خداست – حجه الاسلام هاشمی نژاد

قرآن می‌فرماید: «یوم لا ینفع مال و البنون الا من عطاء الله بقلب سلیم؛ قیامت روزی است که در آن نه مال فایده دارد نه فرزندان. مگر اینکه انسان خدا را با قلبی سلیم ملاقات کند. در تفسیر صافی در ذیل این آیه‌ی کریمه روایت شده که از حضرت صادق(ع) سؤال شد: قلب سلیم چه قلبی است که اگر انسان با آن قلب خدا را ملاقات کند در قیامت، اهل نجات است؟ حضرت فرمودند: قلبی است که خدا را ملاقات کند و هیچ‌کس جز خدا در آن نباشد.
فرموده‌اند: القلب حرم الله؛ دل، حرم خداست. غیر خدا را در آن راه ندهید و ساکن نکنید. حضرت داوود نبی در مناجاتش با خدا عرض کرد: الهی له کل ملک خزانه و این خزانتک؛ خدایا هر پادشاهی خزانه و صندوقی دارد خزانه تو کجاست؟ خطاب آمد: خزانکی اعظم من العرض و اوسع من الکرسی و ازین من الملکوت و اطیبوا من الجنه ارضها المعرفه، والسماء هو الایمان و السحابها العقل، و الشمسها الشوق و القمرها المحبه و مطهرها الرحمه و التمر الطاعه؛ خزانه‌ی من از عرش عظیم‌تر، از کرسی وسیع‌تر، و زینتش از ملکوت هستی فزونتر، از بهشت معطرتر است. زمین خزانه‌ام معرفت، آسمان آن ایمان، ابرش عقل، و خورشید آن شوق، ماه آن محبت، باران آن رحمت و میوه‌ی آن طاعت خداست. این خزانه چهار «در» دارد که عبارتند از: علم، حلم، صبر و رضای خدا.
حضرت داوود نبی(ع) عرض کرد: این خزانه‌ی خوب و زیبا چیست؟ باز خطاب آمد: دل بنده‌ی مؤمن است. این خزانه چرا با این همه تشکیلات و زیبایی خلق شده است؟ می‌فرماید: چون اینجا جای محبت حسین من است. جای محبت علی و زهرای من است. آیت الله اراکی زمانی که در مدرسه فیضیه امام جماعت بودند، مردم از ایشان خواستند تا بعد از نماز مطلبی را برایشان بیان کند. فرمودند: آن زمان که قم در محاصره‌ی روس‌ها بود، مردم از آیت الله سید محمدتقی خوانساری خواستند که برای نزول باران رحمت، نماز استسقی به جماعت ایشان در صحرایی که نزدیک به ارتش روس‌ها بود، خوانده شود. مردم همه به سمت صحرا در حرکت بودند. آرام آرام نماز خواندند و دعا کردند. از آن‌جایی که روس‌ها کمونیست بودند به حالت تمسخر می‌گفتند مگر می‌شود که با دعا هم از آسمان باران بیاید. اما طولی نکشید که بعد از دعای آیت‌الله خوانساری باران رحمت آمد و روس‌ها هم این خبر را بلافاصله به تمام دنیا مخابره کردند که ما دیدیم مردم دعا کردند و با دعا جو را عوض کردند. آیت الله اراکی در وصف ایشان (آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری) می‌گوید: ایشان شدیدا مراقب قلب و دل خود بودند که مبادا محبتی وارد دلش شود که او را از محبت خداوند دور کند.
دارم دلی و دارد هر ذره‌اش هوایی
چون وصله گدایان هر وصله‌اش زجایی
دل من مثل لباس گدایان وصله وصله است. گوشه‌ای از آن را مقام و همین‌طور عیال و عنوان اجتماعی و غیره ـ و دیگر جایی برای خدا در دلم باقی نمانده است.
شخصی نزد رجبعلی خیاط آمد و گفت که آقا مرا نصیحتی کن. فرمودند: با شغل نجاری آشنا هستی؟ گفت: بله، اتفاقاً شغل من نجاری است. گفت برو در درست کن. آن شخص گفت: طول و عرض و جنس آن را بگو. فرمودند: برو دری درست کن به اندازه دلت که به‌جز به روی اهل‌البیت آن را به روی کسی باز نکنی چرا که: القلب حرم‌الله؛ دل حرم خداست.
به حضرت داوود نبی(ع) خطاب آمد: خانه‌ای را خالی کن که من در آن ساکن باشم. حضرت داوود عرض کرد: یارب، مقامک اجل؛ مقام تو بالاتر از آن است که در خانه‌ای بنشینی. خطاب آمد: خانه‌ی دلت را برای من آماده کن.
حضرت صادق(ع) می‌فرماید: از حضرت سلیمان(ع) نقل شده که روی شاخه‌ی درختی یک جفت گنجشک نر و ماده نشسته بودند. هر چه گنجشک نر به ماده محبت می‌کرد، ماده بیشتر بی‌محلی می‌کرد. گنجشک نر به ماده گفت: من می‌توانم با نوک منقارم تمام تخت و تاج سلیمان را از جا بکنم و به دریا بیاندازم. از آنجایی که باد به برکت دو اسم اعظم محمد(ص) و علی(ع) بود و نام حضرت علی(ع) و حضرت محمد(ص) هم روی نگین انگشتر حضرت سلیمان بود. باد مسخر ایشان بود و آن حضرت منطق‌الطیر بودند و زبان پرندگان و تمام موجودات را می‌توانستند بفهمند. از قضا این حرف به گوش حضرت سلیمان رسید و آن‌ها را نزد خودش آورد و علت را جویا شد. گنجشک ماده گفت: او دروغ می‌گوید: هم مرا دوست دارد هم گنجشک دیگری را، مگر در یک دل چند محبت جا دارد؟ حضرت سلیمان بعد از شنیدن این جمله، ۴۰ شبانه‌روز گریه کرد که خداوندا، گنجشک به گنجشگ اعتنا نمی‌کند، تو چه‌طور می‌خواهی دست سلیمان را بگیری با این همه محبتی که در دل او انباشته شده است.
سعدبن‌عبدالله‌اشعری، محضر مولا حضرت ولی‌عصر(ع) که آن زمان ۳ ساله بودند رسید و گفت: وقتی حضرت موسی(ع) به وادی طور رسید، خطاب آمد: نعلین را درآور. آیا نعلین ایشان جنسش از پوست میت بود. حضرت فرمودند: این تفسیر به دو دلیل غلط می‌باشد. اول اینکه این، نسبت جهل به پیامبر خدا دادن است. دوم اینکه حضرت موسی(ع) با آن کفش‌ها نماز می‌خواندند. همه‌ی انبیاء نماز داشتند ولی تفاوت در کیفیت آن بود. اگر از پوست میته بود چطور هنگام دخول در نماز این خطاب نیامد. پرسید: پس تفسیر این آیه چیست؟ حضرت فرمود: به‌دلیل اینکه وقتی حضرت موسی(ع) به وادی طور رسید خداوند ایشان را دعوی اخلاص محبت کرد، خطاب آمد که نعلین‌‌هایت را هم درآور، چنگ بزن به دلت، که مطمئن باشی که قلب تو قلب سلیم است و کس دیگری را جز من نمی‌خواهی.
در روایتی آمده است که حضرت داوود(ع) مردم را نصیحت می‌کرد. و این نصیحت در قلب یکی از حاضرین اثر کرد و بلافاصله بلند شد و یقه‌ی خود را پاره کرد. حضرت داوود(ع) فرمودند: نمی‌خواهد پیراهنت را پاره کنی، دلت را پاره کن و غیر او را از دلت بیرون کن.
طلبه‌ای نزد آقای اشرفی اصفهانی رفت و برای رفتن به زیارت امام رضا(ع) از ایشان خداحافظی کرد. به ایشان گفت: امری نداری؟ فرمودند: سلام مرا برسان و جوابش را برایم بیاور. عرض کرد: سلام می‌توانم ببرم ولی جواب را نمی‌توانم. آیت‌الله‌اشرفی اصفهانی فرمودند: شما برو، امام رئوف هستند. طلبه آمد زیارت امام رضا(ع)و عرض کرد: آیت‌الله اشرفی‌اصفهانی سلام رساندند و طلب جواب از شما کردند طلبه دید که پرده‌ها کنار رفت. حضرت رضا(ع) از ضریح بیرون آمدند و فرمودند:
آینه شو، جمال پری طلعتان طلب
جارو کن و سپس مهمان طلب
زمانی که انسان خانه‌ی دلش را از اغیار خالی کرد، محبت یار در آن جلوه می‌کند. ولی افسوس که همه‌ی محبت‌ها هستند جز محبت خدا.
حضرت موسی(ع) به وادی طور می‌رفت. در بین راه دید که بنده‌ای نشسته و زجه می زند و با خدا راز و نیاز می‌کند و حال خوشی دارد. حضرت موسی(ع) به خداوند عرض کرد: خدایا اگر این بنده‌ی من بود حتماً حاجتش را می دادم. خطاب آمد: این بنده، اگر مغزش آب شود و از دیدگانش پایین آید، حاجتش را به او نمی‌دهیم. چون دلش پیش گوسفندانش است.
دوستی‌های این زمانه دوستی دنیاست که خودشان را برای چند روز دنیا به هر رنگی درمی‌آورند. انسان‌ها باید برای خدا یکدیگر را دوست داشته باشند نه برای دنیا. شاعر می‌گوید:
سربلندی گر که خواهی با همه یکرنگ باشی/ قالی از صد رنگی خود زیرپا افتاده است
مردم برای اینکه خود را در اجتماع مطرح کنند، هر وقت نیاز باشد خود را به هر رنگی که بخواهند درمی‌آورند و در نهایت هم در اجتماع رسوا می‌شوند. سعی کنید صاف باشید، همان‌طوری که هستید باشید. ظاهر آراسته نداشته باشید و درون فاسد و خراب.
آیت‌الله مجتهدی فرمودند: شیخ جعفرشوشتری در حال عبور از مسیری بود، مردی عرق‌خوار و مست سر راه ایشان ایستاده و جلو آمد و گفت: من مردی عرق‌خوار و خلافکارم اما همینم که هستم. آیا تو با این همه هیبت و ظاهر آراسته همینی که هستی؟ شیخ می‌گفت: این سخن فرد عرق‌خوار هیچ‌گاه از یادم نرفت. علت اینکه خداوند حضرت ابراهیم را خلیل‌الله نام داد، این بود که زیاد صلوات بر محمد و آل محمد می‌فرستاد. خلیل یعنی اینکه خداوند او را به دوستی بی‌خلل خود انتخاب کرده بودند.
حضرت ابراهیم(ع) مشغول چرای گوسفندان بودند صدایی برآمد و گفت: سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه و الروح، تا نام محبوب بلند شد حضرت گفت: تو که هستی که نام معشوق مرا می‌بری، اگر یک بار دیگر نام محبوب مرا ببری من یک‌سوم گوسفندانم را به تو می‌دهم. دوباره آن صدا این جمله را تکرار کرد و حضرت فرمود: اگر یک بار دیگر تکرار کنی نصف گوسفندانم را به تو می‌دهم. دوباره صدا تکرار شد و تا اینکه حضرت همه‌ی گوسفندانش را به آن صدا در راه خدا بخشید. پرده‌ها کنار رفت و حضرت ابراهیم(ع) دید که صاحب صدا، جبرئیل امین است و گفت حضرت حق فرمود خواستم تو را امتحان کنم ببینم گوسفند به تو دادیم، دلت پیش گوسفندانت است یا پیش خداست.
در زیارت عاشورا می‌خوانیم من احبکم فقد احب الله. حب خدا، حب حسین است. اما چرا؟ چون و تأمین فی محبت الله؛۱۴ معصوم در دوستی با خدا تمام و کمال بودند و هرکس امام حسین(ع) را دوست دارد، خداوند هم او را دوست دارد.

telegram

همچنین ببینید

حضرت علی اکبر(ع)

سخنران: دکتر محمدرضا سنگری   فرزندان امام حسین(ع): بر اساس منابع تاریخی‌ معتبر امام‌حسین(ع) نه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.