امشب کسی سراغ تو را نمیگیرد جز آن مرد بیمار جزامی که تمام شب را به انتظار تیمارنشسته است؛ امشب کسی سراغ تو را نمیگیرد جز آن کودک یتیم که شب را پشت در به صبح رسانده است؛ کسی سراغ تو را نمیگیرد جز آن بیوهزن که دوباره یتیمانش بیپدر شدند؛ هیچکس سراغ تو را نمیگیرد جز آن چاه که ...
ادامه نوشته »شب قدر
شب قدر است؛ شب نزول وحی است (انّا انزلناهُ فی لَیلَهِ القَدر)، شب مبهم سال، شبی که غوّاصان اقیانوسهای ژرف و عمیق شبزندهداری هم از درک عظمت آن ناتوان وعاجزند (وَما اَدْریکَ ما لَیله القَدْر)، شبی که از هزار ماه بهتر است (لَیله القَدْر خَیرٌ مِنْ اَلْفِ شَهر). شب نزول جبرئیل آنچنان که بر پیامبر نازل میشد و شب نزول ...
ادامه نوشته »رمضان
رمضان است. زبان روزهدار است و ترنم زیبا و دلنشین آیات قرآن بر لبها جاری. رمضان است تمام لحظههای این ماه با ذکر و دعا و تسبیح همراه است. گروهی قرآن ختم میکنند، گروهی در تدارک احیاء شبهای قدرند و گروهی دیگر سفرهی افطاری گستردهاند. رمضان است ماه ثواب، ماه نزدیکی به پروردگار، ماهی که در آن اگر یک آیه ...
ادامه نوشته »اندوه و اشک آخرین فرستاده
کوچههای شهر را غمی سنگین فرا گرفته است. فضای مکه گویی آکنده از اندوه است! کعبه نیز چند روزی است بر فرشتهای لبخند نمیزند و مگر میتوان چهره نورانی رسول خدا -صلی الله علیه وآله- را گرفته و اندوهناک دید و بی تفاوت بود؟! وقتی شب پیش، یکی از اصحاب در کنار زمزم، آهسته در گوش دیگری گفت: «خدیجه همسر ...
ادامه نوشته »به خدا خوش آمد بگویید!
به خدا خوش آمد بگویید! ضیافت شگفتی است و ضیافت کدهای شگفتتر. ضیافت گرسنگی! ضیافت بر سفرهای تهی از بانگ نوشانوش، خالی از خوردن. و میزبان خدا، با او که خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده. و … مهمان من وتو! یک ماه چشم و لب فرو بستن، نخواستن، ندیدن، نشنیدن. آماده برای شنیدنی دیگر، نوشیدنی دیگر و دیدنی که ...
ادامه نوشته »آینه ام باش
آینهام باش امروز – دوباره _ آینهام شدهای و من در تو خویش را میبینم. در این روزهای باشکوه مهمانی، جرعه جرعه از تو مینوشم و لحظه لحظه با تو میآمیزم که تو بهترین دوستی و باوفاترین رفیق. در شبهای ظلمت زدهی زندگی به چراغهای تو دخیل بستهام و در اوج نومیدی به لبخندهای سرشار از امید تو چشم دوختهام. ...
ادامه نوشته »خواهرم صبور باش(محمدرضا سنگری)
خواهرم صبور باش امشب شام غریبان توست زینب. من در گودال خفتهام و نسیمی که از بهشت میوزد جای مادرم رگهایم را میبوسد. امشب نمازت را نشسته بخوان، شکسته بخوان. قلب تو شعلهورتر از خیمههاست. سوختهتر از حرم. غم ۱۹ کودک یتیم، قلب داغدیدهات را چنگ میزند. امشب صدای گریه اصغر نیست. زمزمههای اکبر نیست. اسب ابوالفضل در حاشیه خیمهها ...
ادامه نوشته »میلاد حضرت ابوالفضل العباس(ع)
هنوز صبح نشده بود که علی به خانه آمد و گفت پیش از طلوع آفتاب، ماهتاب خواهد آمد،و دردی خفیف امالبنین را فرا گرفت درهای آسمان گشوده شد، و فرشته بود که میبارید زمانی بعد ماهتاب رشید بنیهاشم طلوع کرد پدر دستش را غرق در بوسه کرد و برادران – حسن و حسین- دست دیگرش را زیارت میکردند و زینب ...
ادامه نوشته »مبعث رسول اکرم (ص)
گفته بود:” همهی پیامبران، قبل از نبوت چوپانی کردهاند.” گفته بودند:” خودتان چطور؟” گفته بود:” من هم گوسفندان مردم مکه را توی سرزمین قراریط چوپانی کردم.” حق هم داشت، برای سر و کله زدن با آدمهایی مثل ابوجهل و ابولهب، آدم باید قبلش با بز و گوسفند سر و کله زده باشد. *** فامیلهایش را دعوت کرده بود تا حرفش ...
ادامه نوشته »آفتاب دانش(بهزاد دانشگر)
پدرش علی بود، پسر حسین و مادرش فاطمه، دختر حسن. نسبش از هر دو طرف به علی می رسید و فاطمه دختر پیامبر. اولین فرزندی بود که هم از نسل حسین بود و هم از نسل حسن. *** زن نشسته بود کنار دیوار. صدای قرچ قرچ و لرزیدن دیوار را همه شنیدند. داشت خراب می شد روی سر زن. ام ...
ادامه نوشته »