گیسوان بلند سپید و سیمای روشن و پیرانه و دلربا با چشمانی نافذ و درخشان در سایهبان ابروان سپید او را از همه ممتاز میکرد. دیر رهسپار کربلا شده است. امّا تکیهگاه مطمئن و لنگرگاه آن خاک طوفانزده و تبدار خواهد بود. هر که به او میرسد، در اقیانوس آرام نگاهش غصّههای کوچک خویش را گم میکند. تبّسم همیشهی لبهای ...
ادامه نوشته »زیستن و مرگ برای او
منزل به منزل با امام آمدم و در هر منزل قصّهی یحیی شنیدم؛ پیامبر شهید خدا، پیامبر قربانی هوا و هوسِ هیرودیس، پیامبر سر نهاده در تشت، قتیل مظلوم و معصوم. چه خوش است که فرجام من نیز چنین باشد؛ تیغ بر حلقوم در میدان نبرد، پیش چشم حسین، فرزند پیامبر. خدایا، کدام لحظهی مبارک، مرگی چنین عاشقانه را ادراک ...
ادامه نوشته »زهیر بن سُلَیم ازدی
زهیر بن سُلَیم ازدی برادرش مخنفبن سلیم روزگاری به محبّت و ولای علی(ع) شهره بود و خودش نیز. دیدن سستعهدی و پیمانشکنی کوفیان با فرزند علی(ع) جانش را میسوخت. با خود میگفت: نکند نرسم و گل باغ پیامبر در هجوم انبوهی از شروران شیطانزده در صحرای کربلا پرپر شود؟ زهیر در کوفهای که عبیدالله آن را پر از وحشت و ...
ادامه نوشته »عبدالرحمن بن مسعود بن حجاج تیمی
عبدالرحمن بن مسعود بن حجاج تیمی از پدرش شنیده بود که پیامبر گفته است سکوت و تماشای ستم، همراهی با ستمگران است. خبر حرکت حسین از مکّه به سمت کوفه را شنیده بود و اشتیاق پدرش، مسعودبن حجاج تمیمی، برای گریز از ظلمت کوفه و پیوستن به مولایش حسین را شاهد بود. عبدالرحمن بیست ساله، شجاع و خوشسیما، نفسنفس حسین ...
ادامه نوشته »مسعود بن حجاج تیمی
مسعود بن حجاج تیمی مسعودبن حجاج تیمی تیماللهبن ثعلبه، ساکن کوفه بود. او فردی مشهور و قهرمان بود و در کوفه او را شیعهی امیرالمؤمنان میشناختند. در زیارت ناحیه مقدسه و رجبیّه نام او و فرزندش آمده: السلام علی مسعودبن حجاج و ابنه. تبار ونژاد مسعود بن حجاج تیمی تیم الله بن ثعلبه ساکن کوفه بود. زمان پیوستن به اباعبدالله ...
ادامه نوشته »نعمان بن عمرو ازدی راسبی
نعمان بن عمرو ازدی راسبی از شهیدان نبرد نخستین تبار و نژاد منسوب به تیره راسب بن مالک شنوده ای ازدی. در کوفه زندگی می کرد. زمان پیوستن به اباعبدالله او در کربلا در شب هشتم محرم همراه برادرش حلاس به اباعبدالله پیوست. نحوه شهادت در نخستین حمله سپاهیان عمرسعد به شهادت رسید.برخی نیز شهادت او در فاصله میان حمله ...
ادامه نوشته »نصر بن ابی نیزر
نصر بن ابی نیزر از شهیدان نبرد نخستین عزیزم نصر، این خانواده خاندان رحمت و معرفت و ناشران فرهنگ قرآن عزیزند. رستگاری، فرجام زندگی آنانی است که با اینان همراهند. زادگاه من حبشه است، من آشنای فضای اشرافی کاخ نجّاشیام. روزگاری پدرم مهاجرانی را که از مکّه به حبشه آمده بودند پناه داد. و با شنیدن آیات قرآن محو شوکت ...
ادامه نوشته »مسلم بن کثیر(کثیر)اعرج
مسلم بن کثیر(کثیر)اعرج از شهیدان نبرد نخستین از کوفه میآیی؛ با سالهایی پر از خاطرههای بزرگ در پیکارهای سخت. همه تو را میشناسند، یادگاری سی و پنج ساله از سالهای جوانی با خود داری که همواره همراه توست، پایی لنگ که هدیهی جنگ جمل است؛ همین بود که اعرج نامیده شدی. شیفتگیات به حسین، همگان را به یاد مهرورزیات به ...
ادامه نوشته »قارب بن عبدالله بن اُرَیقِط (اُرَیقِد)دئلی یا دیلمی
قارب بن عبدالله بن اُرَیقِط (اُرَیقِد)دئلی یا دیلمی از شهیدان نبرد نخستین هر کس تو را میدید شجاعت پدرت را به یاد میآورد. پدرت عبدالله، راهنمای پیامبر به مدینه در شب لیلهالمبیت بود و مادرت فکیهه، کنیز امام حسین و در خدمت رباب. تو حاصل این ازدواج بودی و بدینسان بود که تو را غلام حسین مینامیدند. بر خود میبالیدی ...
ادامه نوشته »حارث بن نبهان(حرث بن نبهان)
حارث بن نبهان(حرث بن نبهان) از شهیدان نبرد نخستین تجربهی دوران امیرمؤمنان علی(ع) و پیمانشکنی کوفیان و پس از آن غربت و تنهایی اماممجتبی(ع) را دیده بود. اینک نیز نگران بود که کوفه مسلمبنعقیل و اباعبدالله را تنها بگذارند. با این همه او به وظیفه و عهد خویش میاندیشید. سرانجام کاروان به کربلا رسید. حارث که اینک در آستانه ۶۰ ...
ادامه نوشته »