خانه / 2015 (صفحه 12)

بایگانی سالانه: 2015

در سوگ امّ البنین(محمدجواد شاهمرادی)

از این به بَعد، زنی سَر تکان نخواهد داد به خاطراتِ فروخُفته، جان نخواهد داد زنی نخواهد گفت، از شجاعتِ پسرش هوای گریه به پیر و جوان نخواهد داد مگر جهانی، دیگر به پا نخواهد ماند؟ مگر بَلالی، دیگر اذان نخواهد داد؟ سوی نجف بپرید ای کبوترانِ بقیع! که دیگری به شما آب و دان نخواهد داد که بعد از ...

ادامه نوشته »

ده روز تا عاشورا(گام نهم) (ابراهیم قبله آرباطان)

روز نهم: دشت ، زیر سم اسب ها ، مثل طبلی تو خالی می لرزد؛ از تمام جهات ، نیزه ها و نظاره هاست که خیمه ها را هدف گرفته است، ظهر روز نهم است که صدایی در اطراف تل ، تو را به خود می آورد: کجاست خواهرزاده های من که امان نامه برایشان آورده ام؛ این صدای شوم ...

ادامه نوشته »

فرصت خوب پریدن(علیرضا لک)

یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی که به این سینه ی مجروح تو با پا نزنی ذکر «لاحول ولا…» از دو لبش می بارد با چنین نیزه ی سر سخت، به لب ها نزنی عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟ نیزه ات را که زدی باز کشیدی ...

ادامه نوشته »