خانه / شعر های عاشورایی (صفحه 8)

شعر های عاشورایی

یا حسین(ع)

یا حسین(ع)، هر کس به کربلای تو رسید، مکثی کرد، ایستاد و هر کس به تو رسید شکست، گریست، نالید. یا حسین(ع)، نام تو آغاز بغض است و یادت شروع باران؛ باران، هر چه غبار و آلودگی است را با خود می‌برد و همه‌جا را صاف و روشن و زنده می‌نماید و بارانی، که از چشمه‌ی چشم‌های خیس و نمناک ...

ادامه نوشته »

سروده ی جدید علی معلم در رثای سالار شهیدان و قیام خونینش

به گزارش واحد خبر موسسه فرهنگی هنری عاشورا به نقل از مهر علی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان هنر در سروده تازه خود به موضوع قیام امام حسین(ع) و واقعه عاشورا پرداخته است. متن این سروده در ادامه می آید: اِن لَم یَکُن لَکُم دین ، ‌فَکُونُوا اَحراراً فی دُنیاکُم تا کی ای نامرد مردم ، مردم ایلیم ما قوم قابیلید ...

ادامه نوشته »

ماه سه ساله

ماه سه ساله ماه در خرابه دید دختری سه ساله بود بس که گریه کرده بود روش، مثل لاله بود گفت: ای رقیه جان! چیست قصه‌ی تو، چیست؟ چیست داستان آن دختری که می‌گریست؟ گفت من رقیه‌ام ماه! ماه مهربان! دختر حسینیم آه… قصه‌ی مرا بدان… آسمان به موی او شب، ستاره بسته بود روی گوش او، پدر گوشواره بسته ...

ادامه نوشته »

قرآن می خواند(عباس براتی پور)

آن جان ز جسـم رسـتـه، قـرآن می‌خـواند با نای ز هـم گـسـستـه، قـرآن می‌خـواند در طـشـت طــلا، به بـزم شب انـدیـشـان خورشید به خون نشسته، قرآن می‌خواند عباس براتی پور

ادامه نوشته »

نماز(سیدمحمد عباسیه کهن)

شـمعـی اسـت کـه سـوز و ســاز را تـرک نـکـرد راه خـــطــــــر حـــــجـــــاز را تــــــرک نـــــکـــــــرد این‌ عشق، ‌چه ‌عشقی است که ‌در جنگ،حسین ســر داد، ولـــی نـــمــــاز را تــــــرک نـــــکـــــــرد سیدمحمد عباسیه کهن

ادامه نوشته »

نذر امام حسین(ع)(وحید طلعت)

تنها نه فرات، هفــت دریــا می‌سـوخت از تشنگی‌اش تمـام دنیـــا می‌سـوخت حتی بــاران ز سرنوشتش گلــه داشت روزی که جگر گوشه‌ی زهرا می‌سوخت وحید طلعت

ادامه نوشته »

قربان‏گاه عشق

خوشا سر به سوداى معبود سپردن و فرمان بردن از حضرت دوست! خوشا شیطان درون خویش را به بند کشیدن و از هر چه غیر دوست، چشم پوشیدن! خوشا لحظه قربانى کردن بت‏هاى ظاهر و باطن به پاى عشق و هم‏سفر شدن با راهیان کوى دلدار! خوشا گرگ‏هاى خشم و غضب را از دیار دل خویش راندن! خوشا نوبت به ...

ادامه نوشته »

بانوی سترگ(حسین گلچین)

ای کاش به ارزش تو باشد دلمان شـایان نـوازش تــو بـاشــد دلمان بانوی سترگ مشرقی لطفی کن در معرض تابـش تـو بـاشـد دلمان حسین گلچین

ادامه نوشته »

میهمان کاظمین

میهمان کاظمین سید علی اصغر موسوی شهر، در عمق سکوت، لحظات اندوهباری را پشت سر می گذارد! گویی به دنبال تکرار خاطره ای است که تلخی آن را پیش تر تجربه کرده است. آن روز، تابوت مظلومانه امامی بود و شانه چند مرد ناآگاه؛ و امروز شانه تنگ مردمانی ست و عطر تابوت امامی در نهایت مظلومیت؛ امامی که در ...

ادامه نوشته »

رقص میدان(عباس عبادی)

خورشیـد ز نـور او به رقص آمده است هستی ز سرور او به رقص آمده‌است حــالــا کــه خیـــال جنگ در سر دارد میــدان ز حضور او به رقص آمده‌است عباس عبادی

ادامه نوشته »