هنوز صبح نشده بود که علی به خانه آمد و گفت پیش از طلوع آفتاب، ماهتاب خواهد آمد،و دردی خفیف امالبنین را فرا گرفت درهای آسمان گشوده شد، و فرشته بود که میبارید زمانی بعد ماهتاب رشید بنیهاشم طلوع کرد پدر دستش را غرق در بوسه کرد و برادران – حسن و حسین- دست دیگرش را زیارت میکردند و زینب ...
ادامه نوشته »