خانه / شعر های عاشورایی / دوبیتی / قیامت(سودابه امینی)

قیامت(سودابه امینی)

من و ماه پریشان قیامت

شکستم در نیستان قیامت

دل زینب چرا شد شرحه شرحه

که زد آتش به دامان قیامت

 سودابه امینی

telegram

همچنین ببینید

باب‌الحوائج

ملائک در حضورت در سپاسند به وقت یاد تو سرمست یاسند نه تنها در زمین ...

یک دیدگاه

  1. شعری از سودابه امینی

    ای شیر وشکر شسته شمیم دهن ات را

    بگذار ببوسیم حریر بدن ات را

    بگذار به دورتو بگردیم وبگرییم

    ای ماه ؛ شکوه مژه برهم زدن ات را

    هنگامه ی تیراست مبادا که بگیرد

    این خشم دمادم رگ گلبرگ تن ات را

    دلواپس آنیم که ناگاه ببافد

    این حرمله در ذهن، خیال کفن ات را

    درحوصله ی اشک نباشد که بخواند

    گیرم بنویسم غم پرپرشدن ات را

    گیرم گذرد ساعت وتقویم بگردد

    این دل چه کند ثانیه ی سوختن ات را

    قنداقه ی خونین توغوغای قیامت

    یوسف چه کند آینه ی پیرهن ات را

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.