دوباره مشک دریا، یک دوبیتی سرودی عشق را با یک دوبیتی تنت روی زمین، یک چارپاره دو دستت روی شنها، یک دوبیتی سید حبیب نظاری
ادامه نوشته »مهتاب (حسین سنگری)
توان گفتن آهی نمانده میان موج خون ماهی نمانده دو تا دست بریده مشک، مهتاب ز اینجا تا خدا راهی نمانده حسین سنگری
ادامه نوشته »دوتا دست (سید حبیب نظاری)
دو چشم خیس یک دریا، دو تا دست دو تا گلدستهٔ زیبا، دو تا دست قنوت تشنگی را سرخ خواندند کنار غربت سقا، دو تا دست شاعر: سید حبیب نظاری
ادامه نوشته »جرم عاشقی (فضل الله قاسمی)
به جرم عاشقی سر داد خورشید تن ماه برادر داد خورشیـــــــــــد کنار پیــــــــکر گلگــــــون اکبــــــر گلوی سرخ اصغر داد خورشیــــــد فضل الله قاسمی
ادامه نوشته »قیامت(رجب زاده)
علم از دست و دست از من جدا شد و مشک آب از دندان رها شد قیامت را به چشم خویش دیدم دمی که قامت خورشید تا شد کریم رجب زاده
ادامه نوشته »ساز شکسته(آقایاری)
کبوتر بال پروازت شکسته به بام سینه آوازت شکسته جدا کردند از پیکر سرت را صدا کی میکند ساز شکسته خسرو آقایاری
ادامه نوشته »گل اندر گل(ترکی)
زمین کربلا رشک بهشته گُل اندر گل خدا خاکش سرشته شوم قربان آقایی که نامش خدا در دفتر دلها نوشته علی ترکی
ادامه نوشته »نماز عشق(غلامرضا کافی)
نماز عشق در حال شروع است حبیب اما غروبش چون طلوع است به پیش تیرها هرگز نشد خم نماز استقامت بیرکوع است غلامرضا کافی
ادامه نوشته »هنگام جدایی(سعیدیراد)
نگاه نازنینت کربلایی لبانت قاری «قالوا بلی» یی به خواهر گفتی از بالای نیزه: رسید ای وای هنگام جدایی! عبدالرحیم سعیدیراد
ادامه نوشته »هرگز…(سیدمحمد بابامیری)
ندارد سینهی من تاب، هرگز به چشمانم نیاید خواب، هرگز اگر که حفظ جان واجب نبود آه! من و نوشیدن این آب؟ هرگز! سیدمحمد بابامیری
ادامه نوشته »