نـــگــاه خــواهــر و بغــض گلوگیر گلــوی لــالــهها و زخـم شمشیر هجـوم لشکری نامرد و یک دست دل یــک مـشـک و داغ آن همه تیر سیدحبیب نظاری
ادامه نوشته »تفسیر قرآن(احد ده بزرگی)
محمـد(ص) عقل و تدبیرش حسین است علی(ع) عشق جهانگیرش حسین است بـــــود زهـــرای اطـــهــر عـصـــمـــت حـــق حســن قــرآن و تفــسیرش حسین است احد ده بزرگی
ادامه نوشته »دل لبتشنه (سیدحبیب نظاری)
دوبــاره دســتهای تو، دوباره مـن و این چشمهای پرستاره به جای یک دل لب تشنه دارم مــیـان سینه مشکی پاره پاره سیدحبیب نظاری
ادامه نوشته »وداع (سهیل محمودی)
وداعــی با سروجان کرده اینک مــلــایک را پــریشان کرده اینک هــلــا، اهـل حــرم بیرون بیائید حسین آهنگ میدان کرده اینک ثابت محمودی(سهیل)
ادامه نوشته »ای عشق! (سیدحبیب نظاری)
علـــم را بـــر زمــیــــن بگـــذارم، اما… تـــو را دســـت خـــدا بســپارم، اما… به چشمم تیر زد آن قوم، ای عشــق!… کـــه دســـت از دیـــدنت بردارم، اما سید حبیب نظاری
ادامه نوشته »آتش نوش (حسین دارند)
گلویش را به خون گلپوش کردند لبــش را نــیــز آتش نوش کردند دگــر از خیــمــه لــالـــایی نیامد کبوتر بـچـــه را خــامــوش کردند حسین دارند
ادامه نوشته »دادرس (محمد قاسمی)
حـسیـن آخر نفس یک همنفس داشت گلی در گوشه ی پر خار و خس داشت در آن بــــیـــدادگــاه غـــربـــت و خـــون بــــــرادرزاده اش را دادرس داشـــــــت محمد قاسمی
ادامه نوشته »به قدر مهربانی (کریم رجب زاده)
تـو مثل دسـت خــود افتاده بـودی بـه قـدر مهـربـــانـی ســاده بـودی در آن هنـگامهی از خــود گـذشتن عجب دستــی به دریــا داده بودی کریم رجب زاده
ادامه نوشته »ای رود! (سیدحبیب نظاری)
تـو احســـاس مــرا دریــاب، ای رود! لـبـــم را تــــر نـــکـن از آب، ای رود! تــو کــه دسـتـــی نــداری تـا بیـفتد به سوی خیمه ها بشتاب، ای رود! سیدحبیب نظاری
ادامه نوشته »بانگ عطش(کریم رجب زاده)
نمــیدانــم چــرا اکبـر نیامد چــراغ خــانـــهی مـادر نیامد نمیدانم چرا بانگ عطش از گــلــوی نـــازک اصــغر نیامد کریم رجب زاده
ادامه نوشته »