ای شیر وشکر شسته شمیم دهن ات را بگذار ببوسیم حریر بدن ات را بگذار به دور تو بگردیم و بگرییم ای ماه؛ شکوه مژه برهم زدن ات را هنگامه ی تیر است مبادا که بگیرد این خشم دمادم رگ گلبرگ تن ات را دلواپس آنیم که ناگاه ببافد این حرمله در ذهن، خیال کفن ات را درحوصله ی اشک ...
ادامه نوشته »