خانه / بایگانی برچسب: یاران امام حسین(ع) (صفحه 2)

بایگانی برچسب: یاران امام حسین(ع)

غروب تردید، طلوع یقین

زهیر بن قین بن قیس انماری بَجَلی آشوب و طوفان درون را به نفع حق مصادره کردن هنر بزرگی است. پُل از تردید و تذبذب به روشنای یقینی بزرگ بستن معرفت می‌خواهد و هدایت؛ و زهیر چنین بود. از خویش کوچید و به خدا رسید و با سفر از تزلزل و ابهام به کربلا پیوست و در سماع عاشقانه‌ی شهادت ...

ادامه نوشته »

عبدالله بن یزیدبن ثبیط عبدی بصری

عبدالله بن یزیدبن ثبیط عبدی بصری پدر عبدالله-یزید- تصمیم گرفت که از بصره خارج شود تا حسین را یاری کند، پدر از ده فرزند خود دعوت کرد که در این سفر با او باشند. امّا دریغ فقط عبدالله و فرزند کوچکتر عبیدالله دعوت پدر را لبیک گفتند. عبدالله در پاسخ دعوت پدر گفت: -آماده‌ام. من برای جان‌فشانی در راه آرمان ...

ادامه نوشته »

عبدالله بن بِشر(بُشر)بن ربیعه خَثعمی

عبدالله بن بِشر(بُشر)بن ربیعه خَثعمی عبدالله، اصالتاً اهل یمن بود که در کوفه ساکن شده و در این شهر به مکنت و ثروت و موقعیت رسیده بود. عبدالله پس از خیانت کوفیان، تنهایی مسلم و سرانجام شهادت غریبانه‌ی وی و هانی، هماره اندیشه‌ی پیوستن به اباعبدالله داشت. با حرکت لشکریان از نخیله و کوفه به سمت کربلا، عبدالله نیز به ...

ادامه نوشته »

سعد بن حرث(حارث)

سعد بن حرث(حارث)خزاعی یا سعد خزاعی پیرمرد با گیسوانی بلند و سپید، و سیمایی سیاه امّا جذاب و روشن پس از هفتاد سال زندگی مجاهدانه در جوار خاندان خدا، اینک آماده بود تا شهر مدینه را رها کند و به سوی مکه رهسپار شود. روز سوّم شعبان کاروان امام به مکّه وارد شد. هشتم ذی‌الحجّه بود که دیگر بار امام ...

ادامه نوشته »

حجّاج بن بدر

حجّاج بن بدر(زید یا بکر یا یزید)تمیمی سعدی تو را به شجاعت، سخنوری، بصیرت و دین‌شناسی می‌شناختند و این‌ها همه حاصل ۵۰ سال حیات طیبه‌ بود. افتخار رساندن پیک اباعبدالله به بصره نصیبت شد. مخاطبان نامه، بزرگان و رؤسای قبایل و چهره‌های سرشناس بصره بودند. هر کدام از بزرگان به گونه‌ای به نامه‌ی امام پاسخ دادند. یزیدبن مسعود در بصره‌ی ...

ادامه نوشته »

عمار بن ابی سلامه دالانی

عمار بن ابی سلامه دالانی از قبیله‌ی بنی‌دالان بودی و از تیره‌ی همدان؛ همان قبیله‌ی بزرگی که علی‌(ع) در مدح آن فرمود: اگر روزی دربان بهشت باشم به قبیله‌ی همدان خواهم گفت: به سلامت وارد بهشت شوید. در کودکی همراه پدر به دیدار پیامبر شتافتی. هنگامی‌که در افق نگاه رازگونه‌ی پیامبر قرار گرفتی کنجکاو شدی که راز این نگاه را ...

ادامه نوشته »

عامر بن مسلم عبدی

عامر بن مسلم عبدی(یاعامر بن مسلم بن حسان بن شریح بن سعد بن حارثه السعدی البصری) سپیده‌دم قافله‌ی کوچک بصره سرود رفتن می‌خواند و تو مانند پدر شهیدت که همسفر علی(ع) در صفّین شد، همراه غلامت سالم، همسفر حسین می‌شوی. به یاد می‌آوری صفّین را که پس از شهادت پدر، مولا به تسلّایت آمد و گفت: -مثل پدر باش روزی ...

ادامه نوشته »

پرواز با بالی از تیرها

سعید بن عبدالله حنفی چگونه‌ات بستاییم که ستایشگر تو زبان بلیغ و اندوه‌خیز و دریغ‌ریز مهدی است که ایمان و وفاداری و دل‌سپردگی‌ات به حسین را مرور می‌کند و پاسخت را به مولایت اباعبدالله، آن‌گاه که به رفتن و نجات جان از قتلگاه کربلا دعوت کرد، باز می‌گوید. امام می‌گفت برو و عشق می‌گفت نرو. امام با سرانگشت چتر باز ...

ادامه نوشته »

سپیدموی پیشانی‌بند

انس بن حارث کاهلی مثل آفتاب در مشرق کربلا می‌تابید با ستاره‌ای بر پیشانی که نشان تهجّد شبانه‌اش بود. زیر ابروان بلند و سپید او دو خورشید از جنس بصیرت می‌درخشیدند. هرچند سپیدمو و پیر و سالخورده بود، جوان، رشید، چالاک و چابک به‌نظر می‌رسید. گذشته‌های تابناک او و پدرش، دانش فراوان و ردّپاهای روشن که در حافظه‌ی پیران و ...

ادامه نوشته »

شیر در غبار

قُرّه بن ابی قُره غفّاری (عثمان بن فَروه) یا عثمان بن عروه رزمگاه، بازار عاشقان است تا کالای جان به جانان بفروشند و جاودانگی بهشت و همنشینی با دوستان و صالحان را خریداری کنند. قرّه در خویش زمزمه کرد: این فرصت بی‌بازگشت را دریاب. فرصت بودن با حسین، شمشیر زدن در رکاب سیّد جوانان بهشت. قرآن را آهسته و آرام ...

ادامه نوشته »