خانه / بایگانی برچسب: یاران امام حسین علیه السلام

بایگانی برچسب: یاران امام حسین علیه السلام

قلّه‌نشین عظمت و افتخار

عثمان بن علیّ‌بن ابی‌طالب پدر به یاد صحابی بزرگ پیامبر، عثمان بن مظعون، او را عثمان نامید. عثمان نخستین کسی بود که در بقیع به خاک سپرده شد؛ پارسا بود و پاک‌نهاد، زاهد و شب‌زنده‌دار. روزهایش به روزه می‌گذشت و شباهنگام جز عبادت، دستگیر و یاور درماندگان بود. گرمای دامان امّ‌البنین، آغوش مهربان علی (علیه السّلام) و زیستن در کنار ...

ادامه نوشته »

منادی ولایت حسین

عبدالله بن علی بن ابی‌طالب این ابر عطش که بر جانمان خیمه زده است، تاب می‌رباید. این نیزه‌ها و شمشیرها که در آسمان خیمه زده‌اند، سفیران مرگ‌اند. امّا ما را چه باک که از مدینه تا مکّه و از مکّه تا این‌جا جان را به جانبازی آورده‌ایم و سینه را به زیارت تیرها. پروایمان نیست که سرهایمان بر خاک داغ ...

ادامه نوشته »

تداعی خیبر و صفیّن

ابوبکر بن حسن بن علی بن ابی طالب وقتی امام وصیّت‌نامه‌اش به محمّد حنفیّه سپرد، محمّد در چشم‌های بارانی برادر نگریست و وداع تلخ و شانه‌های لرزانش را دید. تماشای صحنه دشوار بود و محمّد در بدرقۀ اشک برادر، کاروان برادرش حسین را همراه و همسفر شد. محمّد حنفیّه قهرمان جنگ‌های امیرمؤمنان بود. به برادرش حسین، درنگ در مکّه یا ...

ادامه نوشته »

مثل مادرش زینب

محمّد بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب ایستاده بود و از آن سوی پردۀ غلیظ غبار، با اشک و اندوه قافله را بدرقه می‌کرد. کاروان می‌رفت و همۀ هستی او را با خویش می‌بُرد. پژواک زنگ شتران می‌ماند و طرح کم‌رنگ هودج‌ها که در ابهام افق گم می‌شد. سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجّه است. امام با همراهان خویش طواف کعبه را شکسته ...

ادامه نوشته »

پیشاهنگ شهادت

عبدالله بن مسلم بن عقیل خورشید چهارده بار وجود آفتابی‌اش را چرخیده بود و ایمان و عشق هزارهزار بار قلبش را طواف کرده بود؛ چه‌قدر شبیه پدرش بود؛ مثل پدرش مسلم، زیبا، رسا، رشید، بلیغ و فصیح و همچون او شیفته و دل‌باختۀ مولایش حسین. از مدینه همسفر قافله شد و منزل به منزل آمد تا در منظومۀ عاشقان، ستاره ...

ادامه نوشته »

دوباره پیامبر

علی بن الحسن (علی اکبر) این آفتاب که امروز مشرق چشم‌های حسین را به مهمانی کهکشانی از لبخند برده است، اکبر است. این شکوفه که بر شاخسار وجود لیلا شکفته، علی است. می‌بینی هر چه زیبایی، خداوند در تبسّم این کودک نشانده است. یازده شعبان است؛ ماه پیامبر و پیامبر کوچکِ حسین چشم گشوده است. پدر پیشانی روشنش را می‌بوسد؛ ...

ادامه نوشته »

سربلند و رفیع

رافع بن عبدالله ازدی شنوئه مولا (غلام) مسلم بن کثیر رَسته از هرچه هست، سرمست از جام ولای دوست، دست‌افشان و پایکوبان می‌آیم. می‌آیم با تن‌پوشی از تقوا، زرهی از زهد، پای‌افرازی از ارادت و عشق و شمشیری صیقل‌یافته از معرفت، سیراب از بصیرت و ادراک، تا جان در هوای تو پرواز دهم. رافع همراه مسلم بن کثیر، مولایش، از ...

ادامه نوشته »

تا روشنای حسین

ابوالحتوف بن حرث (حارث) انصاری عجلانی سعد بن حرث انصاری عجلانی گذشته‌های تاریک و تباهی داشتند؛ در نهروان رویاروی امیرالمؤمنان شمشیر زدند. بُغض و خشمی کهنه در جانشان موج می‌زد؛ بغضی که با سوسویی از تردید همراه بود. راز لحظه‌ای که برق ذوالفقار بر سرشان درخشید و ناگاه به نرمی و آرامی از حاشیه‌ی مرگ‌زده‌ی زندگیشان گذشت، در عاشورا روشن ...

ادامه نوشته »

آخرین نماز با محبوب

ابوثُمامه عمرو (عُمر) بن عبدالله صائدی عاشقی شنیده‌ایم و شیوه‌ی عاشقی شیوه‌ی شیرین پاکباختگان شوریده است که در هر نفس نام یار زمزمه می‌کنند و با نام محبوب مشق عاشقانه می‌کنند و به پاس مویی از محبوب جان می‌افشانند و سر قربانی می‌کنند. در سرزمین طف ابوثمامه از تفتیده‌ترین جان‌ها، سینه‌چاک‌ترین عاشقان و دلداده‌ترین صحابه است. با نام حسین برمی‌خاست؛ ...

ادامه نوشته »