خانه / شعر های عاشورایی / متن ادبی / اذان عاشقی (ارمغان بهداروند)

اذان عاشقی (ارمغان بهداروند)

ظهر با زرد رویی در آسمان شعله گرفته است، ظهری که از شرم، ابری نمی یابد تا بر چشمان مات خویش پرده بگذارد. بگو اذان عاشقی به روایت این آبادی اقامه شود، اینجا اول عاشقی است و این قبیله آماده‌اند تا در نماز شیدایی، بغض جان خویش را فرو بگذارند و از گواراترین دقیقه‌ی بودن، رنگی دوباره برای حماسه دست و پا کنند.

اینجا بی‌مقدمه می‌توانی کلمه باشی، کتاب باشی  و  قصه‌ای که نمی‌توانی کودکان را با ترنم آن به خواب بسپاری. بگو به اشک شوق وضوی پرواز تازه شود، ما از اعماق جان خویش به سرزمین خواستن آمده ایم!

خوشا به شنیدن اذان دیدار، پرنده شدن. اینجا اول عاشقی است! حی علی خیر العمل …

ارمغان بهداروند

telegram

همچنین ببینید

داستان غدیر به روایت دکتر سنگری

داستان غدیر آفتاب درآبگیر اگر آن روز-هجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت- بودیم، چه می‌‌دیدیم؟ ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.