واحد ادبیات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا با برخی شاعران و نوحهسرایان شهرستان دزفول مصاحبه هایی را انجام داده است..
متن زیر برگرفته از مصاحبهای است که با جناب آقای حسین راثی نوحه سرای پیشکسوت شهرستان صورت گرفته است…
– با عرض سلام و احترام حاج آقا لطفاً در آغاز سخن به طور مختصر خودتان را معرفی کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
ما سائلان درگه خلاق سر مدیم عاشق به دین و مذهب و قرآن و احمدیم
از درد و رنج دهر نداریم واهمه چون پیرو حسین و علی و محمدیم
بنده حسین راثی در ۱۳۱۸در یک خانوادهی مذهبی در شهرستان دزفول به دنیا آمدم. مرحوم پدرم یک روحانی منبری بود به نام ملا حسن ملااسدالله ساکن محلهی قلعه، در حقیقت من در یک خانوادهی مذهبی تربیت شدهام، یعنی گوشت و پوست و خون و تمام وجودم با امام حسین (ع) پیوند دارد پس میتوانم ادعا بکنم که حسینی هستم ان شاءالله.
پس از طی دوران مکتب و مدرسه و گذراندن خدمت سربازی به شغل رانندگی مشغول شدم و رئیس کار فرمایی هفت تپه شدم. در سال ۵۳ از کار افتاده شده و الآن مستمری بگیر تامین اجتماعی هستم.
– حاج آقا از چه زمانی شروع به گفتن شعر عاشورایی کردهاید و پیریزی این جریان در وجود شما به چه صورت بود؟
همان طور که عرض کردم مرحوم پدرم واعظ منبری بود من تربیت شدهی چنین پدری هستم از سن ده سالگی این نبوغ در من پیدا شد.به خاطر دارم روزی شعر میگفتم مرحوم پدرم خیلی خوشحال شد و به من گفت:«بابا فقط برای امام حسین شعر بگو». از آن روز تا الآن به توصیهی پدر فقط برای امام حسین(ع) شعر گفتهام بعدها کمکم نوحههایعاشورایی ساختم، آهنگ درست کردم و به مداحین میدادم و آنها هم میخواندند. شاید کمتر مداحی در شهر باشد که از سرودههای من استفاده نکرده است همین الآن قریب ۱۵۰ نوحه آماده دارم، محلی هم دارم. مدح و مراثی هم زیاد گفتهام .
– از اولین نوحههایی که سرودهاید چیزی خاطرتان هست؟
از اولین نوحهها چیز زیادی در خاطر ندارم، آنها را مینوشتم و به مداحان میدادم یادم هست تقریباً سال۱۳۳۰ یا ۱۳۳۲ بود یک روز حاج عبدالرحیم شهروزیان پیش من آمد.(ایشان زمانی هیئتی داشت که با هیئت زنجیر زنان سید محمود ادغام میشد و هر دو هیئت به نام هیئت ملک آباد به طور متحد عزاداری میکردند.) و گفت: میخواهیم روز اربعین اباعبد ا…(ع) برای عزاداری به شوش برویم نوحهای میخواهیم که ضمن عزاداری برای اباعبدا…(ع)، به حضرت دانیال نبی(ع) هم سلام و عرض ادب کنیم، و من نوحه ای با این مطلع تهیه کردم:
السلام یا نبی اله! ما عزادار حسینیم از ملک آباد دزفول هیئت زنجیر زنانیم
– حاج آقا راثی، حالا که در فضای سال های گذشته و خاطرات شما قرار گرفتهایم اگر امکان دارد بفرمایید شکل و قالب عزاداری شهرستان دزفول در آن سالها چگونهبود؟ هیئتها و دسته جات عزاداری به چه شکل بیرون میآمدند؟
شکل عزاداری در گذشته مثل الآن نبود. مردم برای سینه زدن پیراهنشان را از تن در می آوردند و لخت سینه میزدند که البته شاید قدری نادرست بود بالاخره برهنه شدن در برابر نامحرم کار درستی نبود، مثل امروز طبل زدن هم رایج نبود فقط دهل میزدیم.
– آیا دهل زنها، جدا از هیئتها دهل میزدند یا همراه هیئتها بودند؟
نه هر هیئتی برای خودش دهلزن داشت و برای این چند شبانه روز، سرنازن هم استخدام میکردند. علم یراق بازی میکردند و میانداختند ولی الآن خیلی فرق کرده در مورد شکل حرکت هیئتها هم که فرمودید آن وقت این طوری نبود از زمان حزب زحمت کشان این طور شد که روز تاسوعا هیئتها از طرف جنوب به شمال یعنی سیاهپوشان بروند و از آن طرف سیاهپوشان روز عاشورا عصر به سمت مرکز و جنوب شهر بیایند.
– حاج آقا تا به حال پیش آمده که بخواهید فی البداهه مثلا نوحهای بگویید و همان جا خوانده شود؟
بله زیاد اتفاق افتاده که کنار مداح ایستادهام و همزمان با سرودن من او همان مرثیه یا نوحه را خوانده است. مثلاً یک بار همراه مرحوم حجت نصراللهی به طور همزمان من شعر را میگفتم و او نوحه را میخواند.
– حاج آقا راثی، به عنوان یک پیشکسوت بفرمایید، یک شاعر عاشورایی باید چه ملاک هایی داشته باشد؟
خیلی چیزها را باید رعایت کند.قبل از هر چیز باید خلوص داشته باشد، هر وقت میخواهد شعر بگوید باید اول وضو بگیرد، رو به قبله بایستد، باید خودش را در فضای روز عاشورا تصور کند، باید امام حسین(ع) را ببیند، باید ابوالفضل (ع) را ببیند، علی اکبر(ع) و قاسم(ع)را ببیند، باید به کشف و شهودی برسد، آن وقت شعرش اثر میکند، یک مداح یا شاعر که برای امام حسین(ع) شعر میگوید، باید در مسیر حسین(ع) حرکت کند.
– نقش مطالعه، تحقیق، شرکت در کلاس ها و استفاده از منبرها را برای شاعرانی که میخواهند شعر عاشورایی بگویند تا چه حد مهم و ضروری می دانید؟
همهی اینها لازمهی کار یک شاعر است، یک شاعر عاشورایی باید در خصوص قیام سیدالشهدا(ع) مطالعه داشته باشد مجالس سوگواری و روضهی اباعبدا…(ع) را از نزدیک ببیند و در آن ها شرکت کند، با چشم دل هم باید ببیند. حتماً باید به مجمع الذاکرین[۱] برود و تلاش کند که دائم در حال یادگیری باشد.
– به نظر شما چه آفاتی شعر عاشورایی و شاعر عاشورایی را تهدید میکند؟
ببیند یک شاعر یا یک مداح مسیرش مشخص است پس چون مسیر مشخصی دارد در هر محفل و مجلسی نباید شرکت کند حتی در برخی موارد باید از دوستان و رفقایش دست بکشد، با مداح و شاعر باید سر و کار داشته باشد با امام حسینیها باید سر و کار داشته باشد باید به خدا توکل کند و به امام حسین(ع) متوسل شود، آن وقت خود امام حسین(ع) او را راهنمایی میکند که چه بکند و روش درست را به او نشان میدهد و گرنه آفت های مختلف از هر طرف به او روی میآورد. امیدوارم که ان شاءا…همهی ما به خصوص مداحان و شاعران ارجمند، مورد پسند حضرت ابا عبدا…،قرار بگیریم.
– این توفیق (شاعر امام حسین(ع) بودن) تا چه حد در زندگی معنوی و مادی شما تأثیر گذار بوده است؟
افتخار بزرگ و زائدالوصف من این است که مداح ابا
عبدا… الحسین (ع) هستم. مداح اهل بیت، این افتخار ماست مدالی است که روی سینه و پیشانی من نصب است برای فرزندانم هم افتخار است که پدرشان خادم و مداح اهل بیت(س) است. کلاً همهی خانوادهی ما افتخار میکنیم که در خانه حضرت ابا عبد ا…هستیم. در مخاطرات و سراشیبیهای زندگی از این خانوادهی اهل کرم معجزه و لطف بسیار دیدهایم. زندگی با اباعبدا… یک زندگی ایده آل است.
– برای تقریب ذهن مخاطبان، از کراماتهای این مرد بزرگ مثالی بزنید تا مردم بدانند کسی که خودش را وقف حضرت ابا عبد ا…(ع) کرده، چگونه مورد لطف ایشان قرار میگیرد؟
سؤال خوبی فرمودید بنده هیچم، قطرهای در مقابل اقیانوس، از قطره کمترم اما چون خواستید به یک مورد اشاره میکنم. چندی قبل به عیادت مریضی رفتم که دکتر از او قطع امید کرده بود، وضعیت بدی داشت. حتی تکان نمیخورد. از دیدن آن منظره خیلی متأثر شدم، قلبم شکست یاد فرمایش امام صادق(ع) افتادم که از قول خداوند رحمان میفرماید:”هر کس شعری در مورد خاندان طهارت بگوید یک بیت در بهشت به او میدهم ” آن جا از خداوند خواستم و گفتم خدایا به حرمت خون اباعبدا…(ع) قسمت میدهم اگر در بهشت خانهای دارم، یک آجرش را هم نمیخواهم، اما این شخص را شفا بده، طولی نکشید که شفا یافت.
خیلی چیزها از امام (ع) خواستهام که بر آورده کرده است. ثروتی از این بالاتر، عزتی از این بالاتر؟!
– حالا که صحبت به اینجا کشید، ما را هم مهمان یک مرثیه، یک شعر قشنگ میکنید؟
عشق را نازم که تکرارش صفاست بهر دل آرامش جان را بقاست
روی این واژه بسی اندیشه کن گفتنش بر درد بی درمان دواست
ما همه هستیم زین رو مفتخر چون که عشق ما ز عاشقها جداست
کی اثر بخشد به عاشق وصف عشق عشق را توصیف بنمودن خطاست
ارزش عشق حقیقی بیحد است چون خدا از بهر عاشق خون بهاست
گر که خواهی عشق را معنا کنی عاشق صادق به ملک کربلاست
جز حسین بن علی عاشق مجو چون که عشق و یار او تنها خداست
قتلگاهش وعده دیدار بود دیدن معشوق آری در فناست
خدمتش آمد در آن دم جبرئیل دید پر خون پیکر خون خداست
بهر استمداد آمد در حضور دید مشغول مناجات و دعاست
سایه کردی جسم او با شهپرش شاه گفتش از محبت این جداست
تشنهام من تشنهی دیدار دوست بهر دیدارش به این حالت رواست
بین من با یار تو حایل مشو بینم آن معشوق، او از من رضاست
جبرئیل بینی تو جسم و حال من یک دم دیگر سرم از تن جداست
ای خدا این جمع و «راثی» را ببخش چونکه لطف و رحمتت بیمنتهاست
– آقای راثی یک نوحهی خوب چه خصوصیاتی دارد و تفاوتش با یک شعر چیست؟
یک نوحهی خوب، باید اول آهنگ مناسبی داشته باشد، حزن انگیز باشد و احیاناً تقلیدی از ترانه ها نباشد. در حقیقت یک قالب مناسب برای یک شعر خوب باشد. در این صورت تأثیر گذار خواهد بود. علاوه بر این شاعر باید خود را در فضای عاشورا احساس کند.
– به نظر شما، شعر و نوحهی محلی(دزفولی) میتواند، مفاهیم والا و بلند عاشورایی را در قالب الفاظ و کلمات خود به مخاطب منتقل کند، لطفاً تحلیل جامعی بفرمایید؟
عرض کنم، این سنتی است که نباید از بین برود، آن برادر عرب زبان، عربی میگوید آن برادر ترک، ترکی میگوید و… چرا من دزفولی، به زبان مادری خودم نگویم؟! اما شرایطی دارد شعر باید در خور و دارای معنا و مفهوم باشد. گاهی از شهرهای دیگر به سراغم میآیند و نوحهی دزفولی میخواهند از کازرون، خرمآباد و…. بعضی از مداحان شهرمان مثل مرحوم حجت نصراللهی زبان دزفولی و نوحهی دزفولی را در این شهر احیا کردند. صحبت مرحوم نصراللهی شد، بد نیست یک خاطره برایتان بگویم؛ یادم هست،یک سال مرحوم نصراللهی پیش من آمد و گفت امسال نمیخواهم نوحه بخوانم. چون از آقا امام حسین(ع) خواسته و مطلبی داشتهام و بر آورده نکرده،امسال نوحه نمیخوانم. هر چه سعی کردم او را منصرف کنم، فایده نداشت. از قضا در ایام عاشورا شخصی به منزل ما تلفن کرد و گفت حاج آقا خوابی دیدهام که میخواهم برای شما باز گو کنم. گفتم بفرمایید، آن شخص گفت:دیشب در خواب دیدم که من به اتفاق چندین تن از مداحان دیگر خدمت امام حسین(ع) رسیدیم، امام فرمودند:زندانی را بیاورید، همین که زندانی را آوردند، دیدم آن زندانی شما هستید. امام(ع) رو به مداحان کرد و گفت او را میشناسید، گفتند:بله فلانی است که به ما شعر و نوحه میدهد. بعد از آن امام(ع) قدری از شما تعریف کرد و دوباره از جمع پرسید:آیا پدرش را میشناسید؟ گفتند:بله منبر میرفته و واعظ بوده است. سپس امام (ع) با دست مبارکش به گلستانی اشاره کرد (که غرق گل های معطر بود و منبری در آن جا قرار داشت و پدرتان روی منبر نشسته بود) بعد فرمود: این جایگاه پدرش است. شخصی که این خواب را بیان میکند، گفت:من از جا برخاستم و گفتم: یا اباعبدالله(ع) از او و پدرش تعریف میکنید؟ پس چگونه است که زندانی است، امام(ع) دست مبارکش را به سمت آقای نصراللهی کشید و فرمود:او امسال نمیخواهد نوحه بخواند و مقصر آقای راثی است و به این جهت زندانی است. راوی میگوید:من عرض کردم یا اباعبدا…(ع) آقای راثی خیلی نصیحتش کرده،او قبول نمیکند. بعد از این که خواب را برایم تعریف کرد از او خواستم تا با هم پیش مرحوم نصراللهی برویم.آقای نصراللهی را در تکیهی آقا زمان دیدیم و خواب را برای او تعریف کردیم. خیلی گریه کرد و گفت آقای راثی دستم به دامنت فکری بکن، گفتم: چه فکری بکنم؟! برو نوحه بخوان. گفت: نوحه ندارم، همه را در آب انداختهام. گفتم: چند نوحه میخواهی؟ گفت دو نوحه، من چهار نوحه برای او آماده کردم، خواند و به برکت لطف اباعبدا…(ع) خواسته و مطلبش هم بر آورده شد.
– حاج آقا لطفاً به نام چند تن از مداحان و پیشکسوتان دیگری که اکنون در قید حیات نیستند اشاره بفرمایید؟
کتابی هست به نام”سخنوران خوزستان” که در آن از پنجاه شاعر دزفولی نام برده شده است. یکی از این بزرگواران مرحوم”ملاحسین خلیفه” است که اهل دانش بوده و واعظ تربیت میکرده است، دیگری “ابو تراب جلی” که فرزند مرحوم ملاحسین است. یکی دیگر از بزرگان مرحوم “عارف دزفولی” بود که من در کودکی خدمت ایشان رسیدم، اخیراً هم میتوان به “مرحوم گلستانی” و “استاد محمد نافعی” متخلص به «منتظر» اشاره کرد.
– حاج آقا از مداحانی که با شما کار کرده، یا میکنند هم یادی بفرمایید؟
یکی مرحوم “حاج ملا عبدالرضا دزفولی” است ایشان همسایهی ما بودند و همان طور که قبلاً هم عرض کردم خانهی ما خانهی امام حسین(ع) بود به همین علت ایشان راحت به خانهی ما میآمدند و مرحوم والده یا پدر به خیلی از این مداحان درس میدادند.
– از بین مداحانی که الآن هستند در این چند سال اخیر با کدام یک کار کردهاید ؟
اگر ادعا بکنم با همهی آنها، باور کنید. همین آقای”شهروزیان” کسی است که با من بسیار مأنوس است. با حاج”عبدالرضادزفولیان”، حاج”غلامعلی خاشع” و دیگران هم همکاری داشته ام.
– وقتی یکی از کارهای شما را یک مداح، خوب ارائه میکند چه احساسی به شما دست میدهد و اگر خوب ارائه نشود چهاحساسی دارید؟
اگرخوب ارائه کند خودم افتخار میکنم که مداح، شعرهای من را بر روی منبر میخواند. مرثیه باشد و خوب ارائه شود خودم اولین کسی هستم که گریه میکنم. اما اگر خوب ارائه نشود به او تذکر میدهم و او را برای بهتر خواندن راهنمایی میکنم.
– از سرودههایی که پیرامون جنگ و دفاع مقدس سرودهاید و شاعران دیگر که در این خصوص اشعاری سرودهاند، مطالبی بفرمایید؟
از شاعران دفاع مقدس میتوان به حاج”یوسف طالب”، مرحوم”بادلان” و آقای “معلمی” اشاره کرد. اشعار خودم بیشتر به گویش محلی بود.
– حاج آقا در صورت امکان لطفاً یکی از سرودههایتان را به مخاطبان این برنامه هدیه بفرمایید؟
از صلابت کوه،از دریا وفا از صداقت عشق هم دارد صفا
هر سه اسوه باز شاگرد رهند چون ابو الفضل است صاحب بر لوا
*********
ما دست به دامان تو داریم ابوالفضل باشد گه اگر جان بسپاریم ابوالفضل
گر حاجت ما را ندهی ازکرم اینک دامن ز تو هرگز نگذاریم ابوالفضل
– آیندهی شعر و نوحهی از نگاه شما چگونه است؟
از دید بنده آن طور که ما انتظار داریم، متأسفانه نیست ببخشید که این را میگویم، به دلیل اینکه یک شاعر عاشورایی، یک شاعر حسینی، فقط باید برای امام حسین(ع) شعر بگوید، برای عاشورا نه چیز دیگری. به نظر بنده میتوانند با مراجعه بهمجمع الذاکرین و شرکت در کلاسهای آموزشی، به پختگی برسند انشاءا…
– به عنوان کلام پایانی، هر مطلبی که گمان میکنید لازم است بفرمایید. شعری، نصیحتی یا…
همیشه چون مه تابان گشاده رو میباش برای تشنه لبان جام یا سبو میباش
مزن به قلب کسی نیش از طریق سخن بیا اجابت دلها ز آرزو میباش
چو کرد سجده بر آدم فرشته روز نخست در این زمانه تو آدم! فرشته خو میباش
زحرف کذب نبردهست کس به دوران سود به سان آینه همواره راستگو میباش
نبر به نزد خلائق تو آبروی کسی دمی به فکر خود و حفظ آبرو میباش
وضو و غسل فقط نیست از برای نماز همیشه در همه جا پاک و با وضو میباش
مشو ز راه جهالت دلیل گمراهان برای گم شدگان خضر راه جو میباش
تو بندهای، بنما بندگی به درگه حق خدا نمیشوی اما، نشان او میباش
تو عیبهای که گفتی؟ ز خود بگو راثی در این اواخر عمرت بیا نکو میباش
سال گذشته در ماه صفر در خواب خدمت حضرت ابوالفضل العباس(ع) رسیدم. فرمود: چرا از ضعف میگویید؟ از ضعف نگویید. چرا میگوئید ابوالفضل به مرادش نرسید؟ من به مرادم رسیدم. گفتم آقا! یا ابوالفضل شما بفرمائید من چه بگویم؟ گفت:بگو حضرت عباس(ع)به مقصود رسید. بیدار شدم قلم را برداشتم و نوشتم:
عاقبت حضرت عباس(ع) به مقصود رسید/ این فرات است که به آرزوی خود نرسید!
– فکر میکنیدحضرت اباعبدا… به خاطر سرودن این شعر که در وصف حضرت ابوالفضل گفتهاید چه هدیهای به شما بدهد؟
هر هدیهای که کرم کنند چیز کمی نیست که ما هم به شما تقدیمش میکنیم.
[۱] – انجمن مداحان و شاعران شهرستان دزفول