خانه / زنان عاشورایی / هند، دختر عبدالله بن عامر بن کُریز، همسر یزید بن معاویه

هند، دختر عبدالله بن عامر بن کُریز، همسر یزید بن معاویه

ابی مخنف می نویسد: سر حسین(ع) پیش روی یزید بود و یزید با چوب دستی خودبر لب (مبارک آن حضرت) می زد. أبو برزه أسلمی – از اصحاب رسول خدا(ص) از این حرکت یزید ناراحت شد و خطاب به او گفت: آیا با این چوب دستی ات به لب حسین می زنی؟! مگر نمی دانی که چوب دستی ات بر جایی می خورد که بارها دیده ام رسول خدا(ص) آنجا را می مکیده است؟! مگر نه این است که شفیع تو در روز قیامت ابن زیاد و شفیع این (حسین) در آن روز محمد(ص) خواهد بود. سپس برخاست و از مجلس بیرون رفت.
همسر یزید، هند دختر عبدالله بن عامر کُریز وقتی این گفتگوهارا شنید، لباسش را به سر پیچید و از اندرون بیرون آمد. . به یزید گفت: ای امیر المومنین! آیا این سر حسین پسر فاطمه دختر رسول خدا(ص) است! یزید گفت: بله، برای پسر دختر رسول خدا(ص) و عزیز دردانه قریش، بنال و آرایش را ترک گفته و لباس سیاه بر تن کن! ابن زیاد عجله به خرج داده، او را کشت! خدا ابن زیاد را بکشد!یحیی بن حکم گفت: با این عملتان در روز قیامت از محمد دور مانده اید، من از این پس در هیچ کاری با شما همکاری نخواهم کرد! آنگاه برخاست و از مجلس بیرون رفت.
محلاتی می نویسد: درناسخ بعد از آنکه اعتراض أبو برزه بر یزید را نگارد که چرا چوب بر لب و دندان حسین(ع) می‌زنی! می نویسد که زنی در خانه یزید بود هاشمیه، چون اسرای آل محمد (ص) را با آن ذلت بر یزید وارد کردند، این زن صدای نوحه و ندبه او بلند شد و می گفت: یا حبیباه، یا سیداه، یا اهل بیتاه، یا ابن محمداه، یا قتیل اولاد الاعیاء. ای فریاد رس بیوه زنان و پناه یتیمان، کشتند تو را اولاد زنا کاران. مردمی که در مجلس یزید بودند سخت بگریستند و بعضی طاقت نیاورده، برخاستند و رفتند.
سید بن طاووس در اللهوف می نویسد: در مقتل ابی مخنف از قول سعد است که کنیزی از کاخ یزید درآمد و دید یزید چوب به دندان های حسین(ع) میزند، گفت: خدا دست و پایت را ببرد چوب می زنی به دندانی که رسول خدا بر آن بوسه می زد.
یزید گفت: خدا سرت را ببرد این چه سخنی است؟ گفت: ای یزید ملعون! بدان که من میان خواب و بیداری بودم که دیدم در آسمان گشوده شد و نردبانی از نور که از آسمان تا زمین بود و دو جوان سبزپوش از آن فرود آمدند و فرشی از زبرجد بهشتی برایشان گستردند که نورش از مشرق تا مغرب تابید و مردی بلند بالا و سرور آمد و در میان آن فرش نشست و فریاد زد: ای پدرم آدم! فرو شو و مردی درخشان و دراز فرود آمد وانگه داد زد: پدرم سام فرو شو و فرو شد، ابراهیم و اسماعیل و موسی و عیسی را فراخواندند و دیدیم زنی ایستاده و مو پریشان کرده و جار زد که مادرم حوا، مادرم خدیجه، مادرم هاجر، خواهرم ساره، خواهرم مریم، فرو شوید و هاتفی از فضا گفت: این فاطمه(س) دختر محمد مصطفی همسر علی مرتضی، مادر سید الشهداء مدفون در کربلا است، و او فریاد زد: پدر! پدر! نبینی امتت با فرزندم حسین(ع) چه کردند؟
رسول خدا(ص) گریست و فرمود: پدرم آدم نبینی طاغیان به فرزندم چه کردند؟ و آدم و همه حاضران و همه فرشته ها گریستند و مردان بسیار گرد سر دیدم و یکی می گفت: صاحب خانه را بگیرید و به آتش بسوزانید و ای یزید تو از خانه درآمدی و می گفتی: کجا است گریزگاه از آتش. یزید فرمان داد گردن آن کنیز را زدند.
اما محلاتی بدون اینکه از گردن زدن کنیز نام ببرد، این خواب را با کمی جا به جایی به هند دختر عبدالله بن عامل بن کریز – همسر یزید – منسوب می کند.

منبع: زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه قره تپه.

telegram

همچنین ببینید

اَمّ فَروَه، مادر امام صادق(ع)

تأثیر نهضت امام حسین(ع) بر زنان غیر حاضر در کربلا و ادامه رسالت… فاطمه، یا ...