خانه / با کاروان حسینی / پیش از حماسه نماز

پیش از حماسه نماز

پس از شهادت یاران در تیرباران صبح و پس از آن، رزم بی‌امان یاران و شهادت بهترین یاران و پاک‌بازان و همراهان حسین(ع)، شکافی محسوس در سپاه امام پیدا شده بود. رزم و شجاعت و دلاوری یاران علی‌رغم تشنگی، گرسنگی، محاصره، پی شدن اسبان، کمبود سلاح و محاصره، قلب دشمن را می‌لرزاند. آنان چنان می‌جنگیدند که گویی شیران بر انبوه روبهان هجوم می‌آورند.

یکی از سپاهیان عمر سعد را پرسیدند: وای بر تو، با فرزند رسول خدا جنگیدی؟

پاسخ داد: بیهوده سخن نگو. اگر آنچه را ما دیدیم، می‌بودی و می‌دیدی، همان کار را می‌کردی که ما می‌کردیم. گروهی رویاروی ما بودند که شمشیر در کف، چونان شیر می‌خروشیدند و بر راست و چپ می‌تاختند و خود را در کام مرگ می‌انداختند. زنهار و امان نمی‌پذیرفتند. به هیچ وسوسه‌ی مالی و دستمزدی تن نمی‌سپردند. میان آنان و مرگ(آرزوی شهادت) هیچ چیز حائل و مانع نبود. اگر اندکی مدارا می‌کردیم همه‌ی ما را از دم تیغ می‌گذراندند.(اگر به جنگ تن به تن می‌پرداختیم همه کشته می‌شدیم ناگزیر سنگباران می‌کردیم یا با گروه بر یک تن حمله می‌بردیم.) توصیف آنان این شعر است که: آنان گروهی بودند که در هنگامه‌ی نبرد، جان‌ها را بر روی زره‌ها پوشانده بودند! و در جانبازی بر همدیگر پیشی می‌گرفتند[۱].

رفتار امام هنگام نبرد یاران:

اباعبدالله الحسین(ع)، یاران را در هنگام میدان رفتن تشویق و دعا می‌کرد. گاه نیز به میدان می‌آمد و سر یاران را بر زانو می‌گرفت و از فداکاری و جان‌نثاری آنان قدردانی و سپاسگزاری می‌کرد.

سماوی می‌نویسد:” امام حسین(ع) روز عاشورا، پیاده بر بالین هفت تن از افراد مورد علاقه و یاران شهیدش، حضور یافت که عبارت بودند از: «مسلم بن عوسجه، حرّبن یزید ریاحی، واضح رومی یا اسلم ترک، جون بن حوَی، عباس‌بن علی(ع)، علی‌بن الحسین(ع)، قاسم بن حسن».

هجوم عمومی دشمن:

در نبرد تن به تن تعداد کشته شدگان دشمن بیشتر بود. عمروبن حجاج خطاب به سپاهیان گفت: احمق‌ها! می‌دانید با چه کسانی می‌جنگید؟ آنان یکه سوران از جان گذاشته‌اند. هیچ‌کس از شما توان رویایی با این گروه را ندارد. آنان اندک شده‌اند. به خدا اگر سنگ بارانشان کنید به زودی تمام می‌شوند.

عمر بن سعد نظر او را تایید کرد.

برخی گفته‌اند: عمرو بن حجاج گفت: ای مردم کوفه، بر باور و اعتقاد و همدلی خود پایدار باشید و در مبارزه با کسی که سرکشی کرده و از دین برگشته تردید نکنید.

اباعبدالله الحسین(ع) در پاسخ به وی فرمود: ای عمرو بن حجاج، آنان را به مبارزه با من برمی‌انگیزی؟ ما از دین برگشته و شما پایدار و استوار مانده‌اید؟ به خدا سوگند اگر بر این باور قبض روح شوید خواهید دانست که کدام از دین برگشته و شایسته‌ی آتش است.

پس از این گفت و گوها عمرو بن حجاج با بخش راست سپاه عمر سعد از سمت فرات به امام و یارانش حمله‌ور شدند که نخستین شهید این درگیری مسلم‌بن عوسجه اسدی بود[۲].

در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: و کنتَ اولَ مَن شری نفسَهُ و اوّلَ شهیدٍ من شهداء الله و قضی نحبه[۳].که منظور از اولین شهید، شهید حمله‌ی دسته جمعی دشمن است.

هجوم‌های جمعی دیگر:

شمر از جناح چپ سپاه عمر سعد، به سپاه امام حمله‌ور شد. نوشته‌اند در این هجوم عبدالله‌بن عمیر کلبی و همسرش به شهادت رسیدند[۴].(این گزارش دقیق نیست زیرا رجز عبدالله بن عمیر و نحوه نبرد او و آمدن همسرش بر بالین وی با نبرد جمعی سازگار نیست.)

عَزره بن قیس فرمانده سواره نظام، عبدالرحمن بن حصین را نزد عمر سعد فرستاد و گفت: مگر نمی‌بینی که سواران من در همین آغاز جنگ از این گروه اندک چه می‌کشند؟ پیادگان و تیراندازان را به میدان بفرست.

عمر بن سعد از شبث بن ربعی خواست که به مقابله برود اما وی طفره رفت. عمر بن سعد، حصین بن تمیم را با سواران مسلح که اسبانشان زره پوش بود همراه با ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که اسبان یاران امام را پی کردند. پس از پی شدن اسب‌ها و مجروح شدن جمعی از یاران، ناگزیر اصحاب باقی مانده پیاده جنگیدند[۵].

در نبرد با شمر ده تن از یاران امام به رهبری زهیر بن القین شرکت کردند. در این حملات تعداد کشته شدگان دشمن به ده‌ها تن می‌رسید اما از مجموعه سپاه امام چند تن بیشتر شهید نشدند. شهادت یاران امام به دلیل قلت محسوس و کشتگان دشمن به علت کثرت سپاه، نامحسوس بود[۶].

هجوم به خیمه‌ها:

ناتوانی عمر سعد و سپاهیانش از نبرد با یاران اباعبدالله ، آنان را بسیار خشمگین کرده بود.

عمر سعد دستور داد به خیمه‌ها حمله کنید. یاران امام، سه و چهار نفری در کنار خیمه‌ها ایستادند و به دفاع پرداختند و مهاجمانی را که به غارت و کشتن می‌اندیشیدند با شمشیر و نیزه و تیر دور می‌کردند یا از پای در می‌آوردند.

عمر سعد دستور داد خیمه‌ها را آتش بزنید. آتش آوردند. امام فرمود: بگذارید آتش بزنن که آتش خود واسطه‌ی میان شما و دشمن خواهد شد.

شمر فریاد زد آتش بیاورید تا این خیمه‌ها را بسوزانیم. زنان و کودکان فریادکشان از خیمه بیرون آمدند. امام فریاد کشید: ای شمر، هیچ کس را در جایگاه و پایگاه، زشت‌تر از تو ندیدم و هیچ سخنی را بی‌شرمانه‌تر و وقیحانه‌تر از سخن تو. می‌گویی آتش بیاورند تا خیمه و خیمه نشینان مرا بسوزانی؟ خداوند تو را در آتش بسوزاند. زنان را می‌ترسانی؟

شمر شرمسارانه عقب نشست. شم نیزه‌ی خویش را در خیمه‌ی امام فرو برده بود. یاران دلاورانه او را واپس راندند که در این که در این نبرد، ابو عزّه صبابی از یاران شمر کشته شد[۷].

طول نبرد تن به تن:

به نظر می‌رسد نبرد تن به تن و چند حمله جمعی دشمن و مقاومت جانانه‌ی یاران اباعبدالله‌الحسین تا حدود اذان ظهر ادامه یافته باشد. در این‌صورت حدود دو الی دو ساعت و نیم طول نبرد بوده است. اشاره‌ی تاریخ طبری به” و قاتلوهُم حتی انتصف النّهار[۸]“، اثبات همین نکته است.

عکس العمل حمید بن مسلم:

حمید بن مسلم می‌گوید:[هنگام هجوم سپاه عمر سعد به خیمه‌ها] به شمر گفتم این کار شایسته نیست که هم‌زمان دو کار بسیار زشت با هم مرتکب شوی. هم خیمه‌ها را به آتش بسوزانی که آتش خاص خداست و هم زنان و کودکان را بکشی، با آنکه امیر به کشتن مردان از تو خشنود می‌شود. شمر گفت تو کیستی و من گفتم نام خود را نمی‌گویم.[نگران بودم بعدها نزد عبیدالله باز گوید و به من آسیبی برسد.] پس شبث بن ربعی آمد و به او گفت و شمر حیا کرد[۹].

وضعیت خیمه‌ها:

در این موقعیت عطش و نگرانی کودکان را به گریه واداشته بود. حمله‌ی شمر به خیام باعث شده بود که جمعی از زنان از خیمه بیرون آمدند.

امام اهل حرم را به آرامش دعوت کرد. با بازگشت شمر و سپاهیان، اندک آرامشی به خیمه بازگشت. گرد و غبار در میدان برانگیخته بود و خورشید به میانه‌ی آسمان رسیده. از یاران و اصحاب- جز بنی‌هاشم- چند تن بیشتر باقی نمانده بود. اما همین اندک با ایمان و معرفت و بصیرت ایستاده بودند.

از بنی‌هاشم هیچ‌کس به شهادت نرسیده بود. همگی چون کوه استوار و صبور از ساحت حرم وجود امام خویش پاسداری می‌کردند.

کربلا به اوج خود رسیده بود. لحظه‌های نماز نزدیک می‌شد و حماسه‌ی عظیم عاشورا به قله‌ی خویش می‌رسید. جماعت اندک، خود را برای آخرین نماز به امامت امام خویش آماده می‌کردند.

 

[۱] . نفس المهموم:ص۳۰۲، لهوف(ترجمه فهری):ص۱۱۲، مقتل الحسین: بحرالعلوم: ص۴۰۳و ۳۵۲، شرح نهج البلاغه: ج۳، ص۲۶۳٫

[۲] . اعیان الشیعه: ج۱، ص۶۰۵، تاریخ طبری: ج۵، ص۴۳۵-۴۳۶، ارشاد: ج۲، ص۱۰۷، انساب الاشراف: ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳، نفس المهموم:ص۲۶۴-۲۶۵٫

[۳] . بحارالانوار:ج۴۵، ص۶۹-۷۰، الاقبال: ابن طاووس: ص۵۷۵٫

[۴] . کامل: ج۳، ص۲۹۰، تاریخ طبری: ج۵، ۴۳۶، بحارالانوار: ج۴۵، ص۲۰، مقتل الحسین خوارزمی: ج۲، ص۱۶، ارشاد: ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸٫

[۵] . تاریخ طبری: ج۵، ص۴۳۶-۴۳۷، ارشاد: ج۲، ص۱۰۸، نهایه الارب: ج۲۰، ص۴۴۹، مقتل‌الحسین خوارزمی: ج۲، ص ۱۶-۱۷٫

[۶] . لواعج الاشجان: ص ۱۵۳-۱۵۴، اعیان الشیعه: ج۱، ص۵-۶، انساب الاشراف: ج۳، ص۱۹۴٫

[۷] . مقتل الحسین خوارزمی: ج۲، ص۱۶، کامل ابن اثیر: ج۳، ص۲۹۱، بحارالانوار: ج۴۵، ص۲۱، البدایه و النهایه؛ ج۸، ص۱۸۲-۱۸۳، اعیان الشیعه: ج۱، ص۶۰۶٫

[۸] . تاریخ طبری: ج۵، ص۴۳۷ و نفس المهموم: ص۲۶۸٫

[۹] . دمع السجوم(ترجمه نفس المهموم): ص۱۳۹، البدایه و النهایه: ج۸، ص۱۸۲-۱۸۳، نهایه الارب: ج۲۰، ص۴۵۰٫

telegram

همچنین ببینید

با کاروان حسینی، یکم صفر سال ۶۱ هجری،ورود کاوران اسرا به شهر دمشق

با کاروان حسینی یکم صفر سال ۶۱ هجری ورود کاوران اسرا به شهر دمشق چند ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.