خانه / سخنرانی / متن و صوت سخنرانی (جدید) / دومین سوگواره شعر و پژوهش فاطمی

دومین سوگواره شعر و پژوهش فاطمی

سخنرانی دکتر سنگری

در خانه حضرت زهرا کلاس مهارت های پزشکی برگزار می شد و خود حضرت زهرا مهارت های پزشکی را آموزش می داد. همچنان که مهارت های زندگی، بافندگی، پخت و پز و همه ی این ها از آموزش هایی بود که شخص حضرت زهرا در خانه به خانم ها می داد. که اشاره کردم این ها را در ۵-۶ سالگی به حضرت زینب نیز آموخت.  بارها هم اشاره کرده ام که چرخ نخ ریسی حضرت زهرا در کربلا با حضرت زینب بود. و آن پیراهنی که حضرت اباعبدالله(ع) در لحظه ی آخر در کربلا پوشید دستباف شخص حضرت زهرا(س) بود. که می گویند خیلی شبیه به پیراهن یوسف بوده است. حالا این بحث ها جنبه نمادین نیز دارد…..

 

 

 

اعوذباالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. انا اعطیناک الکوثر/ فَصَّلِ لربک وانحر/ اِنَّ شانئکَ هوالابتر.

سلام و صلوات و تحیت الهی تقدیم به محضر کوثر رسول، زهرای بتول، جان جانان، جان جهان، حقیقت پنهانی که در هنگام نمازهای پنجگانه اش هم بر علی تجلی کرد و هم بر ملائکه آسمان و خداوند به سرانگشت مباهات و افتخار او را به فرشتگان نشان می‌داد و خطاب به فرشتگان می فرمود: «ای ملائکه افتخار من، فاطمه را نگاه کنید. روشنای او را پرتو بگیرید و جان بگیرید» و سلام بر همه‌ی آنان که رهپویان و آشنایان و عارفان به حق و راه حضرت زهرا(س) هستند. سلام به محضر شما دوستان خوب و عزیز و بزرگوارم. صمیمانه تشکر و سپاسگزاری می‌کنم همت دوستانی را که دومین سوگواره فاطمی را بر پا ‌کردند و همه‌ی دوستان عزیز شاعری که در این مجال و فرصت از سروده‌هاشان بهره گیری و استفاده کردیم.

قصد من این بود که بحث و سخنی را مطرح کنم اما زمانی که سروده های دوستان را گوش دادم، تصمیمم عوض شد و نکته‌ی دیگری به ذهنم رسید که مطرح کنم. من در عین حالی که سروده های دوستان را واقعاً جرعه جرعه می‌نیوشیدم و می‌نوشیدم و بهره‌گیری می‌کردم در ذهن خود یک طرح برای شعر فاطمی و هم‌چنین دیگر سروده‌های آیینی در عرصه‌های دیگر می پروراندم. یعنی در قلمرو شعر اعم از عاشورایی، رضوی، نبوی، علوی، انتظار و همه‌ی حوزه‌های گسترده و وسیع شعر دینی آیینی این سوال مطرح باشد که: «از فاطمه چه باید بگوییم و چگونه باید بگوییم؟» دو سوالی که کاملاً به هم پیوسته هستند . این چگونه گفتن هم شامل ساختار و بافت های بیان در مورد حضرت زهرا(س) است و هم فرم و شکل و قالب هایی را که می‌توانیم انتخاب کنیم در برمی گیرد. مثلاً در عرصه‌ی شعر، ترکیب بند ، ظرفیت مناسب‌تری برای طرح شخصیت حضرت زهرا(س) است؟ غزل مناسب‌تر است؟ رباعی و یا دوبیتی؟ و یا شعر سپید؟

همه‌ی این قالب ها و حتی گاهی آمیزه و ترکیبی از این قالب ها؟ یا حتی اگر می‌خواهیم از این قالب‌ها  استفاده کنیم کدام قالب برای کدام بخش از زندگی حضرت زهرا(س)  یا نشان‌دادن چهره‌ی زندگی وی مناسب است؟

حداقل درباره‌ی حضرت زهرا(س)، پنج قلمرو روشن و مشخص در شعر امروز می شناسیم. هم مولودیه، که البته سهم مولودیه‌های زهرایی بسیار کم است. این سال‌ها گرایش به سمت تراژدی و سوگ حضرت زهرا(س) خیلی بیشتر بوده است. یک سبب می‌تواند این باشد که طول مدت سوگ حضرت زهرا(س) بیشتر است. ولی ولادت یک روز است و ما در باب ولادت حضرت زهرا (س) یک قول داریم نه دو قول. اما برای شهادت حضرت زهرا(س) ، دو قول وجود دارد به اضافه‌ی همه‌ی پیوستارهای این دو تا فاصله که روزهای رنج و بیماری حضرت زهرا تا شهادت است و حتی طنین پس از شهادت.

در صحبتی( که در بارگاه حضرت سبزقبا داشتم) به این نکته اشاره کردم که حتی در صبحی که شب قبل آن، امیرالمؤمنین(ع) حضرت زهرا(س) را به خاک سپرده بود، و خودش مجبور بود آن شب چند مزار درست کند(که رسم نیست کسی که خودش داغدار است خودش هم مزار تهیه کند) تا رد گم کند. اعتقاد من این است که قبر حضرت زهرا در بقیع نیست برای این مسئله استدلال هم دارم. یعنی نباید در بقیع به دنبال مزار حضرت زهرا(س) بگردیم. بعضی از این چیزها ممکن است کمی ذهنیت ها را به هم بریزد اما اگر مجال شد من در این زمینه توضیح خواهم داد.

کاملاً  از سخنان حضرت علی(ع) در لحظه ی دفن حضرت زهرا می توان فهمید که حضرت زهرا را کجا دفن کرده اند گرچه این سخنان بعدها مطرح می شود.

معمولاً برای ولادت حضرت زهرا کم کار کرده ایم. بیشتر برای شهادت حضرت زهرا آن هم در ۷۵ و ۹۵ روز برگزاری سوگواره ها، محافل و مجالس، فرصت سرودن بیشتری را به دوستان شاعر داده است. مثلاً برای ازدواج زهرا هم برخی شعر گفته اند. حداقل در این سال ها مسئله ی ازدواج حضرت زهرا و روز خانواده که در کنار روز مباهله مطرح شدند . مباهله هم خودش موضوعی است که جای طرح و بررسی دارد و بعضی هم در این زمینه شعر گفته اند. موضوع دیگری که در روزگار ما مقداری زمینه ساز طرح نام حضرت زهرا(س) شده است عملیات هایی بود که معمولاً نام مبارک حضرت زهرا رمز عملیات بود. می دانید که به صورت روشن، عظیم ترین عملیات اولیه ی ما که واقعاً عملیات بزرگ و شگفتی بود، عملیات فتح المبین، رمز«یا زهرا» داشت. حالا این مسئله ای که دوستان مطرح می‌کردند که عمده ی بچه های شهید ما در این عملیات از پهلو تیر خورده بودند یا ترکش ها عمدتاً از پهلو بود، این سوژه را تقویت می کند. شاعران ما خیلی از این مسئله بهره گیری و استفاده می کردند.

به چه ابعادی از زندگی حضرت زهرا(س) باید پرداخت؟

سوال جدی من این است که ما به چه وجوهی از حضرت زهرا(س) باید بپردازیم؟ من جواب این سوال را از چند منظر خواهم داد. یک منظر این است که ببینیم خدا فاطمه را چگونه به ما معرفی کرده است؟ هیچ تردیدی نیست که سوره ی کوثر اختصاصاً سوره ی حضرت زهراست. و این سوره ی کوثر را نه ما بلکه تمام اهل تسنن معتقدند که چون به تقابل بین کوثر و ابتر می پردازد کاملاً نشان دهنده ی این است که سوره ی حضرت زهراست. بسم الله الرحمن الرحیم:انا اعطیناک الکوثر*خدا به پیغمبر می فرماید:«إنّا»: خود این ضمیر خیلی تأمل و درنگ دارد. نمی گوید:«إنّی»«إنّا اعطیناک الکوثر»: ما به تو کوثر داده‌ایم. وقتی فتح مکه که خیلی اتفاق بزرگی بود رخ داد خداوند فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. اذا جاء نصر الله و الفتح. و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبح بحمد ربک و استغفره. از پیغمبر دو تا درخواست می کند ای پیغمبر حالا که می بینی مردم دسته دسته اسلام می آورند، تسبیح بگو و استغفار کن. اما وقتی فاطمه را می دهد معلوم می شود  دادن فاطمه از این فتح بزرگ، بسیار مهم تر است. می فرماید: «فَصَلِّ لربک و انحر»: پیامبر برخیز و نماز بخوان. یعنی اگر بخواهیم حسی تر و عینی تر بگوییم، معادل حضرت زهرا(س) دو چیز است: نماز و وانحر: وانحر را حضرت امام صادق(ع) تفسیر کرده و فرموده اند بهترین حالت و بهترین مفهوم «وانحر» همین است: «هرگاه دست ها را حین نیت پایین می آوریم و می گویم الله اکبر» حالا الله اکبر و نماز را یک طرف بگذارید و حضرت زهرا را در طرف معادل آن ها. «ان شانئک هوالابتر» این تصویری که در انتها می‌دهد که با آمدن تو دشمن تمام می شود . ابتر یعنی منقطع و دم بریده، تمام شده، پایان پذیر. تو بی پایانی، کوثر یعنی بی پایان، جاری.

چند سال قبل مقام معظم رهبری تعبیری داشتند گفتند که کوثر یعنی: زنده، زاینده، فزاینده. این سه واژه را برای تعبیر و تفسیر واژه کوثر به کار بردند. خداوند این تصویر را در حضرت زهرا به ما داده است. به نظر می رسد تا حدی تکلیف شاعران ما معلوم می شود که از حضرت زهرا باید چه بگویند. تعبیرهای دیگری از پیغمبر داریم که حداقل این چند تا را شما فراوان شنیده اید:

«فداها ابوها» قربانت شوم و فدایت شوم. حضرت زهرا حرفی می زد پیغمبر می فرمود:«فداها ابوها» برای پیغمبر کاری می کرد می گفت«فداها ابوها»- آرامشی به پیغمبر می داد، پیغمبر می فرمود: «فداها ابوها»- زخم های پیامبر را می بست، وقتی پیامبر از جنگ برمی گشت یا حضرت زهرا در صحنه ی جنگ می رفت که ما به‌صورت روشن داریم در جنگ احد از چشمه ی مرداس با سپر پیغمبر، آب می آورد، زخم های پیامبر را می بست، بعد از اینکه می شست، پارچه هایی را آتش می زد، خاکستر این ها را روی زخم های می ریخت و بعد زخم پیغمبر را می بست. گاهی وقت ها هم برخی از زخم ها با شکستگی همراه بود حضرت زهرا، متخصص این موضوع بود و این را در خانه هم آموزش می داد و در همه این کارها پیامبر می فرمود: فداها ابوها .

در خانه حضرت زهرا کلاس مهارت های پزشکی برگزار می شد و خود حضرت زهرا مهارت های پزشکی را آموزش می داد. همچنان که مهارت های زندگی، بافندگی، پخت و پز و همه ی این ها از آموزش هایی بود که شخص حضرت زهرا در خانه به خانم ها می داد. که اشاره کردم این ها را در ۵-۶ سالگی به حضرت زینب نیز آموخت.  بارها هم اشاره کرده ام که چرخ نخ ریسی حضرت زهرا در کربلا با حضرت زینب بود. و آن پیراهنی که حضرت اباعبدالله(ع) در لحظه ی آخر در کربلا پوشید دستباف شخص حضرت زهرا(س) بود. که می گویند خیلی شبیه به پیراهن یوسف بوده است. حالا این بحث ها جنبه نمادین نیز دارد.

تعبیر دیگر«ام ابیها» بود. همه ی ما این تعبیر را شنیده ایم: «مامان بابام». «مادر بابا». یعنی او را مادر صدا می زد. می خواهم از شما سؤال کنم که این جملات عاطفی هستند؟ همه ی این ها فقط بار عاطفی دارند؟ مثلاً وقتی  پیامبر فرمود:«فاطمه بضعه منی» فاطمه پاره وجود من است این از جنس حرف های عاطفی است که یک پدر به دخترش می گوید؟ یا به پسرش می گوید؟ یا وقتی به او می گوید: قربانت شوم این یک تعارف است که پیغمبر دارد با دخترش می کند؟ یا وقتی می گوید: تو مادر پدر منی، این تعبیر، یک تعبیر تعارفی است؟ یک کاربرد صرفاً عاطفی و روانی است یا پشت این تعبیرها مفاهیمی وجود دارد که ما باید آن مفاهیم را جست و جو بکنیم؟ به نظر می رسد در نگاه اولیه تعبیر هایی که پیغمبر برای حضرت زهرابه کار می برد، بعد عاطفی شان پررنگ است. اما اگر کمی عمیق تر بشویم و مجموعه ی سخنان پیامبر(ص) را اطراف حضرت زهرا بررسی کنیم و حضرت زهرا را مرکز یک منظومه ای قرار بدهیم که ستارگان سخن پیامبر گرد او بچرخند و ما همه ی این سخنان را دور حضرت زهرا بنویسیم، مثلاً «تو گل بهشتی»، «من از تو بوی بهشت را احساس می کنم»، «هر وقت دلم می گیرد تو را می بوسم»،«هر وقت میل پیدا می کنم یاد خدا بکنم گیسوان تو را می بوسم» پیامبر گریبان حضرت زهرا را بو می کرد و می گفت چه‌قدر بوی بهشت می دهی؟ آیا این ها فقط تعبیرهای عاطفی است؟ یا پشت این ها مسائل دیگری وجود دارد. شاعر و نویسنده ای که می خواهد اثرآفرینی کند و حتی می خواهد طرح داستانی به شعر خود بدهد، این ها چه کمکی می توانند به او بکنند؟ از این ها چه استفاده ای می تواند بکند؟ سخنان دیگری هم در مورد حضرت زهرا داریم که رنگ عاطفی ندارند. کاملاً جهت دارد و معنادار، ژرف هستند و حضرت زهرا را در هیئت یک اسوه، نمونه و سرمشق به ما معرفی می کنند. وقتی در مورد حضرت زهرا از پیامبر(ص) سوال می کردند می‌فرمود: «اقتدوا بالزهره»۰

به زهرا اقتدا کنید او را چراغ راهتان قرار بدهید. امام زمان می فرماید: «فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه» من وقتی ظهور کردم الگو و اسوه من در آخر الزمان فاطمه است. رفتارهای من طبق رفتارهای فاطمه است، همه ی ما شاعران عصر برزخی هستیم که به سمت ظهور حرکت می کنیم . اگر قرار باشد ما به امام زمان بگوییم فاطمه را چگونه معرفی کنم؟ایشان پاسخشان این خواهد بود «فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه». من فاطمه را اسوه خواهم گرفت. پس قانون آخرالزمان، کتاب حضرت زهرا(س)است. وقتی آقا ظهور می کنند با کتاب فاطمه خواهد آمد. مصحف فاطمه در دست ایشان است. این کتاب را باز می کند و کتاب حضرت زهرا در آخر الزمان، حکمرانی می کند. امام آخرالزمان، براساس دست نوشته های حضرت زهرا(س) مدیریت می کند. امروز ما از این ها محروم هستیم، اما آن روز، این دست نوشته ها، مشی، مرام و سلوک امام زمان را تعیین و تبیین خواهند کرد. حال با این توضیحات به نظر شما ما باید از حضرت زهرا چگونه بگوییم؟چه بنویسیم؟

یک راه این است که ببینیم خدا در مورد حضرت زهرا چه گفته است؟ چه تصویری از فاطمه به ما داده است؟ و بر اساس تصویر خداوند، فاطمه را توصیف کنیم.

یک راه این است که ببینیم پیامبر، ائمه و دیگران چه گفته اند؟ که آن ها هم از بعد عاطفی گفته اند و هم ایشان را به عنوان اسوه معرفی کرده اند و هم از بعد تراژیک زندگی حضرت زهرا را معرفی کرده اند. روایتی از امام صادق(ع) دیدم که می فرمایند: به سه جهت شهادت فاطمه از کربلا غم انگیزتر است و حتی می فرمایند که شهادت حضرت زهرا را جدی تر بگیرید و به او خیلی بپردازید. سخن امام به جایی که می رسد یک باره قطع می شود و من گمان می کنم دیگر نتوانسته اند ادامه بدهند. اشاره ای می کند به لگدی که به پهلوی مبارک حضرت زهرا وارد شد. می فرماید:«ادهی و اَمَرَّ»، خیلی تلخ تر، وحشتناک تر و غم انگیز تر از حادثه ی کربلا است. حالا جالب این است که خود امام حسین(ع) در واقعه ی کربلا در آخرین سخنرانی اش، وقتی همه ی عظمت و جایگاه خود را تبیین می کند و عزت طلبی و ذلت ستیزی را مطرح می کند می فرمایند: همه این ها را که من گفتم به این خاطر است که من پرورده ی دامان فاطمه هستم. اصلاً  می گوید کربلای من مال فاطمه است. این سخن صریح اباعبدالله در کربلا است:«مقام کربلای من محصول و ره آورد و میوه ای است که از شاخه ی وجودی مادرم فاطمه دریافت کرده ام». این حرف را در کلام ائمه ی دیگر و پیامبر می بینیم. ما همه ی این ها را برای بررسی پیش رو داریم. یک عنصر دیگر هم داریم و آن متن زندگی حضرت زهرا(س) است. وقتی درون زندگی حضرت زهرا(س) مطالعه و بررسی کنیم چه می بینیم؟ به نظر شما بیشتر غم و سوگ و تراژدی می بینیم یا زندگی می بینیم؟ یا حماسه یا تلفیقی از همه ی این مسائل؟ متأسفانه هنوز یک کار حماسی درباره ی حضرت زهرا(س) نشده است. من شعر فاطمی را می شناسم. بنده فقط بیش از صد و پنجاه صفحه در مورد شعر فاطمی عصر انقلاب مطلب نوشته ام. کاملا آشنا هستم و کار کرده ام. اینها را از سر ادعا نمی گویم. می خواهم تبیین مسئله کرده باشم.

شاید اطلاع داشته باشید کتاب گنجشک و جبرئیل زنده یاد دکتر سید حسن حسینی شاعر بسیار خوب روزگار ما را لای کفنش پیچیدند و دفنش کردند خودش گفته بود من این کتاب را عرض ارادتی به محضر اهل بیت می دانم واقعاً این کتاب یک استثنا است. راز رشید را وقتی می خوانید می بینید که یک نگاه حماسی به کربلاست. خط خون آقای دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی نیز یک نگاه کاملاً حماسی به کربلاست و شعر بسیار شکوهمندی است. من با قدرت این را طرح می کنم که این شعر، شعر سپید را در کلیتش، یک گام جلوتر برد. و افق این شعر بسیار قوی تر از کارهای شاملو است که او را آغازگر شعر سپید می دانند. و به گمان من شعر مذهبی سپید در کار آقای موسوی گرمارودی راست ایستاد. در سایه سار نخل ولایت، که یک اثر دیگر آقای موسوی گرمارودی درباره حضرت علی(ع) است. این اثر یک نگاه حماسی به چهره امیرالمؤمنین (ع) است. یک کار حماسی بزرگ در باب حضرت زهرا جایش خالی است. به نظر شما فدک چیست؟ از حضور دوستان حاضر عذرخواهی می‌کنم اگر این گونه به بحث ورود می کنم. آیا هیچ بررسی کرده اید وقتی که امیرالمؤمنین (ع) به حکومت رسید دیگر اصلاً فدک مطرح نمی شود. فدک را دست به دست می گردانند اما وقتی مولا به قدرت می رسد دیگر سراغ فدک نمی رود. قصه ی فدک یک باره گم می شود تا عصر امام موسی بن جعفر(ع) که بد نیست بدانید امام موسی بن جعفر(ع) شهید فدک است. هارون الرشید به حضرت موسی بن جعفر گفت این فدک چقدر بوده بگویید من به شما تقدیمش بکنم؟ امام موسی بن جعفر (ع) فرمودند: من اگر مرزهای فدک را معلوم کنم قطعاً نخواهی داد. گفت نه بگو من پروا ندارم، فدک را یک مقدار اضافه تر به شما برمی گردانم. امام فرمود این کار را نخواهی کرد. گفت بگو فرمود: مرز اول آن عدن(یمن) مرز دوم آن خزر(دریای خزر) مرز سوم آن آفریقا و مرز چهارم آن ارمنستان است. وقتی این ها را گفت هارون چنان برافروخته شد گفت پس من برمی خیزم تو جای من بنشین. این چهار تا را که امام موسی بن جعفر(ع) اشاره کرد مرزهای حکومت هارون الرشید بودند. به زبان دیگر فدک همین ولایت و حکومت است از همین جا طرح شهادت موسی بن جعفر ریخته شد و فدکی را که گفتند در حقیقت همان حکومت بود. یک محاصره اقتصادی برای امیرالمؤمنین(ع) بود. اصلاً فدک جایی نبود که حضرت زهرا بتواند در آنجا برود. صد و چهل و هشت کیلومتر دورتر از مدینه است همین الان شما بخواهید به فدک بروید ، باید از شهر مدینه صد و چهل و هشت کیلومتر دور بشوید. یک بار کسی ندید که حضرت زهرا(س) به همین فدک برود. یک کتاب بسیار خواندنی است توصیه می کنم حتماً دوستان اگر فرصت پیدا کردند این کتاب را بخوانند. کتاب «رنج های زهرا» بسیار کتاب خوبی است که علامه جعفر عاملی آن را نوشته است. شخصیت بسیار بزرگی است که در قید حیات می باشند. مسائل حضرت زهرا(س)را بسیار دقیق بررسی کرده و به پرسش ها پاسخ داده اند. در آن جا می گوید هیچ کسی حتی یک بار ندید که حضرت زهرا(س) از این هفتاد میلیون دینار درآمد سالانه ی فدک پیراهنی برای خودش درست کند قصری، یا خانه ای در مدینه بسازد. هیچ استفاده ای از این نکرد. پولش که می آمد یک جا می بخشید. محاصره اقتصادی برای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد کردند. فدک را گرفتند یعنی تنگنا آفرینی اقتصادی برای شیعه ایجاد شد در نتیجه فدک کاملاً به مسأله ولایت چسبیده است. کاش این حماسه در شعر تجلی می یافت. حالا این فدک و عکس العمل های حضرت فاطمه و حماسه بزرگی که در فدک می سازد و بعد از پیغمبر به در خانه ی اصحاب می رفت. سوار شتر می شد. گاهی افسار شتر را امیرالمؤمنین می گرفت و گاهی وقت ها سلمان. می آمد با اصحاب صحبت می نمود. روشنگری می کرد. حضرت زهرا(س) در این روزها ستیز بسیار جدی دارند حتی دیگر سلام خلفا را پاسخ نمی دهند. در خانه را می بندد که دیگر این ها حق ندارند در تشییع من شرکت کنند. پیغمبر فرموده بود بترسید از روزی که علی ذوالفقار بدست بگیرد  پیراهن زرد بپوشد و بر مرکب گلی بنشیند. صبح روزی که به خلیفه خبر دادند فاطمه را دفن کرده اند شمشیر کشید و با جمعی به کنار بقیع آمد گفت می خواهم دختر پیغمبر را بیرون بکشم و بر او نماز بگزارم. دیدند حضرت علی(ع) صحنه را ترک کرد به خانه رفت، لباس زرد پوشید، ذوالفقار را دستش گرفت آمد روی دیوار بقیع نشست (مرکب گلی) یادشان آمد که پیغمبر چه گفته بود فرار کردند. این ها دردهای علی(ع) است از شهادت ، دفن کردن. نوبت به نیش زدن ها، آزاردادن ها و … می رسد. کسی به من می گفت چرا حضرت علی(ع) برای حضرت زهرا(س) مراسم نگرفت؟ گفتم اگر قرار بود مراسم بگیرند باید سرمزار می رفتند. مزاری را که پنهان کرده بودند حتی تا سال های بعد هم حتی حضرت علی(ع) اگر می خواستندبروند شبانگاه می رفتند. البته بچه ها را هم با خودشان می بردند. امام حسن(ع)، امام حسین(ع) حضرت زینب(س) و ام کلثوم را با خودشان می بردند. ما بسیاری از ابعاد را هنوز نکاویده ایم. واقعا ابعاد ناشناخته ی زندگی حضرت زهرا(س) فراوان است همین خطبه فدک را من خیلی چشم به راه هستم کسی درباب خطبه حضرت زهرا یک کاری بکند، یک کار ارزشمند، با تمام ابعاد شاعرانه یعنی منطق شاعرانه بر کار حاکم باشد. اما ارزش ها و محتوای خطبه ی شکوهمند فدکیه را که انصافاً یک حماسه است انتقال دهد. حضرت زهرا، چگونه حرکت می کنند؟ چه‌طور به مسجد می آیند؟ چگونه به سخن می ایستند و بعد این مسأله چه بازتاب هایی دارد. بافت خطبه اصلاً سوگ نیست خطبه سرشار از معارف است. حالا به نظر شما از حضرت زهرا در قلمروهای غنایی باید حرف بزنیم که یک موردش هم بعد تراژیک یعنی سوگ و مرثیه است؟ یا باید در حوزه های تعلیمی حرف بزنیم؟ یا در بعد حماسی سخن بگوییم؟ اعتقاد من این است که باید آمیزه ای از این ها باشد. دوستان ما تکیه شان روی بعد سوگ خیلی زیاد است این خیلی خوب است. یک بعد دیگری هم به نظرم می رسد که خوب است در آن تأملی بکنیم. زهرا را چگونه باید ترجمه کرد؟یعنی امروز از حضرت زهرا(س) چه انتظاری دارند؟ امروز ، ما چه نیازی به حضرت زهرا داریم؟ نسل امروز چه چیزی از حضرت زهرا باید بداند؟ دختر و پسر باید از حضرت زهرا(س) چه چیز بداند؟ امام زمان نمی گوید فاطمه اسوه ی خانم هاست! می گوید اسوه ی من است. یعنی اگر می گفت که اسوه ی آخر الزمان است ممکن بود باز این تشکیک را بکنیم که حضرت زهرا(س)برای خانم هاست، اما اتفاقاً یک مرد، مردترین مرد عالم که نبض آخرالزمان دستش هست می گوید اسوه ی من، فاطمه است؛ فی ابنه رسول الله لی اسو‍‌ه حسنه، اسوه ی حسنه من است. واقعاً اگر امام زمان الان به این جا بیاید می گوید از مادرش زهرا چه بگوئیم؟ و آیا آن چه ما می‌گوئیم همان است که او می خواهد؟ به نظر من با مرکزیت واژه ی اسوه – انتظار، شعر چیز دیگری خواهد بود و آن چیز هنوز در قلمرو شعر فاطمی به خصوص در روزگار ما تحقق پیدا نکرده است. پیشنهادی برای دوستان دارم که بر صحبت‌های بنده تأملی بفرمایند. امیدواریم که ان‌شاءالله سال های آینده شاهد قلمروهای ناکاویده وجود حضرت زهرا(س) باشیم و چهره ی اسوه ای زهرای مرضیه(سلام الله علیها) را بهتر بشناسیم و بشناسانیم. تشکر می کنم.

لینک صوتی سخنرانی telegram

همچنین ببینید

جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا

نام کتاب: جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا مؤلف: محمدرضا هدایت پناه محل نشر: قم ناشر: ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.