کربلا و حادثهی عاشورا جوشش گاه ایمان و معرفت و آموزشگاه عزت و رهایی و حریت است. چهارده قرن است که خون پاک و تراوای حسین از حنجر تشنهی فریادگرش، مویرگهای تاریخ را مینوازد و نسیم حیات در کوچه کوچه وجود انسانها و جامعهها میوزاند. آنان اقتدا به فرهنگ عاشورا را شیوهی سلوک و پویهی خویش ساختهاند، روشنای مقصد را زودتر و خوبتر درک میکنند و حلاوت عشق و شکوه معرفت را دقیقتر و عمیقتر مییابند. از این قصهی شگفت هماره باید گفت که در هر بار گفتن زیباترش مییابیم و با هر نگاه، گوشههای تازهای از آن چشم و جان را خواهد نواخت و دریچههایی تازه را به تماشای این حقیقت تشنه و ارغوانی خواهد گشود.
همین فهم و ادراک، نویسندگان، اندیشهوران، هنرمندان و اثرآفرینان را برانگیخته که از عاشورا و کربلا بگویند و در این شط تشنه شنا کنند تا گوهرهایی ناب و نو بیابند و زیباییهای آن را مکاشفه کنند و با شهود آن خوانندگان و خواهندگان را در لذّت عظیم درک خویش شریک کنند.
هرکس به مدد توان و ذوق و زاویهی نگاه خویش، کربلا و عاشورا را روایت کرده و بازشناسانده است و تردیدی نیست که هماره و همیشه عاشورا سخنهای تازه برای گفتن دارد تا کدام گوش و هوش شنوا و بینای آن باشد.
مطالعه و مرور این آثار، تنها تصویری از عاشورا فرا روی نمینهد که ظرفیت پایان ناپذیر آن و امکان درک و دریافتهای گوناگون را نشان میدهد و گویای این حقیقت که تا قیام قیامت میتوان از این قیام سخن راند بی آن که دلهرهی پایان پذیری باشد.
یکی از کارهای بایسته و مهم در زمینهی عاشورا، بازشناسی همین آثار و منابع است.
آثار و منابعی که مطالعه، مقایسه، نقد و بازکاوی آنها، حقایق کربلا را بهتر و روشنتر به ما خواهد شناساند.
مطالعه در منابع و مآخذ عاشورا از چند جهت لازم و ضروریست:
۱٫ شناخت نوع نگاه، تحلیل و برداشت از حادثهی عاشورا در طول تاریخ
۲٫ معرفی منابع و مآخذ به خواهندگان، خوانندگان و علاقهمندان به پژوهش در تاریخ عاشورا
۳٫ آسیب شناسی و تحریف زدایی از حادثهی عاشورا
۴٫ کشف نکتههای تازه و نو و گشودن چشماندازهای جدید به عاشورا
نخستین مقتل
مقتل ابی مخنف
قبل از معرفی اولین و مشهورترین اثری که در تاریخ کربلا نوشته شده است به این نکته باید اشاره کرد که به حادثهی عاشورا چند گونه نگاه شده است، که بر اساس این دیدگاهها، چند نوع مقتل به وجود آمده که در ذیل ضمن تعریف مقتل به انواع آن و شرح هر یک به صورت اجمالی خواهیم پرداخت:
تعریف مقتل:
کتاب یا سند مکتوبی است که به گونهای روایی و تاریخی، حادثهی شهادت مظلومانهی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش را بیان میکند. مقتلخوانی شیوهای از خوانش تاریخ عاشوراست که در آن قصد اصلی ضمن آشنایی با واقعه، ایجاد سوگ و تأثر است.
انواع مقاتل:
در یک تقسیم بندی کلی مقاتل به سه گروه روایی(نقلی)، تطبیقی و تحلیلی قابل دسته بندی هستند. که در ذیل به معرفی اجمالی این گونه مقاتل میپردازیم:
الف)مقتل یا تاریخ روایی(نقلی) یا تاریخی:
دراین نوع مقتل که از آن گاهی با نام گزارشی یا تاریخی هم یاد میشود، نویسندهی مقتل در حادثهای که نگاشته بدون دخل و تصرف، و عین حادثه را نقل میکند. نویسندگان مقاتل روایی اگرحادثهای را به رأیالعین و از نزدیک مشاهده نمیکردند، از اهل ثِقه (یعنی از افراد قابل اعتماد و مورد وثوق)بهره میجستند. بیشتر کتبی که در حادثهی عاشورا و کربلا نگاشته شده به این شکل میباشد. این شیوه تا قبل از حادثهی کربلا نیز مرسوم بوده است. به عنوان مثال کتاب “وقعه الصفین” نصر بن مزاحم به اینگونه است و نویسنده در این کتاب از شروع جنگ صفین تا به انتها را به صورت لحظه به لحظه گزارش نموده است، نیز اسامی شرکت کنندگان، گفتگوها و شرایط را آورده است. در نگارش این نوع تاریخ همانگونه که گفته شد، رعایت یک اصل لازم است آن هم عدم دخل و تصرف نویسنده در بیان حادثه و صرفاً بیان حادثه به شکلی که اتفاق افتاده است.
ب)مقتل تطبیقی:
اولین مقاتلی که در حادثهی کربلا نوشته شده بیشتر از نوع اول بوده و جنبهی روایی داشت اما بعدها شیوهی دیگری در این طریق باب شد که میتوان از آن به مقتل تطبیقی نام برد. در این شیوه، نویسنده، اقوال و نظرات گوناگون را در کنار هم آورده اما خود هیچگونه اظهارنظری نمینماید. گاهی چینش اقوال گوناگون به شکلی عالمانه اتفاق میافتد که براساس آن میتوان به نتایج تازهتری رسید. در روش تطبیقی، نتیجهگیری به عهدهی خواننده قرار داده میشود. یکی از بهترین کتبی که در عصر ما به این شیوه نگاشته شده است، کتاب مشهور «نفسالمهموم» حاج شیخ عباس قمی است.این کتاب از بهترین مقاتل و شاید به جرأت میتوان گفت بهترین کتاب به شیوهی تطبیقی است. با اندکی دقت در این کتاب درمییابیم که شیخ عباس قمی(ره) نظرات ارشاد شیخ مفید، تاریخ طبری، لهوف ابن طاووس و برخی منابع نزدیک به روزگار معاصر را کنار هم چیده، احیاناً در این چینش یک نظم تاریخی را رعایت میکند. به عنوان مثال از قدیمترین کتاب مانند تاریخ طبری(قرن چهارم ه.ق) شروع کرده به لهوف ابن طاووس رسیده و از ارشاد شیخ مفید بهره گرفته تا به برخی از کتابهای عصر قاجاریه مانند« قمقام زخار و صمصام بتّار»رسیده است.
ج)مقتل تحلیلی:
در این روش از دو شکل قبل(روایی و تطبیقی)بهرهبرداری میشود بدینگونه که نویسنده ضمن گزارش حادثه، منابع و مآخذ مختلف را طرح نموده، در نهایت نظر خود را ابراز میدارد.
اینگونه کتابها بسیار اندک بوده و در روزگار ما بیشتر مورد توجه واقع شدهاند.یکی از کتبی که در عصر حاضر به این حوزه نزدیک شده است، کتاب حماسهی حسینی شهید مطهری است.در این کتاب، مؤلف نظرگاههای گوناگون را کنار هم چیده از درون آن به یک جمعبندی جدید میرسد. نمونهی دیگر با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه(۶جلد)است که به نقد و تحلیل وقایع و رویدادهای عاشورا پرداخته است. مهم این است که با دقت ویژه و زیرکانه در مجموعهی عناصر تاریخی به کشف یک حقیقت نائل آییم.گاهی دریافت یک نکتهی کوچک که به تنهایی چندان ارزشمند به نظر نمیرسد، محل و تکیهگاهی برای تحقیقات بعدی پژوهشگر و محقق میگردد.
اولین مقتل:
براساس مطالعات انجام شده از اولین مقتلی که در مورد کربلا نوشته شده هیچ اثری باقی نمانده است این مقتل توسط«اصبغ بن نباته» از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع)، نوشته شده است.اصبغ محرم امیرمؤمنان علی(ع)بوده و درخانهی حضرت حضور داشته و جزو آخرین ملاقات کنندگان حضرت در بسترشهادت میباشند. با توجه به سال شهادت حضرت علی(ع) در سال چهل هجری که در آن زمان اصبغ چهل ساله بودند، در سال شصتویک هجری، شصت ویک ساله بودند. و اگر بنا باشد جریانات کربلا را نوشته باشند باید بعد از واقعه بوده باشد. یکی از عجایب، عدم حضور او درکربلاست. البته این که چرابرخی افراد نظیرمحمدبن حنفیه، مختار، ابراهیم بن مالک اشتر، سلیمان بن صرد خزاعی ورفاعه بن شداد درکربلا حضور ندارند، مطالعهای جداگانه میطلبد.از اولین اثرمکتوب درمورد حادثهی کربلا حتی نامی باقی نمانده است؛ اما کسانی اشاره کردهاند که چنین کتابی از اصبغ نباته موجود بوده است.
مقتل ابی مخنف
صرف نظر از اولین اثر نوشته شده در مورد جریان کربلا به اثر بسیار مشهوری به نام «مقتل ابی مخنف» میرسیم. آنچه که مسلم است این مقتل وجود داشته و معروفترین و اولین مقتل مشهور در بین شیعیان است.
ابومخنف کنیهی«لوطبنیحیی» است که از اصحاب امیرالمؤمنین(ع)است به همراه دوتن از برادران خود در خدمت امیرالمؤمنین(ع) بودند که برادران او در رکاب حضرت به شهادت رسیدند.ابومخنف در دوران کودکی محضر امیرالمؤمنین(ع)را درک نمود و از شاگردان شاخص امام صادق(ع) بود.تقریباً تمام کسانی که زندگی او را تحلیل نمودهاند اتفاق نظر دارند که ایشان از شاگردان امام صادق(ع)است. عدهای گفتهاند باتوجه به محل زندگی ابومخنف(کوفه)و محل اقامت امام صادق(ع)(مدینه)میتوان به این نتیجه رسید که در سفر کوتاه امام صادق(ع)به کوفه، ایشان شبانه روز از محضر حضرت استفاده نمودهاند و گروهی براین باورند که لوط بن یحیی به مدینه سفرکرده و مدت زیادی در محضرا مام صادق(ع)شاگردی نموده است.در مورد شیعه بودن او تقریباً اتفاق نظر وجود دارد. کسانی که به تشیع او اشاره کردهاند عبارتند از:
۱-ابن شهرآشوب ۲- علامه بحرالعلوم ۳- شیخ آقابزرگ طهرانی در کتاب گرانسنگ «الذریعه» ۴-علامه مامقانی ۵- حضرت آیه الله خویی و…
از ویژگیهای بارز ابومخنف این است که استناد به کلام او(بنابه نقل بزرگان حدیث)بدون وجود زنجیرهی روایی کافی است و حدیثی که از زبان ایشان نقل شده باشد ولو سلسلهی راویان هم مطرح نشده باشد، از ایشان پذیرفته شده است.ابومخنف در جوانی محضر امام حسن مجتبی(ع) و حضرت اباعبداللهالحسین(ع) را درک و از ایشان روایاتی نقل نموده است.مورخین حدود چهل کتاب به ایشان نسبت دادهاند که از جمله مشهورترین این کتب، کتابی است به نام خطبه الزهرا(س)(خطبه الغراء)که گواه شیعه بودن وی میباشد.اهل تسنن او را نپذیرفته و وی را شخصی متوسط العلم معرفی نمودهاند.گر چه در قرون بعدی بسیاری از اهل تسنن به آثار ابی مخنف استنادنمودهاند.
مهمترین کتاب ابی مخنف کتاب مقتل الحسین(ع)است که بعدها به مقتل ابی مخنف معروف گردید.آنچه مسلم است این مقتل تاقرن چهارم هجری موجود بوده ولی در حال حاضر وجودندارد.هماینک کتبی با این نام وجود دارند که به دلایلی که در ادامهی مطلب خواهد آمد قابل اعتماد نمیباشند.
گواه روشن این که مقتل ابی مخنف تا قرن چهارم هجری موجود بوده، این است که طبری در تاریخ مشهور خود هر جا که به مسئلهی کربلا اشاره میکند، همه را به مقتل ابی مخنف ارجاع میدهد. همانگونه که اشاره شد، علیرغم این که گروهی از اهل تسنن وی را متوسطالعلم شمردهاند اما بعد به آثار او استناد نمودهاند از جمله دانشمندان اهل سنت که به قول او استناد کرده، محمد بن جریر طبری است.لذا هرچه در تاریخ طبری از قول ابیمخنف نقل شده، قابل اعتنا میباشد. طبری هر چه را که در تاریخ خود از ابی مخنف نقل نموده، سلسلهی روات را هم مطرح کرده است.
به نظر میرسد در دورهی صفویه کتاب مستقلی تحتعنوان مقتل ابیمخنف گردآوری شده که تا روزگار ما ادامه یافته و با چند نام موجود است.
کتابی وجود دارد به نام بحرالانساب که علمالهدی رزی آن را به رشتهی تحریر درآورده، مطالبی هم برآن افزوده و آن را به عنوان کتاب ابیمخنف معرفی نموده که چندان قابل اعتماد نیست.
کتاب دیگری تحت عنوان«اخذالثارفی احوال المختار» وجود دارد که این کتاب همان مقتل ابی مخنف است که از«محمدطاهربن محمدباقرالموسوی الدزفولی» بوده،درسال ۱۳۲۲ چاپ شده که قابل اعتماد نبوده اشتباهات فاحش تاریخی دارد.
یک کتاب هم تحت عنوان اولین تاریخ کربلا(۱۴۰۵ه.ق)چاپ شده است که پر از اشتباه است.
کتاب دیگری تحت عنوان مقتل الحسین(ع)نوشتهی محمدحسن غفاری موجود است که ایشان مطالب کتاب را از تاریخ طبری برداشت نموده، تا حدی قابل استناد است.نیز کتاب دیگری وجود دارد به نام «وقعه الطف» که محمدهادی یوسفی آن را به رشتهی تحریر درآورده که جای بحث،تأمل و تشکیک دارد.
حال سؤال این جاست که از کجا میشود فهمید که کتب فوق که به عنوان مقتل ابیمخنف معرفی گردیدهاند قابل اعتماد نمیباشند.
۱٫در این کتاب اقوالی از مرحوم کلینی طرح شده است که در یک مقایسهی ساده میشود فهمید با توجه به زیستن شیخ کلینی در قرن چهارم و ابومخنف در قرن یک هجری، اصلاً نمیتوانسته از شیخ مفیدی که بعدها متولدشده، اخباری نقل کند و همین مطلب باعث شکست اعتبار کتاب مزبور میگردد و نشان از این دارد که در این کتابها دخل و تصرفاتی صورت گرفته است و اینگونه دخل و تصرفات عامل مهمی برای تشکیک در مطالب این کتاب است.
۲٫بیان اخباری از کربلا از زبان عماریاسر و حال آن که مسلم است که عمار در حدود بیست و چهار سال قبل از حادثهی کربلا و در،آوردگاه صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع)به شهادت رسیدند.نیز در این کتابها گاهی از کسانی مطلبی نقل شده که پیش از کربلا میزیستهاند و گاهی از کسانی که بعد از کربلا بودهاند و همین امر موجب تردید میگردد.
۳-یکی از وقایعی که باعث تردید در برخی از کتب مزبور میگردد، شهادت طرماح بنعدی بن حاتم است. طرماح از قبیلهی طایی(با طرماح بن حاتم طایی اشتباه نشود) و به همراه شش نفر در منزلی به نام« عذیب الهجانات» به حضرت ابا عبد ا… ملحق گردید. پیشتاز این قافله ۷ نفری خود طرماح است. وی شاعر، فصیح و سخنور بود و اشعار معروف به «یا ناقتی» از ایشان است.شتر خود را جلو انداخته حرکت میکرد و شش نفر دیگر پشت سر او بودند. این شش نفر (یا هفت نفر ) به امام پیوستند و با هم به میدان رفته، جنگیدند به محاصره افتاده و حضرت اباالفضل(ع) آنها را نجات دادند مجدداًًًًَ به میدان رفته، جنگیدند و همه در کنار هم به شهادت رسیدند.
آنچه مسلّم است این است که طرماح اصلاٌ به کربلا نیامد. در همان منزل محلّ برخورد با امام(ع) به امام(ع) گفتند:که خوار و بار و امکاناتی به همراه دارم که پس از رساندن آن به خویشاوندان به شما ملحق خواهم شد، تا همراه و در رکابتان باشم. طرماح رفت و زمانی که برگشت در همان محلّ« عذیب الهجانات» که یکی از مهمترین منازل کربلاست خبر شهادت حضرت را شنید. حال آنکه در کتابی که در حال حاضر به مقتل ابیمخنف معروف است بیان میشود که طرماح در کربلا حضور داشته، جنگیده و به شهادت رسیده است.
۴- نمونهی دیگری که کتاب را قابل ایراد میکند، بیان مطالبی است که باعث شکستن شأن امام(ع) است. به عنوان مثال در این کتاب در مورد شهادت حضرت عباس(ع) اینگونه نقل شده که پس از شهادت حضرت عباس(ع) زهیربن قین اباعبدالله را دلداری داد. با این که واضح است زهیر پیش از حضرتاباالفضل به شهادت رسیده است و اصلاٌ اصحاب حضرت تا زمانی که زنده بودند نگذاشتند، هیچیک از بنیهاشم قدم در میدان رزم بگذارد. حمید بن مسلم که گزارشگر کربلا و حاضر در سپاه ابن زیاد است بیان میکند با شهادت هر شهیدی چهرهی حسین (ع) روشنتر و درخشانتر میگردید و من مانند حسین(ع) کسی را ندیدم که در صحنهی نبرد این همه شهید داده باشد و این همه آرام باشد و این با دلداری دادن زهیر به امام کاملاٌ منافات دارد.
امام زمان(عج) در زیارت ناحیهی مقدّسه حضرت را چنین توصیف مینماید: «در آخرین لحظاتی که در گودال افتاده بودی نفسهایت آرام بود با این که آنهمه زخم داشتی چشمهایت را به سوی خیمه برگرداندی و آرام سر را چرخاندی و نگاهت را از خیمه گرفتی، حتی وقتی شمر آمد کاملاٌ آگاه بودی (قد رشح للموت جبینک؛ پیشانیت برای مرگ عرق کرده بود.)»حال چنین امامی میتوانست از زهیر تسلّا گرفته باشد و این مطلب باعث تشکیک در سایر موارد کتب مزبور میگردد.
نمونههای دیگر نیز وجود دارد از آن جمله:هنگامی که خبر مرگ معاویه به اباعبد ا… رسید در کنار نام معاویه رحمه ا… گفت. حال آنکه اگر تاریخ را خوب مطالعه کنیم مییابیم که هنگامی که ابا عبدا… خبر مرگ معاویه را میشنود در مسجد است و در این مو قعیّت ابن زبیر نیز در محضر ایشان است. سؤال میکند چه شده است؟حضرت میفرمایند: گویا آن ظالم نابکار، آن فاجر، از دنیا رفته است. نیز در لحظهی حرکت خود فرمودند: که من از زبان پیامبر(ص) شنیدم که اگر معاویه را بر منبرم یافتید( فابقروا بطنه) شکمش را پاره کنید، که البته مردم دیدند و چنین نکردند تا به بدتر از آن گرفتار شدند در این کتاب حتی از بیعت امام(ع) با معاویه داد سخن رفته که اصلاً در شأن حضرت نبوده و با بدیهیات تاریخی همخوانی ندارد.
کتاب مقتل ابی مخنف در جلد ۱۰ بحار الانوار آمده است و در آن بحثهای تاریخی که تا عصر صفوی مطرح بوده طرح شده است که همین مقدار بعدها به عنوان کتاب مستقلی و به عنوان مقتل ابی مخنف چاپ شده است. در حال حاضر کامل آنچه در عصر صفویه موجود بوده است یافت میشود اما همانجا هم خالی از ضعفهای فوق نیست.
در یک نتیجهگیری کلی میتوان گفت که کتاب مقتل ابی مخنف در میان منابعی که در مورد تاریخ کربلا نوشته شدهاند مطرح است ولی باید مواظب ضعف و نقصهای آن بود. کتاب کاملی نبوده ولی بخشی از کتاب که از تاریخ طبری گرفته شده است قابل اعتماد است گر چه در کتاب طبری هم میتوان نمونههایی از ضعفهای یاد شدهی پیش گفته را مشاهده نمود.
منبع: عاشورانگاران، دکتر محمد رضا سنگری، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ عاشورا