خانه / دسته‌بندی نشده / مصاحبه با آقای حبیب الله معلمی

مصاحبه با آقای حبیب الله معلمی

واحد ادبیات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا مصاحبه هایی با برخی از شاعران و نوحه‌سرایان انجام داده است…
مصاحبه‌ ای که در ذیل آمده با مرحوم حبیب الله معلمی و در سال۱۳۸۷ انجام شده‌است:

moalemi1حاج آقای معلمی اگر امکان دارد کمی از برنامه زندگی خود و از دوران کودکی و عشق و علاقه‌ی خود نسبت به اهل‌بیت برای ما صحبت کنید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده حقیر و فقیر حبیب الله معلمی حدود هشتاد سال از عمرم می‌گذرد و تقریبا حدود شصت سال در خانه‌ی اباعبدالله بوده‌ام. از سن کودکی حسی در و جودم بیدار شد که با اهل‌بیت رابطه داشته باشم و مداح و ذاکر اهل‌بیت شوم، انشاءا… اگر قبول کنند. پدرم اهل بهبهان اما در رامهرمز ساکن شده بودند ولی عمویی هم داشتند که در بهبهان ساکن بود؛ نام مادرم فضه بود و برادری به نام قنبر داشتند، وقتی من متولد شدم می‌خواستند نام مرا محمد بگذارند، اما چون اسم پسر عموی ایشان محمد بود، نام مرا حبیب‌ا… گذاشتند.

  • آیا شما خودتان هم مداحی کرده‌اید؟

بله، در دوران کودکی گاه می‌خواندم ولی در زمان رضاشاه در شهر رامهرمز اجازه عزاداری نداشتیم، و به بیرون از شهر و در روستاها می‌رفتیم و در امامزاده‌ای که دور از شهر بود عزاداری می‌کردیم، آنجا هم اذیت می‌کردند و ناچار در امامزاده‌های قدیمی آنجا می‌رفتیم و تا صبح می‌خواندیم و سینه می‌زدیم و آرام آرام وارد شهر می‌شدیم. ولی به طور کلی در زمان رضاخان اصلا جرات نداشتیم اسم امام حسین(ع) را بیاوریم.

  • آشنایی شما با حاج صادق آهنگران از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟

ایشان با پسر من آشنا بودند؛ پسرم وقتی علاقه‌ی زیاد ایشان را به شعر و نوحه می‌بیند به او می‌گوید:” بیا پیش پدرم برویم تا برایت شعر و نوحه بنویسد.” و از آن تاریخ ما در خدمت حاج صادق بوده‌ایم تا حالا و انشاءا… تا هر چه زنده هستیم.

البته من بیست سال قبل از آشنایی با حاج صادق آهنگران اشعاری داشتم که ایشان قرائت کردند. دو تا از آن‌ها «توبه حر» و «دیر راهب» است که بعدها خوانده شدند.

  • جناب آقای آهنگران لطفاً شما نیز از نحوه‌ی آشنایی خود با حاج آقای معلمی بگویید؟

آشنایی من با ایشان نقطه عطفی در تاریخ زندگی من باز کرد و شاید این هم به واسطه برکت شهدا و به برکت هشت سال دفاع مقدس باشد. در زمانی که سپاه و جهاد با هم ادغام و تبلیغاتی شدند آقا سیف الله پسر ایشان در جهاد بود و من در قسمت فرهنگی سپاه بودم و در آنجا با ایشان آشنا شدم. او وقتی دید که من مداحی می‌کنم به من گفت: پدرم نوحه می‌گوید اگرمی‌خواهی به او بگویم تا برایت نوحه بگوید. من هم گفتم خیلی خوب، گفت: سبک خاصی داری؟ گفتم: بله، و یک نوار با اسامی شهداء به او دادم. دو سه روز بعد رفتم و نوار را گرفتم، سرفصل شعری که گفته بود «ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود » بود. وقتی آن را مرور کردم دیدم خیلی جالب اسم همه شهدا در آن بود. آقای معمارزاده ، جعفرزاده، دهبان، قنادان. ازآن به بعد ما حاج آقا معلمی را رها نکردیم.

من معمولا منزل ایشان بودم، اول سر زمین کشاورزی ایشان می‌رفتم و کمی درد دل می‌کردیم و حرف می‌زدیم و می‌خواندیم و گوش می‌کردیم، بعد در وقت استراحت سربندی برایم می‌خواند و من در خانه آن را تکمیل می‌کردم، گاهی تا ساعت یک و دوی نیمه شب می‌نشستیم و من خوابم می‌گرفت، اما ایشان با وجود خستگی کشاورزی، انگیزه‌ی بالایی داشت، تا وقت اذان صبح بیدار می‌نشست و وقتی مرا بیدار می‌کرد، شعر آماده را تحویلم می‌داد. اصولا ما خیلی به ایشان زحمت داده‌ایم ولی چاره‌ای نبود، چون ما باید برای قبل از عملیات، زمان عملیات و بعد از عملیات برنامه‌ریزی می‌کردیم و فضا به گونه‌ای بود که همه از تلویزیون پخش می‌شد و نمی‌توانستیم تکراری بخوانیم. من به خیلی از شعرای معروف کشور زنگ زدم، آن‌ها می‌گفتند: عنایتی نشده، تفضلی نشده؛ و تنها کسی که توانست در این امر کاملاً با من همراه شود آقای معلمی بود.

  • جناب آقای معلمی این مسئله که بسیاری شما را نمی‌شناسند و نمی‌‌دانند اغلب شعرهایی که حاج صادق می‌خوانند از شماست چه حسی به شما دست می‌‌دهد؟

هیچ تفاوتی برایم ندارد. چون می‌دانم این‌ها متعلق به من نیست. این‌ها الهاماتی است از جانب اهل‌بیت(ع) و گرنه من که سوادی ندارم. من فقط شش کلاس سابق را خوانده‌ام. مرحوم پدرم معلم بود و از این لحاظ فامیل ما معلم شده است.

  • سبکی که در دوران دفاع مقدس در شعرهای شما به کار گرفته شد خلاقیت محض بود و برای اولین بار استفاده می‌شد. شما این سبک را چگونه الهام گرفتید؟

اینطور به فکرم رسید که چون رزمنده‌ها خودشان در صحنه هستند، خودشان یک پایه جذب نیرو هستند. لذا وقتی فیلم این‌ها در تمام کشور پخش می‌شود که سینه می‌زنند در اقصی نقاط ایران رزمنده‌ها و بسیجی‌ها جذب می‌شدند و چنین هم شد. به قدری می‌آمدند که دیگر راه نبود. خصوصا در مواقعی که مثلا دشمن چیره می‌شد و روحیه‌ی بچه‌ها خیلی کسل می‌شد و رو به ضعف می‌رفت به قول حاج مهدی منصوری یک لشکر صاحب زمان حاج آقا آهنگران، در یک مصرع، شاید کار هزاران ساعت سخنرانی را می‌کرد و چقدر تاثیرگذار بود و این از جانب خدا یک سازمانی بود که تشکیل شده و باید پیشرفت می کرد.

moalemi3

moalemi4

telegram

همچنین ببینید

پر تخریب ترین بنای ماندگار تاریخ: بخش اول:گزارش تخریب ها و مرمت های حرم مطهر امام حسین (ع)

کمتر بنایی را همانند حرم مطهر امام حسین (ع) می‌توان یافت که بارها تخریب و ...