خانه / شعر های عاشورایی / غزل / تقدیم به حضرت زینب (س) (احمد بابایی)

تقدیم به حضرت زینب (س) (احمد بابایی)

مروه، آئینه ما بود و صفا، آئینه…

زده بر سینه ی خود سنگ خدا، آئینه…

روزی روضه خود، گوشه چشمش دیدم

کی فراموش نموده است مرا آئینه !؟

دست آه تو مگر شانه کند همچو نسیم

گر سر نیزه کند زلف رها آئینه…

لاله ی فاطمه بر نیزه نظر کمتر کن

دو برابر بشود داغ تو با آئینه

هرکجا می نگرم روی خداوندی هست

مگر افتاده ز دستان شما آئینه !؟

«در نظر بازی ما … » مثل حسن، مثل حسین…

زینب آورده به همراه، “دو تا آئینه”

معجر عمه ی آئینه سلامت باشد

تکه تکه است اگر روی عبا، آئینه

نیمه شب در دل گودال ندیدی جز حُسن!

… می زدی هرچه صدا : «آینه! یا آئینه!»

… تو خمیدی و شکستی و شنیدی ناگاه

از رگ پاره صدایی که : «بیا، آئینه!»

رنگ اجمال به تفصیل تماشایی شد :

«کربلا، آینه» و «کرب و بلا، آئینه» …

*

شد ردیف آینه، تصویر ز مولا دارد

با همین قافیه تا چند غزل جا دارد!

شاعر: احمد بابایی

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...