خانه / سخنرانی / متن سخنرانی / اهمیت شهادت – حجه الاسلام آقا تهرانی

اهمیت شهادت – حجه الاسلام آقا تهرانی

سخن گفتن از شهادت در محضر مردم ایران اندکی جسارت و شجاعت می‌خواهد، چرا که خود، تربیت شده مکتب امام‌حسین(ع) هستند ولی از آنجایی که همه آدم‌ها یکسان نیستند و بعضی‌ها دلشان زودتر متأثر می‌شود و بعضی دیرتر، ما هم به عنوان تذکر دوباره مطالبی را عرضه می‌داریم. وقتی دل‌ها در شعاع آفتاب آیات قرآن و مکتب امام‌حسین(ع) قرار می‌گیرند، دیر یا زود تحت تأثیر قرار می‌گیرند. البته خداوند در قرآن می‌فرماید: بعضی آدم‌ها دل‌هایشان از سنگ است و هرگز قابل هدایت نیستند. انسان اگر بر صراط مستقیم الهی حرکت کند، از ملائکه هم بالاتر می‌رود ولی اگر از خط مستقیم الهی منحرف شود از حیوانات درنده هم درنده‌تر می‌شود. خداوند در قرآن به پیغمبر می‌فرماید: بعضی از این مردم، مردگانی هستند در میان زندگان و تو نمی‌توانی به این مردگان چیزی بفهمانی. چرا که «صم بکم عمی لا یشعرون؛ یعنی کرانی، لالانی و کورانی هستند که نمی‌فهمند». بنابراین بعضی‌ها دل‌هایشان مرده است و هیچ چیز بر آن‌ها تأثیر ندارد. ولی بعضی‌ها دل‌های آماده‌ای دارند. البته دل‌های آماده هم درجه بندی دارد. بعضی از آدم‌ها دل‌هایی عاشق و تشنه دارند و همین که جرقه‌ی وحی به آن‌ها بخورد فوراً آتش می‌گیرند و سریع تحت تأثیر قرار می‌گیرند. در این میان بعضی دل‌ها هم نیمه عاشقند و دیرتر تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
اهمیت شهادت: رسول‌خدا(ص) فرمود: «فوق کل ذی برٍ بر، حتی یقتل رجل فی سبیل الله؛ بالاتر از هر خوبی و نیکی، نیکی‌ای وجود دارد، مگر کسی که در راه خدا به شهادت می‌رسد». باز در جایی دیگر فرمود:«اشرف الموت قتل الشهاده؛ بهترین نوع مردن، شهادت است». در حدیث آمده است بهترین قطره‌ها، دو قطره است «قطره الدم و قطره الدمع؛ قطره خون و قطره اشک». حضرت علی(ع) می‌فرماید: همانا کسانی از جبهه‌ی جنگ فرار می‌کنند تا زنده بمانند و بیشتر عمر کنند. خداوند در جواب آن‌ها می‌فرماید: اگر ایشان از دینشان هم برگردند پس قومی را خوهیم آورد که جای آن‌ها را پر کنند و به مراتب از آن‌ها بهترند. خداوند به انسان می‌گوید: اگر به تو گفتم نماز بخوان و عبادت کن نه به خاطر این‌که من (خدا) به نماز تو احتیاج داشته باشم اگر همه‌ی شما هم نماز نخوانید، من ملائکه‌ای دارم که دائماً در حال رکوع و سجود هستند، اگر گفتم عبادت کنید به خاطر این است که خودت به کمال و سعادت برسی.
بنابراین کسی که از جبهه فرار می کند، خیال نکند که عمرش زیاد می‌شود. در جنگ تحمیلی ما در اهواز بودیم. شخصی گفت من از اهواز می‌روم و وقتی جنگ تمام شد برمی‌گردم. خود و خانواده‌اش سوار ماشین شدند و حرکت کردند. در راه که می‌رفت، موشک به ماشینش اصابت کرد و خود و خانواده‌اش از بین رفتند. پس مقدرات خداوند با زرنگی ما عوض نمی‌شود. ما باید بنده‌ی خدا باشیم، مهم نیست که انسان چند سال عمر می‌کند، مهم این است که ما در خط خدا باشیم. پس هدف مهم است نه شخص. و پیغمبر(ص) فرمود: دوست دارم کشته شوم و دوباره زنده شوم، باز دوباره کشته شوم و این عمل بارها تکرار شود و در راه نجات مردم و عزت مسلمانان و کوبیدن طاغوت، خدمت کنم.
حضرت علی(ع) فرمود: به خدا قسم راه من، راه حق است و من شهادت در راه خدا را دوست دارم.
بعضی‌ها شبهه وارد می‌کنند که اگر شما می‌گویید ما مخلص شهادتیم، پس چرا فلان وزیر در ماشین ضدگلوله می‌نشیند. در پاسخ آن‌ها می‌گوییم: همان دینی که گفته باید عاشق شهادت باشید، همان دین هم گفته باید خود را از خطر دشمن حفظ کنید؛ ما کفش می‌پوشیم تا تیغ به پایمان نرود ولی هر وقت لازم شد این پا را در راه خدا می‌دهیم.
در تاریخ آمده که پیغمبر(ص) گاهی اوقات ملاقات‌هایش را ممنوع می‌کرد و به ام‌سلمه می‌گفت: امروز هیچ‌کس را راه نده که داخل شود. مانعی ندارد که انسان گاهی در اتاقش را ببندد و بگوید یک هفته ملاقات تعطیل است. قرآن می‌فرماید: هنگامی که به شما گفته شود برگردید، پس برگردید.
خداوند به انسان معمولی اجازه داده که هرگاه خسته بود، وقت نداشت، جواب دیگران را ندهد و بگوید وقت ندارم، البته همان‌طور که مردم باید مواظب باشند توقع بی‌جا از مسئولین نداشته باشند؛ مسئولین هم باید مواظب باشند که از موقعیت خود سوءاستفاده نکرده و بی‌جهت کار مردم را معطل نکنند.
امام‌حسین(ع) وقتی به کربلا آمد می‌دانست که شهید می شود و آمد که شهید شود. ولی همین امام‌حسین(ع) وقتی می خواست به دربار نماینده‌ی یزید در مدینه برود، سی نفر بنی‌هاشم را با خود همراه کرد تا اگر نماینده‌ی یزید قصد درگیری با ایشان را داشت، از او حمایت کنند.
پیغمبر(ص) فرمود:« الشهاده تکفر کل شیء؛ شهادت کفاره است برای هر گناهی». یعنی هرگاه انسان در راه خدا شهید شد، خداوند تمام گناهان او را می‌بخشد، مگر اینکه، دینی از دیگران بر گردن او باشد. اسلام می‌گوید: اگر در حال نماز خواندن بودی و طلبکار آمد و طلبش را درخواست کرد، تو می‌توانی نماز را بشکنی و طلبش را بپردازی. در جایی دیگر می‌گوید اگر کسی طلب دیگران را با وجود توانایی بر دادن، ندهد، هر شب که می‌خوابد گناه یک دزد در پرونده‌ی اعمال او می‌نویسند.
اول قطره‌ی خون شهید که بر زمین می‌ریزد خداوند تمام گناهانش را می‌بخشد.
پیغمبر فرمود: چه بسیار افرادی که گلوله به آن‌ها می‌خورد، بدنشان هم تکه‌تکه می‌شود، اما نه شهید حساب می‌شوند و نه مورد حمد هستند و چه بسیار افرادی که در بستر می‌میرند و نزد خدا صدیق و شهید هستند. طبق این حدیث پیغمبر، مهم نیست که آدم در جبهه باشد و تیر و خمپاره بخورد، بلکه در خط مستقیم الهی حرکت کردن مهم است. پس مهم این است که نیت ما خالص برای خدا باشد همان‌طور که در کربلا هم همه نیتشان خالص برای خدا بود. نهضت امام‌حسین(ع) ویژگی‌های زیادی داشت از جمله: رهبری (شخص امام‌حسین)، هدف مقدس، آثاری که بعد از انقلاب نور و اخلاص، و این ویژگی‌ها سبب جاودانگی این نهضت مقدس شده است.
امام‌حسین(ع) دست به قیام زد تا جامعه‌ی فاسد زمان خودش را عوض کند. آن هم جامعه‌ای که خفقان، فساد، تقلید نابه‌جا، محیط‌زدگی، تبعید مردان خدا، حاکم فاسد، ارتجاع، مصرف نابه‌جا، مواد آموزشی مسموم، تفرقه، تعصب در جهل نگه داشتن مردم و نیش و تحقیر از جمله ویژگی‌های بارز آن بود.
جامعه‌ی فاسد را کسی جز امام معصوم و عالم وارسته نمی‌تواند عوض کند. البته مردم هم باید بکوشند تا جامعه را عوض کنند. ولی تا رهبری نباشد مردم نمی‌توانند کاری از پیش ببرند.
در تاریخ آمده است که در زمان نادرشاه پیرمردی بود که خیلی خوب می‌جنگید. نادرشاه به او گفت: تو که این‌قدر خوب در پیری می‌جنگی چرا در جوانی اجازه دادی ایران از دست برود. پیرمرد گفت: در جوانی من بودم ولی تو نبودی. یعنی استعداد بود ولی رهبر نبود که نیروها را بسیج کند.
جامعه‌ی دوران امام حسین(ع) جامعه‌ای است که ۵۰ سال از رسول‌الله عقب افتاده است به جایی می‌رسید که دچار خفقان محض شده است. در تاریخ آمده است مردی که از علاقه‌مندان اسلام بود، در حالی که بر شتر سوار بود، وارد شام شد. یکی از اهالی شام تا او را دید به او گفت: این ابل من است. (عرب به شتر نر جمل و به شتر ماده ابل می‌گویند) مرد تازه‌وارد هر چه گفت این شتر خودم است کسی باور نکرد تا اینکه کار داوری به دادگاه کشید؛ قاضی گفت: باید شاهد بیاورید. مرد تازه‌وارد که غریب بود و شاهدی نداشت. مرد شامی هم چند نفر از همشهریانش را آورد و آن‌ها هم شهادت ناحق دادند و شتر را به مرد شامی دادند. مرد تازه‌وارد که اوضاع را چنین دید شکایت وضع شهر و دادگاه را به کاخ برد. رئیس کاخ هم گفت: بله این ابل مال اوست. مرد تازه‌وارد گفت: حالا که شتر را از من گرفتید یک سؤال از شما دارم و آن هم اینکه حالا که همه‌ی شما می‌گویید ابل است آیا می‌شود نگاه کنید و ببینید که این شتر ماده است یا نر. وقتی بررسی کردند دیدند شتر نر است. یعنی این‌قدر جامعه دچار خفقان شده که بدون دلیل و منطق همه‌چیز را می پذیرند و دم نمی‌زنند. چنین جامعه‌ای را جز امام حسین(ع) چه کسی می‌تواند عوض کند؟!
ویژگی دیگر جامعه‌ی دوران امام حسین(ع) فساد بود. یعنی پرده‌دری می‌شد، همان‌طور که در دعای کمیل می‌خوانیم: اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم؛ یعنی خدایا بیامرز برای ما گناهانی را که باعث پاره شدن پرده‌ها می‌شود انسان‌های با ایمان اگر گناهی بکنند، وقتی به یاد آن می‌افتند ناراحت می‌شوند ولی انسان‌های منافق این‌طور نیستند.
فساد در جامعه‌ی زمان امام‌حسین(ع) به قدری بود که تهتک العصم شده بود. قرآن در وصف بعضی از جامعه‌ها می‌فرماید: یأمرون بالمنکر؛ یعنی به منکر و زشتی امر می‌کنند.
تقلید نابه‌جا: در جامعه‌ی دوران امام‌حسین(ع) بسیاری از سنت‌های پیامبر عوض شده بود و بدعت‌هایی وارد جامعه شده بود. در حدیث آمده است که اگر بدعتی در جامعه اسلامی وارد شد، علما باید داد بزنند و اگر ساکت شدند، لعنت خدا بر علما است. قرآن می‌فرماید: کسانی که تقلید نابه‌جا می‌کنند می‌گویند:«انا وجدنا آباءنا، ما پدرانمان را بر این طریق یافیتم».
محیط زدگی: در قرآن آمده است که حضرت موسی قوم خود را به خداپرستی دعوت کرد ولی وقتی از ترس ظلم و ستم فرعون از آن شهر رفتند، گروهی را دیدند که بت می‌پرستند: به حضرت موسی می‌گفتند: خدایی برای ما قرار بده همانند خدای ایشان. جامعه‌ی زمان یزید و معاویه هم در اثر همجواری با فرهنگ مسیحیت، کم‌کم تحت‌تأثیر قرار گرفت و اخلاقیات غیراسلامی وارد زندگی مردم شد.
تبعید مردان خدا: خدا در قرآن می‌فرماید:« اخرجوهم من قریتکم انهم أناس یتطهرون؛ ایشان را از سرزمینتان اخراج کنید. همانا ایشان مردمی پاکیزه‌اند و مزاحم شما هستند». معاویه هم چون ابوذر مخالف حکومت او بود و نمی‌توانست او را تحمل کند، او را به بیابان ربذه تبعید کرد.
حاکم در جامعه‌ی فاسد طاغوت است. خدا در قرآن می فرماید:« و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت، کسانی که کافر شدند ولی و سرپرست ایشان طاغوت است».
ارتجاع: قرآن خطاب به قوم موسی می‌فرماید:« ثم اتخذتم العجل، آمنوا ثم کفروا، ثم تولیتم؛ ای قوم موسی اول ایمان آوردید سپس از ایمان برگشتید و کافر شدید».
مصرف نابجا: مردم زمان پیامبر به ایشان می‌گفتند: تو به ما می‌گویی ما هم مانند تو باشیم؛ ما عبادت می‌کنیم آنچه که پدرانمان پرستیدند و اموالمان را آنطور که می‌خواهیم مصرف می‌کنیم. امروزه در دانشگاه‌ها چیزهایی را یاد می‌گیرند که یادگیری آنها نه تنها نفعی ندارد، بلکه ضرر هم دارد.
در جامعه‌ی فاسد تفرقه وجود دارد. هرکس به سوی خدای ساختگی خود می‌رود.
نشانه‌ی دیگر جامعه فاسد جهل و نادانی است. قرآن می‌فرماید:« لا تسمع لهذا القرآن؛ به این قرآن گوش ندهید». یعنی دائم می‌خواهد مردم را در جهل و فراموشی نگه دارند.

telegram

همچنین ببینید

حضرت علی اکبر(ع)

سخنران: دکتر محمدرضا سنگری   فرزندان امام حسین(ع): بر اساس منابع تاریخی‌ معتبر امام‌حسین(ع) نه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.