رسید وقـت رسـیـدن به ضربه های کسـی
شــکســت حنجره امّـا بـه زیـر پای کسـی
آهـــای خـنـجـر کهــنــه! نمــیشـود نبـری
نمی شود که بمیرد کسی به جای کسی
کــمـی گـذشـت و هـجـوم دوبــارهای آمــد
ردا بــرای کســی شــد زره بـــرای کسـی
به روی نیــزه نشستی و عرش مال تو شد
بــه پــای نیــزه نشستـه غم صدای کسی
فــرشــتـهها همـه بــا هم بـه گریه افتادند
بــه مـادرانــه تـریـن سوزِ های های کسی
شاعر: علیرضا لک