خانه / شعر های عاشورایی / غزل / غرور شکسته(لطیفیان)

غرور شکسته(لطیفیان)

تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت

از دست هر کسی که نباید سبو گرفت

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

کوچک نشد مقام تو، نه! تازه کربلا –

با آب روی ریخته ات آبرو گرفت

شرم زیاد تو، همه را سمت تو کشید

این آفتاب بود که با ماه خو گرفت

دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی

وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت

خیلی گران تمام شد این آب خواستن

یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت

از آن به بعد بود که صداها ضعیف شد

از آن به بعد بود که راه گلو گرفت

زینب شده شکسته غرورش، شنیده ای؟

دست، کسی به کنج النگوی او گرفت

در کوفه بیشتر به قدرت احتیاج داشت

با آستین پاره نمی شد که رو گرفت

علی اکبر لطیفیان

telegram

همچنین ببینید

واج نیزه ها

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها آرام رفته بود به معراج نیزه ها ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.