مثل به فرومایگی، خساست و نیز عدم گرایش فرد به حق یا باطل اشاره دارد و کنایه از آدم خسیس و تنگچشمی است که نه عشق و ارادت به امام حسین(ع) او را وادار به انفاق میکند و نه نفرت از یزید و شبیه به این مثل است: «از دستش آب نمیچکد.»
آب دست یزید افتاده است:
در روزگار شاهان ستمگر، مأموران آب رسانی(میرابها) و شهرداریها با خباثت، سنگ دلی و سخت گیریهای ناروا، آسایش را از مردم میربودند.در چنین موقعی، نالهی مردم سمت آسمان بلند میشد که: ما اسیر دست ستمگریم و آب در دست یزید افتاده است.
این مثل کنایه است از اسیر شدن در دست ستمگر، سپرده شدن امور به دست مسئولان سختگیر و مقرراتی، قرارگرفتن سرنخ کار در کف اشخاص انعطاف ناپذیر، خسیس، خبیث، محتکر و گران فروش؛ سنگدلانی که به مرگ دیگران و تب خود خشنودند.
این مثل به شکلهای زیر نیز رواج دارد:
الف: آب افتاده دس یزید.
ب: آب دست یزید افتاده.
ج: آب به دست یزید افتادن(بودن).
د: آب در دست یزید افتاده.
ه: آب به دست شمر افتاده.
ح: آب انبار به دست یزید افتادن.
مؤلف: محمدعلی عارفی راد/ منبع:عاشورا در فرهنگ مردم(ضرب المثلها)
