خانه / قصه ها و داستانها / داستان از آغاز / پرده اول – داستان از آغاز

پرده اول – داستان از آغاز

پرده اول
آدمی ، زاده جهل است و مست جام غرور، در عین نیاز و بندگی صاحب مدعاست وآوازه . و همواره کفور است وناسپاس. چه آن زمان که حق حیات و زیستن به او ارزانی می شود ونعمت سلامت و مکنت و عزت و چه آن زمان که عطیه هدایت به او عرضه می‌گردد و ابواب آسمان بر او گشوده. همواره غفلت می کند و کفور است.
اینست آنجا که نور هدایت ورستگاری به کمال بر او می‌تابد و محمد مصطفی (ص)، پیک نامور دیار دوست به حکایت عزّ و وقارش می نشیند و حرز جان به خط مشکبار دوست به او عرضه می‌دارد، قدر این کرامت گرانبها را نمی‌داند و اصل را با قلب نقل می‌کند و حمالی بار ملامت را تا ابد به جان می‌خرد.
و اینست که وقتی به ملاحظه تاریخ می‌نشینی ثقیل است و باور نکردنی که مگر می‌شود کسی مهر رخ جانانه علی(ع) را نظر کند و دل به جز او بسپارد؟ مگر می‌شود کسی شاهد غدیری باشد که شهسوار عشق دو عالم، آینه دار موکب هدایت و سعادت را به همگان آشنا می‌دارد و بیعت کنندگان، در معرکه گزینش میان کمال مطلق و نور اعلای علی(ع) با آلودگان مرداب نشین اسیر غرور و مستی و تکبر، روز را با شب تمیز ندهند؟ آری، می‌شود؛ چنان که در تاریخ شد. آدمی، زاده جهل است و غفلت و خطاهای دهشت بار چنینی زائیده جهل و غفلت آدمی.
آدمیانی که شاهراه سعادت و رستگاری را به خردی و ذلت خویش، بیراه می‌کنند، آدمیانی که فرق شهد گوارای هدایت علوی را با زهر جانکاه ضلالت اموی باز نمی‌شناسند، آدمیانی که دیده بر جمال جهان آرای حسن باز می‌بندند و در عصر حضور امام در صراط مستقیم، گمراهی می‌جویند و آدمیانی که خورشید عالم تاب حسین(ع) را بر سر نیزه تاب می‌آورند چه تعریفی جز زاده جهل و غفلت دارند؟
نوای نی، روایتگر همه‌ی این غفلت‌هاست. و نالان از این همه قدر ناشناسی‌ها و غمگین از فرود آمدن از منتهای عرش اعلی به حضیض فرش سفلی.
و نینوای اول روایتگر بخشی از این ماجراست.
از طلیعه ظهور و حضور حسین(ع) تا غروب غمبار آفتاب علی(ع).
نینوای اول راوی غفلت های این دوران است….
* مدینه – سال چهارم هجری – ماه شعبان
ام فضل از کوچه، پس کوچه شهر عبور می کند و مضطرب در برابر خانه محمد (ص) می‌ایستد. هنوز بی تاب کابوسی است که خواب را از چشمانش ربوده است. برای تعبیر این خواب، خانه چه کسی را باید دق الباب کند به غیر از محمد (ص)، برادر زاده شوهرش، پیامبرش؟
در مقابل رسول به سیمای او می نگرد و شرمسار سر به زیر می افکند: « در خواب دیدم عضوی از اعضای بدن شما در دامان من قرار گرفته است !»
محمد (ص) لبخند می زند و به آرامش دعوتش می کند. از اینکه خوابش تعبیر بدی ندارد، به او اطمینان خاطر می دهد. می گوید :
« فاطمه(س) پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را شیر خواهی داد !»

مبنع: ویژه‌نامه‌ی نی‌نوا، محرم۱۴۲۹ ، مرکز آموزش سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران.

telegram

همچنین ببینید

کربلا – سال ۶۱ هجری – دوم محرم

کربلا – سال ۶۱ هجری – دوم محرم صدای زنگوله اشتران، تنها صدایی است که ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.