خانه / ویژه ها / بررسی مسئله‌ی اربعین

بررسی مسئله‌ی اربعین

بررسی مسئله‌ی اربعین

طرح این سؤال که آیا واقعاَ کاروان امام حسین‌ چهل روز بعد به کربلا آمدند یا نه؟

استاد مطهری این مسئله را نمی‌پذیرد و معتقد است که نه استناد قوی تاریخی دارد و نه استناد عقلی‌(بعضی از مسائل درست است که دور از ذهن به نظر می‌رسند امّا می‌توان برایشان پشتوانه عقلی پیدا کرد). استاد مطهری در این مورد اقوال مختلفی را نقل می‌کند از جمله می‌گوید: اولین کسی که مسئله اربعین را مطرح می‌کند سید بن طاووس در لهوف است که بعداَ هم حرف خود را رد می‌کند. بعد می‌گوید هیچ دلیل عقلی مسئله اربعین را تأیید نمی‌کند،‌ اصلاَ راه شام از کربلا نیست و راه شام به مدینه از همان شام جدا می‌شود.

در مورد نکته اول باید گفت اتفاقاَ قبل از لهوف کسانی این موضوع را طرح کرده‌اند از جمله ابوریحان بیرونی در کتاب الآثار الباقیه، ۲۵۰ سال پیش از لهوف که احتمالاَسند را استاد مطهری ندیده‌اند.

نکته دوم این که سید بن طاووس لهوف را رد نکرده است بلکه در آخر عمر از لهوف دفاع هم می‌کند اصلاَ لهوف جزء کتاب‌های آخر سید است و صرف حذف اسناد و زنجیره روایی، دلیل بر بی‌ارزشی یا کم‌ارزشی این کتاب نیست.

دلیل تاریخی دیگر این که فاصله شام تا کربلا بر اساس شواهد تاریخی ده تا دوازده روز بیشتر طول نمی‌کشید. چرا که فاصله مکه تا کربلا ۱۴۳۴ کیلومتر است یعنی ۲۶۰ فرسنگ و امام این مسیر را در بیست و چهار روز طی می‌کند آن هم با درنگ‌ها و ملاقات‌هایی که در بین راه پیش می‌آید، یعنی امام ۹۵ کیلومتر در روز طی می‌کند.

فاصله بین مکه تا کوفه ۳۸۰ فرسنگ است که باز در تاریخ آمده است که

کسانی این مسیر را در حدود دوازده تا پانزده روز طی کرده‌اند. فاصله شام تا کوفه ۱۸۵ فرسنگ است‌(۵/۹۶۲ کیلومتر یا به قول محدث نوری ۹۱۵ کیلومتر). ما شواهدی در دست داریم که این فاصله در ده روز طی می‌شده است. قافله‌ی اسرا به همراه سرهای شهدا یک روز پس از عاشورا و به شهادت رسیدن امام، یعنی در روز یازدهم محرم از کربلا به سمت کوفه حرکت داده شد. درنگ در کوفه بسیار اندک بود و پس از آن به شام رفتند. ورود به شام را همه در اول ماه صفر نوشته‌اند. میزان توقف در شام را هم هیچ‌کس بیش از یک ماه نمی‌داند. حال این مسئله مطرح می‌شود که اگر امام سجادو اسرا در این موقعیت به کربلا نیامده باشند، باید یک سال در شام بمانند. هیچ گزارش تاریخی معتبری مبنی بر این که قافله یک سال در شام بماند وجود ندارد. اصلاَ یزید نمی‌توانست حضور اسرا را تحمل کند، چون اوضاع شام کاملاَ به هم ریخته بود. خطبه‌ی حضرت زینب، خطبه‌ی امام سجاد و گفتگوهای حضرت ام‌کلثوم، فاطمه‌ی صغری و حضرت سکینه فضا را عوض کرد. بعضی هم اعتقاد دارند که قافله به مدینه رفتند و از مدینه به کربلا آمدند، باز هم هیچ گزارش تاریخی‌ای که مؤید این مطلب باشد وجود ندارد.

جالب‌تر این که خود استاد مطهری و کسانی که با ایشان هم عقیده‌اند اعتقاد دارند که سر به بدن ملحق شد. آیا می‌توان پذیرفت که سر یک سال بعد به بدن ملحق شده باشد؟ پس در این یک سال کجا بوده و چگونه از آن نگهداری شده است؟!

پس استاد‌ مطهری معتقد است هیچ دلیل عقلی، برگشت قافله‌ی اسرا را در اربعین تأیید نمی‌کند. ابتدا دیدگاه‌های استاد را مطرح می‌کنیم و سپس به نقد و بررسی آن‌ها می پردازیم:

نکته اول: از نظر عقل پذیرفتنی نیست که کاروان اسیران در اربعین اول به کربلا برگشته ‌باشد.

نکته دوم: اصلاً راه شام به سمت کربلا نیست«راه شام به مدینه از همان شام جدا می‌شود»

نکته سوم: دیگران هم مطرح کرده‌اند و البته خود استاد هم اشاره دارد که اولین کسی که مسئله‌ی بازگشت کاروان را در اربعین مطرح کرده، سید‌بن‌طاووس در کتاب «لهوف» یا «ملهوف» بوده که بعدها پشیمان شده است. بعضی هم گفته‌اند سید در لهوف مطرح کرده اما چون این کتاب سند ندارد، مخدوش است و ارزش چندانی ندارد.

توضیحاتی در این زمینه

نکته اول:

  1. ۱٫ در بررسی‌های انجام شده روشن شد، کتاب لهوف در جوانی سید نوشته نشده است. این تصور اشتباه از آنجا نشأت می‌گیرد که محدث قمی در کتاب لؤلؤ و مرجان، کتاب لهوف را به کتاب مصباح‌الزائر، که در دوره جوانی سید‌بن‌طاووس نگاشته شده متصل می‌کند و می‌گوید چون لهوف در دوره‌ی جوانی سید نوشته شده پس قابل استناد نیست.
  2. ۲٫ سند نیاوردن دلیل مخدوش بودن کتابی نیست، به خصوص که خود سید می‌گوید:«من این کتاب را نوشتم برای کسانی که زائرند و نخواستم اسناد را بیاورم تا کتاب سبک‌تر باشد». یعنی هدف این بوده که کتاب سبک‌تر باشد و از طرفی مخاطب این کتاب نیازی به دانستن سلسله روات ندارد. خود سید می‌گوید:«وصَنَّفتُ کتابَ الملهوف علی قتلِ الطُفوف، ما عَرَفتُ أنَّ أحداً سَبَقنی إلی مثله و مَن وَقَفَ عَلیه عَرَف مَا ذکَرتُهُ مِن فَضلِه؛ من این کتاب ملهوف را که درباره کشته‌شدگان کربلاست نوشتم، هیچ‌کس پیش از من کتابی مثل این کتاب ننوشته، هر کس این کتاب را به‌دقت بخواند، به ادعایی که من دارم پی‌خواهد برد». و سید‌بن‌طاووس تا آخر عمر خود این کتاب را تأیید کرده‌است، پس اگر کسی بگوید سید بعداً از حرف خود برگشته، حرفی نادرست است؛ این نقض اول در مورد مسئله اربعین در کلام شهیدمطهری بود.

نکته دوم: شهید مطهری می‌گوید در هیچ کتاب دیگری جز لهوف نیست. یعنی سید‌بن‌طاووس در کتاب لهوف برای اولین‌بار این مسئله را مطرح کرده‌است؛ که با قدری بررسی و مطالعه می‌توان دریافت که این مسئله هم درست نیست. سید‌بن‌طاووس در سال۶۶۴ هجری وفات یافته، و ابوریحان بیرونی در«آثار‌الباقیه»‌ی خود حدود ۲۳۰ یا ۲۴۰سال پیش از سید به این مسئله اشاره کرده ‌است. پس در بیان این نکته استاد دقت تاریخی نداشته‌اند. ابوریحان‌بیرونی در کتاب آثارالباقیه، صفحه۳۲۱ این‌گونه آورده‌است: «و فی العشرین رُدَّ رأس الحسین إلی جثّته» در بیستمین روز(ماه صفر) سر امام‌حسین به بدنش برگردانده‌شد. – و این از دقیق‌ترین اقوال در مورد مدفن سر امام‌حسین است-  «حتی دَفَنَ مع  جُثّتهِ» و سر را با بدنش دفن کردند، «و فیهِ زیارت الاربعین» در بیستمین روز ماه صفر زیارت اربعین است ، در جای دیگری هم که به مسئله‌ی اربعین اشاره شده‌، مثیر‌الاحزانِ ابن نماست. ابن‌نما در سال ۶۴۵ فوت شده، یعنی حدود بیست سال قبل از سید‌بن‌طاووس. او در کتاب مثیر‌الاحزان به مسئله‌ی برگشتن خانواده امام اشاره کرده می‌نویسد:«و لمّا مَرَّ عیال الحسین بکربلا، وَجَدوا جابر‌بن‌عبدالله‌انصاری و جماعه بنی‌هاشم » و آن زمان که خانواده‌ی امام‌حسین۷به کربلا برگشتند، جابر‌بن‌‌‌عبدالله‌انصاری را در آن‌جا یافتند. که خلاف نطر استاد مطهری است. پس بهتر است بگوییم قبل از سید‌بن‌طاووس کسی در مسئله‌ی اربعین تشکیک نکرده است و شک از آن‌جا شروع شده، که لهوف را از آثار جوانی ایشان دانسته‌اند.

نکته سوم: استاد گفته‌اند«اصلاً راه شام از کربلا نیست». بررسی‌ها و مطالعات فراوان نشان می‌دهد که اگر در هنگام خروج از دمشق حدود ۱۱۵کیلومتر به سمت جنوب حرکت کنید در منطقه‌ی بصری راهی وجود دارد که به سمت کربلا و کوفه می‌آید و کاروان در برگشت از شام از همین راه رهسپار می‌شوند. از این‌جا راه شام به مدینه کاملاَ جدا می‌شود و یک مسیر به کربلا داریم. البته اگر از راه سلطانی حرکت می‌کردند سخن استاد مطهری درست بود.

نکته چهارم: اگر کسی بگوید برگشت کاروان در اربعین دوم صورت گرفته، یعنی همان‌طور که استاد هم اشاره کرده‌اند، قافله اسیران در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌باشند، مشکلاتی به‌وجود می‌آید: اول اینکه با قبول این فرض قافله‌ی اسیران باید یک سال در شام مانده ‌باشد؛ اما در هیچ تاریخی مدت حضور اهل‌بیت۸در شام یک‌سال ذکر نشده:

قاضی‌ابوحنیفه(فوت:۳۶۲ه.ق) می‌گوید: یک ماه و نیم در شام مانده‌اند . ارشاد شیخ‌مفید: چند روز بیشتر نمانده‌اند. که این چند روز به ده روز نمی‌رسد. اقبال‌الاعمال، سید‌بن‌طاووس: یک ماه ، بیشتر نمانده‌اند.

پس معدل نظر تاریخی درباره ماندن اسرا در شام کمتر از یک ماه است. که دقیق‌ترین نظر همان چند روز است. یعنی اگر نظر یک سال را بپذیریم این سؤال مطرح می‌شود که پس یازده ماه دیگر کجا مانده‌اند؟ اگر کسی بگوید آن‌ها را به مدینه آوردند و سال بعد از مدینه به کربلا رفتند؛ باز هم باید گفت هیچ گزارش تاریخی مبنی بر آمدن کاروان از مدینه به کربلا وجود ندارد. و عجیب‌تر اینکه تمام کسانی که اربعین اول را رد می‌کنند، معتقد هستند که سر امام‌حسین را به کربلا آورده‌اند اما به این مسئله فکر نکرده‌اند که سر امام در این یک سال کجا قرارداشته است؟!

نکته پنجم: قافله اسیران را روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت دادند و دوازدهم به کوفه رسیدند؛ اگر میزان درنگ کاروان را در کوفه سه روز بد‌انیم، پس در روز پانزدهم به سمت شام حرکت کرده‌اند. از طرفی عمده‌ی تاریخ‌ها زمان رسیدن قافله اسیران به شام را روز اول صفر نوشته‌اند . استاد‌مطهری گفته‌اند روز دوم صفر. لذا از کوفه تا شام ۱۵ روز طول کشیده؛ بسیاری از تواریخ هم ۱۷ محرم را روز حرکت از کوفه دانسته‌اند ، پس سیزده ‌روزه به شام رسیده‌اند. که البتّه در این مسیر کاروان را مرتباً نگه ‌می‌داشتند تا قدرت‌نمایی کنند، یعنی درنگ و توقف کاروان بسیار زیاد بوده، تعداد افراد کاروان هم زیاد بوده‌است. پس اگر ماندن در شام هشت روز باشد، دوازده روز تا اربعین فاصله هست؛ و با توجه به اینکه مسیر رفت(با توقف‌های بسیار) سیزده روز طول کشیده، برگشت به راحتی می‌تواند یازده یا دوازده روز باشد. ضمن این‌که در مسیر برگشت امکانات بهتری داشته‌اند و با احترام و بی‌هیچ درنگی آن‌ها را برگردانده‌اند.

نکته ششم: شام تا کوفه ۱۷۵فرسخ است، یعنی ۵/۹۶۲کیلومتر و بعضی گفته‌اند ۹۱۵کیلومتر. بسیاری گفته‌اند طی ده روز این مسیر طی می‌شود

نکته هفتم: اگر اربعین، سال بعد باشد، مفهوم اربعین از بین می‌رود، چون باید چهل روز را اربعین گفت.

 

کتاب عاشورانگاران ۵ (تحلیل و بررسی حماسه حسینی) نوشته دکتر محمدرضا سنگری صص۶۲-۶۷

telegram

همچنین ببینید

جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا

نام کتاب: جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا مؤلف: محمدرضا هدایت پناه محل نشر: قم ناشر: ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.