خانه / سخنرانی / متن و صوت سخنرانی (جدید) / پنجمین سوگواره شعر و پژوهش فاطمی

پنجمین سوگواره شعر و پژوهش فاطمی

سخنران: دکتر محمدرضا سنگری

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾

سلام وصلوات وافر و بی حد و بی کران الهی تقدیم به محضر همه آنان که دست ما و دست همه انسان ها را در تاریخ در گذار از عقبه‌ها، خطرگاه‌ها و دام‌چاله‌ها گرفتند و به مطلع فجر رساندند. سلام بر همه آنان که پرده‌های شب را پس زدند تا ما با گذار و عبور از شب به سلام برسیم و سلام بر آنان که ما را سلام آموختند؛ که جلوه‌گاه اصلی این سلام ، مطلع الفجر و قدر عزیز جز حضرت زهرا(س) نیست. سلام بر همه شما عزیزان، دوستان خوب شاعرم که ما را در این مجال و فرصتی که من نفهمیدم چگونه گذشت، سیر و اوج دادند. به مدد این واژه ها کشفی اتفاق افتاد چرا که واژه‌ها قدرت ساختن جهان تازه برای انسان دارند، ما را با جهان‌های تازه‌ای آشنا کردند، فرصت هایی برای تنفس در فضای فدک فاطمه برای ما آفریدند و مجالی برای اینکه جان خودمان را در کوثر، شستشو دهیم و تر و تازه و تمیز و نو مجالی پیدا کنیم برای تماشای بهتر. گفت:

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

سروده‌های بسیار زیبایی را شنیدیم، بهره بردیم و استفاده کردیم. روز بسیار عزیزی برای ما رقم خورد، آن هم در روزی که سید الایام است، روز مولایمان صاحب الامر والزمان(عج). اجازه می‌خواهم پیش از طرح بحث، گزارشی از امروز(تاریخ امروز) برای شما دوستان عزیز مطرح کنم و اینکه در خانه حضرت زهرا(س) چه گذشت. در این روزها بیشتر کسانی‌که به عیادت حضرت زهرا(س) می‌آمدند خانم‌ها بودند. از کسانی که در این روزها مثل پروانه در خانه حضرت زهرا(س) و دور آن حضرت می‌چرخید، اسماء بنت عمیس بود و به جز «فضه» که از لحظه لحظه‌ی بودن در کنار حضرت زهرا(س) دریغ نمی‌کرد، خانم‌های بزرگ دیگری نیز بودند که برای عیادت و کمک به آن حضرت رفت و آمد می‌کردند، شخصیت‌های بزرگی مثل ام سلمه و هانیه.

دو سه روز پیش از این، حضرت زهرا(س) درخواستی کرد که زمینه ساز یک لبخند شد و این آخرین لبخند حضرت زهرا(س) بود، چرا که در تمام مدت بستری شدن پیغمبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)، آن حضرت دو بار لبخند زد. یک بار وقتی بود که پدر در بستر افتاده بود و به شدت گریه می‌کرد. پیامبر(ص) در گوش او سخنی گفت که اشک‌هایش را پاک کرد و لبخند زد، به او مژده داد که دخترم، اولین کسی که به من متصل می شود تو هستی و این خبر، زهرا(س) را خوشحال کرد. بار دوم همین چند روز پیش وقتی اسماء بنت عمیس آمد، حضرت زهرا(س) گفت: اسماء معمولا در حمل جنازه‌ی خانم‌ها، آن‌ها را مثل مردها روی یک تخت قرار می‌دهند و حجم بدن آن‌ها معلوم است[۱].  اسماء بنت عمیس عرض کرد من زمانی که در حبشه بودم[۲]، در آن‌جا تابوت‌هایی می‌ساختند که حجم بدن را پوشش می‌داد. گفت می‌توانی برای من بسازی؟ وقتی این تابوت را به خانه آوردند، حضرت زهرا(س) با دیدن آن لبخند زد و این آخرین لبخند فاطمه(س) بود. که در پس همین رخداد می‌توان نکته‌هایی را از زندگی حضرت زهرا(س) دریافت.

سلام بر او و سلام بر همه آنان که عارفان حق حضرت زهرا(س) هستند. گرچه ما هرچه بگوییم هنوز او «لیله القدر» است؛ قدر، خود خداست و لیلـه القدر، حضرت زهرا(س) است. خیلی باید کسی شب به انتظار بماند و طول شب را طی کند تا به مطلع الفجری برسد که رازهای شب را بفهمد و اگر کسی به سلام نرسد، مطلع الفجر را درک نمی کند:« سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» و سلام خود خداست. هر کس دست خدا را صمیمانه نفشرده باشد، هرکس به سلامت نرسیده باشد و آشوب‌ها و گرد و غبارهای درونی‌اش فرو ننشسته باشد و درونی صاف، زلال و بی لک نیافته باشد، چنین کسی قدرت درک فاطمه(س) را نخواهد داشت. هرچند هیچ کس نمی‌تواند افق وجودی حضرت زهرا(س) را ادراک کند، اما سخنی که در این مجال زده شد و آثاری که عرضه شد، نشان می‌دهد که سلام، در آن‌ها اتفاق افتاده است.

در کنار این برنامه، کوشش‌های پژوهشی بسیار خوبی وجود دارد که توسط مسئول موسسه، دوست عزیزم جناب آقای مهندس خاضعی‌نیا به آن‌ها اشاره شد و همچنین سروده‌های بسیار زیبا که در مجموع با نگاه‌هایی تازه به زندگی حضرت زهرا(س) نگریسته‌اند. البته دوستان شاعری نیز بودند، که اشعاری را فرستاده‌اند اما مجالی برای عرضه‌ی اشعار نیافتند.

قطعاً کسی به این دوستان سلام کرده است و اگر این سلام نبود، این گفتار، این سروده‌های ارجمند و بارور خلق نمی‌شد. من اسم این نوع شعر را می‌گذارم«سروده‌های مؤید»، چون یک جریان شعری داریم که البته نیازمند یک کار پژوهشی و مطالعاتی دقیق است و آن هم این که گاه سروده‌ها و آثاری وجود دارد که از جای دیگری تایید می‌شود؛ یعنی مدیریت و هدایت جریان درونی که منجر به خلق آن شعر می‌شود از جای دیگری اتفاق می‌افتد که یک مصداق بارز آن همان سروده‌ای است که «حَسّان‌بن ثابت» در غدیر خواند و پیامبر(ص) فرمود: «روح القدس کمکت کرد». نمونه‌های سروده‌هایی که به تعبیر حافظ مدد روح القدسی است و رنگی از ماندگاری می‌گیرند در چند سده اخیر کم نیستند. نمونه‌ای از این نوع آثار، کار ارزشمند محتشم کاشانی است که امروز مثل یک پرده‌ی فوق‌العاده زیبا و مانا مقابل چشم ماست. نمونه‌های دیگری را نیز در شعر شاعرانی مانند «وصال» و یا خود «شهریار» می‌توانیم ببینیم، حتی بعضی از شاعران جوان به تعبیر امروزی ما از جای دیگری حواله شده و دریافت کرده‌اند.

بنابراین به شما دوستان عزیز شاعرم تبریک می‌گویم. باور کنیم سخن معصوم دقیق است و ریبی در آن نیست«لا ریب فیه». خداوند برای شما به پاس هر بیتی که سروده‌اید و یا حتی در اشعار سپید برای هر سطر شعرشان، بیتی در بهشت قرار داده است. برای اینکه بدانید این بیتی که برای شما در نظر گرفته‌اند چه نوع بیتی است، توضیح مختصری می‌دهم، البته دوستان مداحی هم که این اشعار را می‌خوانند و هم آنان که گوش می‌دهند، ان شاءالله چنین وضعیتی را پیدا می‌کنند. روایتی بسیار امید بخش است که می‌گویند: یک روز حضرت جبرئیل به پیشگاه الهی عرض کرد: خدایا، می‌خواهم بهشتت را ببینم. چون اشاره شده است عرض بهشتی که خداوند به تقواپیشگان می‌دهد، زمین و آسمان است؛ که درک این نکته بسیار سخت است و ما نمی‌دانیم وسعت زمین و آسمان چه‌قدر است، هیچ چیز معلوم نیست. اینکه تازه خدا گفته« إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَهٍ الْکَواکِب[۳]» یعنی همه این کواکب و ستارگانی که شما در آسمان می‌بینید، تازه آسمان اول است، این آسمان دنیاست، هفت آسمان آن‌طرف‌تر چیست؟ گزارشی که دادند این است که بعضی از این ستاره‌ها بیست میلیون سال نوری از ما دور هستند! یعنی الان اگر من موفق بشوم- که امکان ندارد، تبدیل به انرژی خواهم شد- با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه حرکت کنم(یعنی مثلا در هر ثانیه ۱۵۰ بار بروم مشهد و برگردم) بیست میلیون سال دیگر به بعضی از این کرات خواهم رسید و همه اینها تازه آسمان اول است. جبرئیل گفت خدایا من می‌خواهم بهشتت را اندازه بگیرم، گفته شد: بسم الله بفرما. جبرئیل پرواز کرد. بعد از اینکه پانصد سال بال زد، تازه قطعا ما نمی‌توانیم بال زدن جبرئیل را بفهمیم که با چه سرعتی بوده است، قطعا مثل ماشین‌های معمولی و یا مثل سواری بر اسب حرکت نکرده است.  با سرعتی که حضرت جبرئیل داشته، پانصد سال در بهشت بال میزند، بعد از پانصد سال، یک خانم سرش را از یکی از غرفه‌های بهشتی بیرون می آورد و به جبرئیل سلام می‌کند. جبرئیل می‌گوید که من کجا هستم؟ به او می‌گوید در این پانصد سال که بال زدی هنوز قصر من تمام نشده است!

حال قرار است به این دوستان از این خانه ها بدهند، ان شاءالله ما را هم آن‌جا  بپذیرید، بقیه را هم همین‌طور، خانه،  خانه بزرگی است، جا تنگ نخواهد شد. این هدیه خداست به کسانی که در این زمینه و در این قلمرو قلم می‌زنند، قدم می‌زنند، می اندیشند و اثرافرینی می‌کنند. جایگاه وتوفیق بسیار بزرگی است. این قلم را زمین نگذارید و این مسیر را رها نکنید. شما ببینید شهریار، دو دفتر شعری دارد پر از غزل‌های فوق العاده و زیبا، چنان که او را قهرمان غزل دانسته‌اند. او گاهی مثلا غزل‌های نئو کلاسیک نیز گفته است؛ اما این‌ها از شهریار نمی‎ماند، بلکه از او همین مانده که گفت:

علی ای همای رحمت

تو چه آیتی خدا را

این سروده از لحاظ ادبی، یک شعر متوسط محسوب می‌شود و اگر قرار به نقد آن باشد، چند اشکال جدی هم می‌توان به آن وارد کرد، اما همین می‌ماند و تایید می‌شود به گونه‌ای که بر سر زبان‌ها می‌افتد و زمزمه می‌شود و با دل‌ها گره می‌خورد و حتی بخشی از تابلوی ذهنی و معرفتی ما را نسبت به حضرت علی(ع) تشکیل می‌دهد.

بنابراین، تأیید، چیز دیگری است. اما چرا این تایید اتفاق می افتد؟ چون گاهی این تاییدها ما را شگفت زده می‌کند. واقعا گاهی شعری که می‌گویند تایید شده وقتی به آن نگاه می‌کنید از نظر اسلوب شعری، بافت و ساختار، عناصر خیال و ایماژهایی که در شعر می‌بینید خیلی والا و بالا نیست؛ اما خاستگاه آن یک جان روشن و صادق بوده و به همین دلیل مهر خورده و تایید شده است. نمونه‌های این‌ها بسیار زیاد است.

من این مقدمه را گفتم تا تشکری کرده باشم از دوستان خوب و عزیزم که از گوشه وکنار آمدند و ما را بهره‌مند ساختند و همه‌ی عزیزانی که تا این لحظه صبورانه نشستند و این مجلس را به وجود نازنین خودشان آراستند.

حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنت

بحثی را که قصد بیان آن را دارم حاصل هفتاد ساعت کار مطالعاتی است، که طرح آن حداقل هفتاد دقیقه زمان می‌خواهد که مجال طرح کامل آن نیست. هر وقت ما از حضرت زهرا(س) حرف می‌زنیم متهم می‌شویم به این که شما شیعیان این حرفها را می‌زنید و منابع شما منابع شیعه است، بنابراین برای تمام مسلمانان قابل پذیرش نیست. می‌گویند بخشی از این‌ها محصول عواطف و احساسات شماست و شما از خودتان درباره حضرت زهرا(س) این سخنان را مطرح کرده و خلق کرده‌اید که برای ما قابل باور نیست. بنابراین خوب است برویم به سراغ منابع اهل تسنن و ببینیم اهل تسنن درباره حضرت زهرا(س) چه گفته‌اند. البته اهل تسنن، به ویژه اهل تسننی که در جامعه ایران هستند برای حضرت زهرا(س) فوق العاده ارزش قائل‌اند و حتی برخی از آن‌ها برای آن حضرت شعر گفته‌اند. یکی از دوستان ما که از کردستان بود و اهل تسنن-خدایش رحمت کند- مجموعه شعر قابل توجهی از شاعران کُرد وشاعران اهل تسنن جمع آوری کرد. در نشستی که اخیرا در کردستان برگزار شد از ایشان تجلیل شد. یا یک مجموعه شعر برای حضرت رضا(ع) از شاعران اهل تسنن داریم، آن‌ها به زیارت حضرت رضا(ع) می‌روند و برای حضرت رضا(ع) شعر می‌گویند. در گذشته شعری ما عمده شاعران اهل تسنن برای چهارده معصوم شعر گفته‌اند و شعرهای خیلی خوبی هم دارند مثل نظامی، عطار نیشابوری، حضرت مولانا و سعدی که شاعران اهل تسنن هستند اما سروده‌های بسیار خوبی برای اهل بیت(ع) دارند.

براساس بررسی‌های پژوهشی در منابع اهل تسنن، در شش جایگاه می‌توانید شخصیت حضرت زهرا(س) را بیابید.

دسته اول منابع: کتب روایی و احادیث

اول کتب روایی و احادیث هستند. در این منابع مناقب، جملات و روایاتی بسیار شنیدنی درباره حضرت زهرا(س) وجود دارد. در ابتدای برنامه کاغذی به من دادند که آیا این سخن درست است که ” لَوْلَاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاک‏”؟ در حدیثی قدسی خداوند به پیغمبر(ص) فرمود: اگر تو نبودی من افلاک و آسمان و زمین را خلق نمی‌کردم. این روایت به لولاک خیلی مشهور است و در سروده‌های گذشته، «لولاک» را خیلی به کار برده‌اند. اما پشت سر این، جمله دیگری می‌بینیم که گفته شده: «و لولاعلی لما خلقتک»: اگر علی نبود من توی پیغمبر را خلق نمی‌کردم. «و لولا فاطمه لما خلقتکما»: اگر فاطمه نبود هردوی شما را خلق نمیکردم. این جمله یعنی چه؟ در منابع اهل تسنن  چنین روایتی وجود دارد. اتفاقا از همین منابع و روایاتی که در آن‌ها آمده، به خوبی می‌توان حقانیت اهل بیت(ع) را استدلال کردو اینکه جریانی که باید پس از  پیامبر(ص) ادامه داشته باشد از طریق حضرت زهرا(س) ادامه می‌یابد. اصلا  همان سوره کوثر، این نکته را به خوبی اثبات می‌کند، چون هرچه غیر ادامه پیامبر(ص) و کوثر باشد، می‌شود ابتر. اصلا هرکس در مسیر حضرت زهرا(س) حرکت نکرد ابتر می‌شود. چون می‌فرماید:«إِنَّ شانئک هو الابتر»: غیر از تو می‌شود ابتر و ابتر یعنی نازا، سترون و عقیم؛ یعنی زایا نخواهد بود، تداوم نخواهد داشت و هرکس می‌خواهد طنین و پژواک در هستی داشته باشد باید با فاطمه(س) همراه باشد و معلوم می‌شود ادامه پیامبر می‌شود فاطمه(س). چون کوثر نقطه مقابل ابتر است و معلوم می‌شود شما هر مسیری را که می‌خواهید از طریق پیغمبر(ص) امتداد بدهید، ناگزیر از همان مسیر و جاده‌ای حرکت می‌کنید که آن جاده را امام عزیز ما، پیامبر عزیز ما و راهبر همه هستی  خود حضرت حق برای ما مشخص کرده است که می‌شود حضرت زهرا(س) و راز آن جمله‌ای که در بحث سال پیش مطرح کردم که امام زمان می‌فرماید:« فِی ابْنَهِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِی أُسْوَهٌ حَسَنَه» را برای ما روشن می‌کند که چرا حضرت زهرا(س) می‌شود الگوی امام زمان.

اما چه استدلالی برای این سخن می‌توان ذکر کرد؟

اگر شما باغبان باشید وقتی بذر می افشانید و آن را آبیاری می‌کنید، پیش بینی می‌کنید خارهایی هم بروید، گیاهان هرزی هم در کنار این درخت یا در کنار این بذرهایی که افشانده‌اید خواهد رویید و آن‌ها هم از آن آب سیراب می‌شوند. اما اصل هدفتان این بوده که همان درخت سربرآورد. این درخت را برای چه کاشتید؟ برای ثمرش. ثمر این عالم این است که انسان به کمال برسد، چون خدا هستی را برای ما ساخت، و در حدیثی قدسی آمده: «خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی »: من تمام این پدیده‌ها را برای شما انسان‌ها ساختم اما تو را برای خودم ساختم. پس هستی برای انسان، انسان برای کی؟ برای خود خدا.  من برای خدا یعنی چه؟ یعنی من رنگ خدا بگیرم و صفات الهی را کسب کنم. در قرآن می‌خوانیم: «صِبْغَهَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً»: من باید بهترین رنگ را بگیرم و آن رنگ، رنگ خداست، باید به کمال برسم، حال کمال این عالم چه کسی است؟ پیغمبر(ص)، پس همه عالم برای پیغمبر(ص) است، همچنانکه من بذری که می افشانم ولو گیاهان هرز از آن استفاده می‌کنند، اما هدف این است که آن میوه روزی بر این شاخسار دیده شود.

واقعا اگر علی (ع) نبود، آیا پیغمبر(ص) موفق می‌شد؟ اصلا اگر پیغمبر(ص) یکی دو روز علی(ع) را نمیدید دلش برای او تنگ می‌شد، می‌گفت علی کجاست؟ به دیدن علی می آمد.

روایاتی که در منابع اهل تسنن وجود دارد اگر کنار هم قرار بگیرند، بسیار تکان دهنده است. پیغمبر(ص) یک بار فرمود می‌ترسم درباره علی حرف بزنم، همان چیزی که برای عیسی اتفاق افتاد برای علی(ع) بگویند. گاهی در میان سخن گفتن، برخی توصیف‌ها را قطع می‌کرد تا برداشت اشتباهی نشود. چون در این عرصه باید مراقب بود که خدای نکرده گرفتار غلو و الوهیت برای حضرت علی(ع) نشویم.

سال پیش یکی از دوستان شاعر شعری خواند و من گفتم: الله اکبر -العیاذ بالله- از طرح آن پوزش می‌طلبم. در شعرش گفت: «خدا را با پیامبر جمع کردند، امیرالمومنین را آفریدند». یعنی -العیاذ بالله- خدا هم کم بود اینجا که باید این دوتا را با هم میگذاشتند تا مثلا فرض کن علی آفریده شود!! از این نوع غلو و مبالغه باید پرهیز کرد.

پس حوزه اول، این مساله است که، هستی برای میوه است و میوه‌ی هستی پیامبر(ص) است. اگر علی(ع) نبود، اسلام نمی‌ماند و واقعاً اگر فاطمه(س) نبود، علی(ع) نمی‌ماند. اصلاً ناشر فرهنگ پیامبر(ص) و علی(ع)، حضرت زهرا (س) بوده است، بزرگترین مدافع، او بود. در یکی از اشعار(شعر آقای پناهی) به مدافع حرم  بودن حضرت زهرا(س) اشاره شد، به واقع بزرگترین مدافع امیرالمومنین(ع)، حضرت زهرا(س) است. اگر خطبه فدکیه را بخوانید می‌بینید در مقابل آن اصلا قدرت استدلال نداشتند. در شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید معتزلی، نکته‌ی بسیار جالبی مطرح شده است. می‌گوید یک بار که با استادم تنها بودم، پرسیدم چرا خلیفه فدک را به فاطمه(س) نداد؟ خلیفه چه نیازی به فدک داشت؟

لازم به توضیح است که فدک، باغ بزرگی بود که پشتوانه خیبر بود. فاتح اصلی فدک وخیبر دونفر بیشتر نبودند، حضرت علی(ع) و پیغمبر(ص). فدک ۱۴۸ کیلومتردور از مدینه است. حضرت زهرا(س) یک‌بار این باغ را ندید و در آن قدم نزد. ۱۱۰ میلیارد تومان درآمد سالیانه فدک بوده است که حضرت زهرا تمامش را در طول ۴ سالی که در اختیار ایشان بود، بین فقرا تقسیم می‌کرد. حضرت علی آن را فتح کرد چون دستور  پروردگار این بود که پیغمبر و علی(ع) به تنهایی باید بروند و آنجا را فتح کنند. شبانه رفتند، حضرت به بالای دیوار رفت و شروع به اذان گفتن کرد. آنها وحشت کردند، جمع شدند، همه علی(ع) را می‌شناختند. سابقه امیرالمومنین(ع) از غزوه‌های «خندق»، «بنی‌المصطلق» و «بنی النضیر» در ذهن‌شان بود. کاملا مولا را می‌شناختند و ضرب شست مولا را دیده بودند.  ۱۸ نفرشان مسلح شده و خواستند مقابل حضرت علی(ع) بایستند، حضرت از بالای دیوار پایین پرید، رزم شجاعانه‌ای کرد، و پیغمبر هم او را تشویق می‌کرد. ۱۸ نفر شکست خورده و عقب نشستند. آن‌ها فکر کردند یک لشکر بزرگ آن پشت است و تسلیم شدند. تسلیم که شدند خداوند فرمود چون این باغ را دو نفری فتح کردید، و به تعبیر قرآن« وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکاب[۴]» یعنی چون هیچ لشکر و هیچ سواری نقشی در فتح این باغ و خیبر نداشته، این مال خود شماست و پیغمبر(ص) هم بعدا آمد امضا گرفت و آن را به حضرت زهرا(ع) تقدیم  کرد.

ایشان می‌گوید سؤال کردم: استاد این باغ خیلی مهم بود، اگر به فاطمه(س) می‌داد چه می‌شد؟ گفت: اگر صدق ادعای فاطمه در مالکیت باغ تایید می‌شد، روز بعد می‌آمد و حکومت را طلب می‌کرد و می‌گفت: حکومت شما غصبی است. چون در مورد فدک او را تایید کرده بودند، پس ناچار بودند غصبی بودن حکومت را نیز بپذیرند.  می‌گوید استادم در ادامه گفت: البته حق با زهرا(س) بود. وقتی این سخن را گفت، من مقصود اصلی او را نیز دریافت کردم. در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی به این موضوع اشاره شده است.

پس اولین مرجع و منبعی که ما می‌توانیم  در نزد اهل تسنن شخصیت حضرت زهرا(س) را ببینیم، کتب روایی و حدیث است. اگر فرصتی برایتان فراهم شد، «جامع تِرمذی»، «جامع نیشابوری»، «صحیح بُخاری» از کتاب‌های معتبر اهل تسنن هستند. خوشبختانه تمام روایات اهل تسنن به صورت یک موسوعه‌ی بزرگ جمع آوری شده که میتوانید ببینید.

در صحیح بخاری، روایات بسیار زیبایی درباره حضرت زهرا(س) وجود دارد که دریغ مجال کافی برای طرح این روایات نیست، وگرنه حتی شنیدن برخی از این روایات برای شما شگفت انگیز بود که چنین سخنانی وجود دارد و ما از آن بی‌اطلاعیم.

دسته‌ی دوم منابع: تفاسیر اثری[۵]

تفاسیر اثری، ذیل آیاتی که درباره اهل بیت(ع) است. متاسفانه یکی از اتفاقات بسیار تلخی که افتاد بعد از شهادت پیغمبر[۶] خود دختر خلیفه می گوید که پدرم به خانه داخل شد و گفت چه روایاتی دارید؟ پانصد روایت از داخل خانه پیغمبر(ص) جمع کردند که همه ستایش علی(ع) بود، همه را در یک مکان جمع کرده وآتش زدند. کتاب قرآنی در خانه حضرت زهرا(س) بود که روایات پیغمبر(ص) در توصیف و تفسیر آیات در حاشیه آن ثبت شده بود و نقطه به نقطه وصف حضرت زهرا(س) و وصف امیرالمومنین(ع) در آن دیده می‌شد. اگر به تفسیر «نورالثقلین»  مراجعه کنید برخی از این روایات را می‌توانید زیر آیات ببینید؛ همه این‌ها‌ را سوختند و از بین بردند. حدیث سوزی پس از پیامبر باب شد تا ردپایی از روایاتی که به عنوان سند در شانیت و حقانیت حضرت علی(ع) قابل استفاده بود، باقی نماند.

پس تفاسیر اهل سنت به عنوان منبع دوم قابل رجوع هستند مثل «الدر المنثور» که تعدادی از روایاتی که نتوانسته‌اند نابود کنند در آن وجود دارد. حال، عجیب  اینکه به خاطر دستور معاویه مبنی بر اعطای جایزه به کسانی که در مدح عثمان روایت بیاورند،  شروع کردند در مقابل این روایات به روایت سازی به نفع عثمان و آن‌قدر روایت ساختند که بعد از مدتی معاویه گفت دیگر کافی است، ممکن است مردم به شک بیفتند. به قول مرحوم دکتر شریعتی: سه برابر نهج البلاغه, حدیث فقط به یکی از زنان پیغمبر نسبت دادند. برای رعایت  خط قرمزها و حفظ حریم‌ها از طرح برخی موارد پرهیز می‌کنم.

دسته‌ی سوم منابع: منابع تاریخی

سومین دسته از منابع اهل تسنن که شخصیت حضرت زهرا(س) را در آن‌ها می‌توان یافت، منابع و کتب تاریخی، مثل تاریخ طبری است. اگر کتب تاریخی که مربوط به صحنه‌های جنگ است و خوشبختانه برخی از این آثار به راحتی قابل دسترسی است مثل کتاب وقعه الصفین از نصربن مزاحم، مورد بررسی قرار گیرد، می‌توان ردهایی درباره حضرت زهرا در آن‌ها یافت.

مثلا ما هنوز درباره حضور حضرت زهرا(س) در کربلا کار جدی نکرده‌ایم. نقطه به نقطه‌ی کربلا و در موقعیت‌های مختلف، اسم حضرت زهرا(س) بر زبان‌هاست. این موضوع خود یک کار مطالعاتی و پژوهشی می‌طلبد. اصلا حضور حضرت‌زهرا(س) و بهره‌گیری از شخصیت آن حضرت و اثبات حقانیت امام حسین(ع) با نام حضرت زهرا(س) بارها اتفاق می‌افتد.  به‌خصوص در سیر حرکت کاروان پس از کربلا و در مسیر شام تقریبا در هیچ دیر راهبی فرود نیامدند، مگر اینکه در آن‌جا نام حضرت زهرا(س) مطرح می‌شود.

این‌ نکات قابل تامل و توجه است و نیاز به کار و مطالعه و پژوهشی دارد. من به‌گونه ای سعی می‌کنم با طرح این موارد موضوعات مطالعاتی و پژوهشی نیز برای دوستان عزیز پیشنهاد بدم.

حوزه چهارم: منابع سیره

چهارمین دسته منابعی که اهل تسنن در آن‌ها به معرفی  شخصیت حضرت زهرا(س) پرداخته‌اند منابع سیره و رجال است؛ مثل« سیره النبی». البته سیره در گذشته به معنای تاریخ نیز استفاده شده است اما  امروز وقتی می‌گوییم سیره، یعنی کنش‌ها و رفتارهای یک شخص. وقتی می‌گوییم سیره رسول الله(ص) مثل «سنن النبی» مرحوم «علامه طباطبایی» در آن بیشتر به طرح رفتار پیغمبر پرداخته شده نه تاریخ زندگی آن حضرت؛ اما سیره ابن هشام را که بخوانید در آنجا زندگی پیغمبر(ص) را می‌بینید.

اگر در این کتاب های سیره تامل شود نکته‌های بسیار زیادی درباره حضرت زهرا(س) می‌توان یافت.

دسته‌ی چهارم: منابع مستقل در خصوص زندگی فاطمه‌ی زهرا(س)

ما در منابع اهل تسنن نیزکتاب‌هایی درباره زندگی حضرت زهرا(س) داریم. حتی اخیرا در کردستان من یکی از این منابع را دیدم. و یا کسی به نام «فواد فاروقی» چندین سال پیش کتابی نوشت به اسم علی(ع) از زبان عمر. توصیه می‌کنم حتما این کتاب را ببینید.  ببینید خلیفه دوم درباره حضرت علی(ع) چه گفته است؟

تمام این روایات را کنار هم بگذارید و زیر آن خط بکشید و تحلیل کنید، ببینید به چه نتیجه‌ای میرسید؟  این  قلمروها بسیار  روشن و قابل بررسی هستند.

به تازگی مجموعه ارزشمندی با عنوان دانش‌نامه فاطمی به چاپ رسیده که من دعوت می‌کنم از کسانی که علاقه‌مند هستند زندگی حضرت زهرا(س) را دقیق، عمیق و گسترده بخوانند این مجموعه‌ی  ۶ جلدی را مطالعه کنند.

توصیه برای آثار شعری آینده

در این‌جا من با تمام خضوع در مقابل دوستان عزیز شاعر می‌خواهم خواهش کنم، به بخشی از آفاق وجودی حضرت زهرا(س) که اصلا در شعرها مطرح نمی شود، توجه کنند. شاید اگر مطالعه‌ای اتفاق بیفتد چیزهایی را بیابید که تا به حال برای حضرت زهرا(س) طرح نشده است. ما گاه مناقب آن حضرت را طرح می‌کنیم اما به جلوه‌هایی از زندگی حضرت زهرا(س) که می‌تواند همان اسوه و سرمشق برای جامعه باشد کمتر پرداخته می‌شود. طرح این موضوعات قطعا شعرتان را بارورتر خواهد کرد و مناظر جدیدی را برای شما باز می‌کند از جنس همان غرفه‌ای که آن خانم در بهشت سرک کشید؛ یک سرک می‌کشید و یک چشم انداز بسیار وسیع را در مقابل خود خواهید یافت. این روزها من همه را دعوت کرده‌ام کتاب «نهج الحیات»، که مجموعه سخنان حضرت زهرا(س) از مرحوم محمد دشتی است بخوانند و یا آثار مشابهی که جدیدا کار شده است. حضرت زهرا چه گفته؟ در طول روز و شبش چه کار کرده است ؟  مثلا توصیف یک شب حضرت زهرا(س) در یک شعر، می‌تواند یک مثنوی فوق العاده، یک کار سپید زیبا و یا یک کار نیمایی باشد. یعنی ما می‌توانیم واقعاً کار کنیم. ما در سرودن منظومه ضعیفیم و از این قالب شعری کمتر استفاده می‌شود. فقط زنده یاد دکتر قیصر امین پور- خدایش رحمت کند- یک منظومه برای کربلا گفت. سی و هفت سال از انقلاب می‌گذرد و من منتظرم مثلا کسی چند منظومه درباره برخی یاران اباعبدالله(ع) که شکوه برخی از آن‌ها اصلا کمتر از عمروبن جناده نیست بسراید. قیصر در کتاب خودش «منظومه ظهر دهم» اصلا نامی ازعمروبن جناده نبرده اما کاملا شعر درباره این نوجوان کربلاست. ما نمونه‌هایی از این نوجوان‌ها، جوانان و پیران کربلا  داریم که سرگذشت شان آن قدر جالب است که می‌توان یک رمان برای هر کدام نوشت. حتی می‌توان یک منظومه زیبا خلق کرد. عادت ها حصار می‌کشند و انسان را کور می‌کنند، چون عادت، تعطیلی اندیشه است. وقتی ما به تعدادی چیزهای شنیده شده اکتفا کردیم و مدام تکرار کردیم خودمان هم بعدا از شنیدن آن‌ها خسته می‌شویم.

هر سال می بینیم مسائلی که برای حضرت زهرا طرح می‌شود همین چند نکته است. گاهی ما یک شبکه‌ی ذهنی داریم که ما را اسیر کرده است. در کل واژه‌های کلیدی در تمام اشعار ده کلمه است مثل در، پهلو و..

برخی هم کارهای بسیار زیبایی انجام داده‌اند، مثل این شعر که می‌گوید:

آنان که سری از گودال درآورده‌اند،

زنی را دیده‌اند که درد از پهلویش تکان نمی‌خورد

این شعر فوق العاده است ، اما اینکه ما فقط در محدوده کلماتی مانند در، پهلو، درد، آتش، لگد و چند کلمه دیگر بمانیم درست نیست.

کمی آن طرف تر برویم. پیش از این ها حضرت زهرا(س) حداقل هجده سال و به اعتقاد اهل تسنن ۲۷ سال[۷] زندگی کرده است.

دسته‌ی ششم: منابع خاص روایی درباره حضرت زهرا(س)

مانند «مسند حضرت زهرا(س)» که اهل تسنن نیز مانند شیعیان به جمع روایات حضرت زهرا(س) پرداخته‌اند. این منابع دو دسته هستند:  یک دسته، روایات تفسیری حضرت زهرا(س) و دسته‌ی دیگر، روایات غیر تفسیری آن حضرت.

که برخی از این روایات را فاطمه صغری در کربلا گفته است. من سال پیش کتابی نوشتم به نام«فاطمه عاشورا». فاطمه صغری، دختر اباعبدالله(ع) است. تعداد قابل توجهی روایت آورده که بعدا یکی از این روایات را حضرت معصومه ذکر می‌کند که این روایت بسیار عجیب است. تمام کسانی که در سلسله راویان حدیث هستند، همه اسم‌شان فاطمه است. هفت فاطمه را نام می‌برد تا به خودش(فاطمه معصومه(س)) می‎رسد.

دلیل وجود روایات تفسیری از حضرت زهرا این است که آن حضرت در خانه تفسیر می‌کرد. طبق بررسی های بنده، روزانه از حدود ۹ تا ۱۰ حلقه‌ی زنان در خانه‌ی حضرت زهرا(س) تشکیل می‌شد. خانم‌ها جمع می‌شدند، حضرت زهرا گاهی هم زمان با انجام کارهای منزل و یا نگهداری فرزندان، با خانم‌ها سخن می‌گفت و معمولا تفسیر می‌کرد.

عمده تفاسیر هم بحث‌هایی بود که شب از پدرش دریافت کرده بود، چون شب وقتی پدر می‌آمد، حتی پیش از آمدن پدر با استشمام عطر او[۸] می‌فهمید که حضرت رسول(ص) می‌آید پس سریع قلم و دوات آماده می‌کرد تا تفسیرهای پدر را بنویسد[۹].  گاهی هم از علی می‌گرفت و گاه هم از جای دیگری که حضرت علی(ع) را شگفت زده می‌کرد و می‌فرمود: زهرا تو این‌ها را از کجا آموخته‌ای؟ گفت: از همان جا که شما می‌روید و من می‌دانم.

حتی گاهی در خانه منبری آماده می‌کرد، حسنین که از مسجد می‌آمدند می‌گفت: بگویید پدرم چه گفت؟ و همه احادیث پیامبر را یادداشت می‌کرد. جالب است بدانید خطبه فدکیه از حضرت زینب به ما رسیده، ایشان در پنج سالگی این خطبه را از مادر شنید و نقل کرد.

احترامی که آن حضرت نسبت به فرزندان نشان می‌دهد، الگوی بسیار خوبی است برای ما در مواجهه با بچه ها. اگر ما نیز گاهی که فرزندمان از مدرسه می‌آید ، برای او صندلی بگذاریم و بگوییم پسرم، دخترم، امروز چه خواندی؟ من دوست دارم از تو بیاموزم چه قدر زیباست.

گاهی هم حضرت می‌خواست حتی نحوه گفتن پیامبر را تقلید کنند. گفته شده یک بار حدیثی را به پیامبر گفت که تا کنون در حضور حضرت زهرا گفته نشده بود و در پاسخ به پدر که فرمود: این روایت را از کجا شنیده‌ای؟ فرمود: از بچه‌ها . بعد فرمود: پدر بچه‌ها وقتی روی منبر می‌نشینند درست مانند شما حرف می‌زنند.

این‌ها لطافت‌های زندگی حضرت زهرا(س) است.

من دعوت می‌کنم از عزیزان که در سال آینده پژوهش‌هایی در این شش حوزه‌ی مطرح شده انجام دهند تا ابعاد ناشناخته این بانوی بزرگ را بکاویم و مطرح کنیم. لازم به تکرار است که حضرت زهرا فقط برای خانم‌ها الگو نیست، برای همه الگوست، برای آقایان نیز چنین است. وقتی امام زمان الگوی خودش را حضرت زهرا معرفی می‌کند، معلوم است همه‌ی مردان نیز باید به او اقتدا کرده و او را بشناسند.

من از زحمات تمام عزیزان در برپایی این مراسم و به ویژه  صحنه‌آرایی برنامه تشکر می‌کنم.

جمله پایانی:

یک روز پیامبر(ص) آمد دید فاطمه(س) خیلی غمگین است. گفت: دخترم چه شده است؟ گفت به فکر دوستان و شیعیانم هستم که در قیامت بر آن‌ها چه می‌گذرد؟ جبرئیل نازل شد و گفت به فاطمه بگو: هر کس دوست تو باشد آن روز رستگار است. و آن روز وقتی دوستان تو اطرافت را گرفتند، تمام اهل محشر می‌گویند: ای کاش ما فاطمی بودیم.

ان شاءالله همه ما فاطمی باشیم و فاطمی بمانیم. والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته

 

 

 

 

 

[۱] .  با اینکه حضرت زهرا(س) از امیرالمؤمنین خواسته بود و در وصیتش هم این را قید کرده بود که مرا در شب تشییع کنید، آن‌هم شب های تاریک مدینه که در این زمان اصلا مهتابی وجود ندارد و حجم بدن دیده نمی‌شود، اما باز به خاطر حضور تعدادی از مردان در مراسم تشییع، زهرا(س) نگران این مسئله است.

[۲] . او همسر جعفربن ابی طالب بود که به همراه همسرش به حبشه هجرت کرد.

[۳] . صافات، ۶

[۴] . حشر/ ۶

[۵] . تفاسیر نقلی که با استفاده از روایت به تفسیر آیات می‌پردازد.

[۶] . من همه جا میگویم شهادت، نه رحلت، پیغمبر را شهید کردند و برای این ادعا دلایل قطعی تاریخی داریم.

[۷] . تعارضات فراوانی در منابع اهل تسنن در این زمینه وجود دارد و اعداد مختلفی مثل ۲۵ سال و.. گفته می‌شود که کاملا معلوم است برای گریز از چیزی که شیعه گفته، بازی کرده اند، اما با عرض پوزش بسیار ساده اندیشانه انجام داده اند و نفهمیده اند که با بررسی منابع این نکته کاملا قابل دریافت است.

[۸] . در حدیث کسا اشاره شده که حسنین از استشمام بوی عطر پیامبر دریافتند که ایشان در خانه حضور دارند. عطر پیامبر عطر خاصی بود. من گاهی برای یافتن برخی جزییات به جاهای خاص و عجیبی سر زده‌ام. مثلا به موزه‌ها سر زدم تا بدانم تازیانه های آن زمان به چه شکلی بوده اند و یا خنجر های آن زمان را بررسی کرده‌ام تا بدانم، خنجر شمر چگونه بوده است.   در مورد عطرهای مورد استفاده در آن زمان ، نتیجه بررسی های من این است که از سُعد استفاده می‌کرده اند، کما اینکه  جابر نیز با سعد خودش را خوش بو می‌کند.

[۹] . پیامبر(ص) در هر روز دو بار به خانه حضرت زهرا و مولا علی(ع) سر می‌زد. اول صبح می آمد و بلند به دخترش سلام می‌داد ، وارد می‌شد، حضرت زهرا را در آغوش می گرفت؛ اول شروع می‌کرد موهای حضرت را بوسیدن، بعد پیشانی را می بوسید و گریبان را می‌بویید و می فرمود: فاطمه من انسیه حوراء است. اجازه دهید بگویم پیامبر از فاطمه توان می‌گرفت و روز را آغاز می‌کرد. حضرت زهرا(س) در کودکی نیز این‌گونه بود. وقتی پدر با سر و روی خونی ، یا از خاکسترها و آلودگی هایی که از بالای پشت بام ریخته بودند، کثیف بود، حضرت فاطمه آب آماده می‌کرد و سر روی پدر را شستشو می داد و در همین حال می‌گفت: اصبر، کما صبرالوالعزم. من در جای دیگری هم گفته ام، حضرت زهرا(س) یک تیم پزشکی داشت که نزد او آموزش دیده بودند تا در جنگ ها به مجروحان رسیدگی کرده و زخم هایشان را درمان کنند. تیم‌های پزشکی و پرستاری حضرت زهرا مشهور است.

 

button color=”red” size=”medium” link=”http://www.roozedahom.com/wp-content/uploads/2018/02/sog 5-d.sangari.wma” icon=”” target=”false”]لینک دانلود صوت[/button] telegram

همچنین ببینید

رویارویی حق و باطل با ظاهری شبیه هم

اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.