خانه / قلم های سوگوار / مصاحبه با آقای رجبعلی نیسی

مصاحبه با آقای رجبعلی نیسی

IMG_0178واحد ادبیات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا با برخی شاعران و نوحه‌سرایان شهرستان دزفول مصاحبه‌هایی را انجام داده است..
متن زیر برگرفته از مصاحبه‌ای است که با جناب آقای رجبعلی نیسی شاعر و نوحه سرای پیشکسوت شهرستان صورت گرفته است…

در آغاز سخن، خودتان را معرفی کنید؟

وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ

بنده رجبعلی نیسی هستم در سال ۱۳۵۲در روستای عباس آباد، دوازده کیلومتری جنوب شهرستان دزفول متولد شدم.

از زمان گفتن اولین شعر عاشورایی خود برای ما صحبت بفرمایید.

بنده از سال چهارم ابتدایی شعر گفتم ولی شعرم را اساساً از سال دوم راهنمایی و نهایتاً اول دبیرستان شروع کردم. از مشوقان بنده در سرودن اشعار عاشورایی، مرحوم استاد عبدالرحیم ادیبی بودند. اولین شعر عاشورایی که سرودم این بود:

به سفر می‌روم اما نگران زینبم

شده‌ام بی کس و تنها، نگران زینبم

هر قدمی می‌نگرم پشت سرم را

خسته و نالان به حرم همسفرم را

در سرودن شعر عاشورایی چه ملاک هایی باید رعایت شود؟

شعر عاشورایی باید مستند و به دور از افسانه سرایی و قصه پردازی باشد. پندآموز باشد و جوانان را به سمت و سوی اهداف عاشورایی سوق دهد نباید در شعرهایمان مظلوم نمایی کنیم و شجاعت و بزرگی آن‌ها را زیر سؤال ببریم. یا اینکه از شجاعت بگوییم و اوج تشنگی صحرای کربلا را فراموش کنیم. باید بین اصل و فرع قضیه توازن برقرار کرد و از افراط و تفریط پرهیز کرد. هم باید متن کلی حادثه را گفت و هم به بعد حماسی و خصوصاً بعد عاطفی حادثه پرداخت.

شما بیشتر به کدام بعد کربلا می‌پردازید؟

من چون در زندگی خود تأثیر مستقیم از کرامات و عنایات حضرت زهرا(س)و حضرت رقیه(س) داشته‌ام، بیشتر به سرودن شعر عاطفی می‌پردازم. البته در بعد حماسی قضیه هم کار کرده ام. خصوصاً حماسه‌ی فداکاری حضرت اباالفضل العباس (ع) که همه‌ی ادیان و مذاهب برای آن حضرت احترام قائل هستند.

به نظر شما شعر سپید و نیمایی با مسأله‌ی عاشورا تناسبی دارند یا نه؟

من فکر می‌کنم اشعاری که به آن شعر نو گفته می‌شوند، اگر روی همان بعد عاطفی کار کنند خیلی بهتر است اما فکر نکنم شعر نو بتواند جای شعر کلاسیک را پر کند.

ابراز ارادت کردن به اباعبدالله و اهل بیت(ع)چطور در زندگی شخصی شما تأثیر داشته است؟

سال ۷۷ من پدرم را از دست دادم. چهل یا پنجاه روز از فوت پدرم گذشته بود که یک شعر به زبان دزفولی نوشته بودم که مضمون آن این بود که

وری زینب که غباری بمیا

بنگ اسب بی سواری بمیا

قدت بند که امیدون لِف باد

خبر قتل براری بمیا

همان شبی که شعر را گفتم آن را لای دفترم گذاشتم و خوابیدم. شب در خواب سید بزرگواری که پنج، شش سال قبل از پدرم فوت کرده بود را دیدم. در خواب به من گفت: آقای نیسی، شعرت را به سبکی که من می‌خوانم بخوان. به او گفتم: آقا شما که مداح نبودید، روضه‌خوان بودید. گفت: نوار را در ضبط بگذار، این صدای من است. اینطور بخوان. من این کاغذ را می برم و شما دوباره از روی نوار بنویسید از خواب که بیدار شدم دیدم کاغذ سر جایش است و این خواب بوده است فردای آن روز متوجه شدم کسی را که ما برای گرفتن نماز و روزه‌ی قضای پدرم اجیر کردیم از سادات بزرگوار هستند. ایشان به من گفتند آقای نیسی من دیشب پدرتان را به خواب دیدم، به ایشان گفتم: شما که فوت کردید من برای شما نماز و روزه گرفتم. گفت: نه، من فقط بازداشت بودم، سید بزرگواری از طرف پسرم سندی آورد و گرو گذاشت و مرا آزاد کرد. این یکی از کرامات اهل بیت در حق من است. کرامات دیگر اهل بیت به من نجات من و همسرم از مرگ حتمی بود. ما سال ۸۴ به قصد قربت به زیارت حرم امام رضا (ع) رفته بودیم. در راه تصادف کردیم و به لطف اهل بیت(ع) زنده ماندیم و خداوند پسری به ما عطا کرد که اسمش را جواد الرضا گذاشتیم.

پدر و مادر بزرگوارتان از این‌که شما برای اباعبدالله شعر می‌گفتید چه احساسی داشتند؟

مرحوم پدرم به خاطر صداقت ذاتی که در وجودش بود خلیی هم خوشحال می‌شد و می‌گفت: در مدح اهل بیت(ع) شعر بگو. بیشتر دوست داشت در مورد حضرت علی(ع) شعر بگویم. پدرم یک عاشق بی ریا بود.

از نظر شما یک شاعر عاشوایی چه قدر به مطالعه نیاز دارد؟

هر حرکتی نیاز به مطالعه دارد. خصوصاً شعر که یک استعداد ذاتی است و باید اسکلت بندی آن مطالعه باشد و این که چه قدر مطالعه کنیم، من نمی‌توانم دقیق بگویم؛ ولی این که چه مطالعه کنیم؟ این را باید اساتید بگویند قطعاً مطالعه می‌تواند مثمر ثمر باشد. موضوعی که مطرح می‌شود، مستند باشد. باید از اساتید و محققان بزرگی که از شهرستان خودمان برخاسته‌اند استفاده و بهره‌گیری کرد.

کدام یک از اشعار خود را بیشتر می‌پسندید؟

شعری را که در مدح حضرت عباس سروده‌ام و در کتاب ستارگان اشک هم چاپ شده، را به شما تقدیم می‌کنم.

آن روز معراج حقایق سبز می‌شد

یک باغ از داغ شقایق سبز می‌شد

از تشنگی سنگ بیابان آب می‌گشت

ذکر صغیران «ای عمو بشتاب» می‌گشت

باغ فدک بر کربلا می‌کرد زاری

زخم عطش بر سینه‌ها می‌گشت کاری

از سرد مهری آتش سوزان به پا بود

لب تشنگی آتش فشان خیمه‌ها بود

گل‌های زهرا از عطش پژمرده بودند

مرغان حق سر زیر پرها برده بودند

دریای غیرت ناگهان از نو خروشید

عباس بر تن جامه‌ی ایثار پوشید

دست خدا از آستین بیرون شد آنگاه

ذکر ملائک شد همه الله، الله

چون جلوه گر شد ماه در چشم شریعه

تاریخ همت را رقم زد آن طلیعه

تصویر او بر آب تأثیری چنان کرد

کان شط به فریاد آمد و آنگاه فغان کرد

ای خضر، ای ادریس، ای الیاس، عباس

دریا تویی من تشنه‌ام. عباس، عباس

صورت به پیش آور همه دردم دوا کن

آنگه مرا با جرعه‌ای حاجت روا کن

از بس که دریا کام او را آرزو کرد

عباس هم چشم کرامت سوی او کرد

زان آب سرد پر یک مشت برداشت

اما به غیرت او که میراث از پدر داشت

یاد از لب خشکیده‌ی ارباب می‌کرد

وان آب را درحسرت خود آب می‌کرد

گفتا حسینم تشنه و من آب نوشم؟

این جامه‌ی ذلت به تن هرگز نپوشم

چشم عطش پوشید او از خوردن آب

اما زجان کوشید بهر بردن آب

او تشنه لب می‌رفت و دشمن درکمین بود

باران تیرش از یسار و از یمین بود

از تشنگی هفت آسمان را دور می‌دید

از خیل گرگان راه را مسدود می‌دید

یک دست بر مشک و دگر دستش به شمشیر

می‌گشت آب، از هیبت عزمش دل شیر

او معنی بی چون ایثار و مدد بود

تکرار محض مرتضی پور اسد بود

شیر و هراس از روبهان هیهات هیهات

عباس و بیم از نقد جان هیهات هیهات

او خیبر رزم پدر تکرار می‌کرد

همچون علی در نهروان پیکار می‌کرد

دست و سر و پای بتان بر خاک می‌ریخت

آتش به جان دشمن سفاک می‌ریخت

اما قضا را تیر بر دستش نشاندند

دست یداللهی به خاک و خون کشاندند

به نظر شما شاعران عاشورایی باید چه خصوصیاتی را رعایت کنند؟

دوستان شاعر روحی لطیف دارند که فوری تحت تأثیر قرار می‌گیرند. در مسیر فضای عاشورایی، باید این روح کنترل شود کسی که مداحی می‌کند، کسی که شعر می‌گوید باید تمام حرکات و سکنات او یاد آور محرم و عاشورا باشد. چون آن‌ها نمایندگان اهل بیت(ع)در قضیه عاشورا هستند. این‌ها رسولانی هستند که باید با اخلاق و حرکاتشان، عاشورا را به تصویر بکشانند.

جایگاه گویش‌ها و لهجه‌ها درشعرهای عاشورایی چیست آیا باید در چارچوب استفاده شوند یا نه؟

شعر دزفولی از نظر بنده می‌تواند جایگاه شعر نو را داشته باشد، شعر دزفولی یک شعر عاطفی است کما اینکه «مارضایی» دزفول در تمام کشور زبانزد است شعر دزفولی باید آسیب شناسی شود و آسیب‌ها‌ی آن برطرف شود مردم باید کلمات اصیل دزفولی را بشناسند. خیلی خوب می‌شود از لهجه‌ی شیرین و پر سوز دزفولی در زمینه‌ی شعر عاشورایی استفاده کرد.

در استفاده از کلمات محدودیتی هم وجود دارد یا نه؟

بله باید یک سری محدودیت‌ها لحاظ شود چون ممکن است بعضی از کلمات آن جلوه‌ی عاشورایی را نداشته باشند.

شما تأثیرات دفاع مقدس بر عاشورا و پیوند دو فرهنگ را در شعر عاشورایی و حماسی چگونه می‌بینید؟

مادران شهدای ما واقعاً شکنجه دیده‌اند، زجر دیده‌اند، فرزندان شهدا کمبود محبت پدر را دیده‌اند، بنده دربه‌دری مردم به روستاها و شهرهای همجوار را به یاد دارم. فکر می‌کنم این هشت سال دفاع مقدس، تکرار تاریخ بود. آن صبری که مادران شهدا به خرج دادند، شجاعت رزمندگان در خط مقدم، این‌ها کار شده و الحمدالله به جاهایی هم رسیده‌اند در زمینه‌ی شعر دفاع مقدس رشد کرده‌اند و جایگاه خاص خودشان را پیدا کرده‌اند، اما باید بیشتر کار شود به خصوص که دزفول خیلی در جنگ مظلوم واقع شده به خاطر این است که امروز دزفول را پایتخت مقاومت ایران معرفی کرده‌اند، به این دلایل بود که حضرت امام راحل فرمودند: دزفول دین خودش را به اسلام ادا کرد. باید تلفیقی بین شعر عاشورایی و شعر دفاع مقدس برای شهر خودمان پیدا کنیم.

شما آثاری هم در رابطه با دفاع مقدس دارید؟

بله، ولی نه به آن صورت که مخصوصاً کار کرده باشم چون دفاع مقدس ما پیرو قضیه‌ی عاشورا بوده است، پیوند این دو ناگسستنی است، حماسه‌های رزمندگان ما با ذکر یا اباعبدالله(ع) و یا زهرا(س) و عشق به اهل بیت(ع)رقم خورده است.

تعبیر شما از نوحه چیست؟ فرآیند تهیه‌ی یک نوحه چگونه است؟

بنا به خواست هیئت و آن چیزی که مردم برای هیئت سینه زنی و زنجیر زنی می‌‌خواهند، مداح به شاعر یا به کتابی رجوع می‌کند و نوحه را می‌گیرد. یک اشعار آهنگین را می‌توان به نام نوحه معرفی کرد مداح خواسته خود را به شاعر اعلام می‌کند و شاعر هم طبق آهنگی که به ایشان داده شده شعر را می‌نویسد و به مداح تقدیم می‌کند.

اگر می‌شود از مداحان و کسانی که با آن‌ها همکاری کرده‌اید، یادی کنید و اگر شعری که به آن‌ها تقدیم کرده‌اید را به یاد دارید برای ما بخوانید؟

از دوستانی که معمولاً در خدمتشان هستم می‌توان آقای لطفی خلف، شهروزیان، حاج صادق آهنگران و امام را نام برد به عنوان مثال نوحه‌ای که به آقای لطفی خلف داده‌ بودم و ایشان در مصلی اجرا کردند زبان حال اباعبدالله(ع) با خداست؛ «بارالها کن قبول آخرین قربانی من…»

برای آقای شهروزیان هم این نوحه را آماده کرده‌ام:

به سفر می‌روم اما نگران زینبم

شده‌ام بی کس و تنها نگران زینبم

هر قدم می‌نگرم پشت سرم را

خسته و نالان به حرم همسفرم را

نگران‌زینبم، نگران زینبم

اولین باری که نوحه‌ی شما را یک مداح می‌خواند، اگر اشتباهی رخ دهد شما چه عکس العملی دارید؟

یک شعر خوب مثل بچه‌ی آدم می‌ماند، وقتی شعر خوبی نوشته می‌شود مثل بچه‌ی شماست و دوست دارید خوب تربیت شود و خوب تحویل داده شود ما انتظار داریم که دوستان به بهترین نحو آن را اجرا کنند، و خوب هم اجرا می‌کنند.

از آخرین سروده‌ی خود برایمان بفرمایید؟

آخرین شعر من مناجاتی است که از رادیو هم مرتب پخش شد.

شرمساریم و گنه کار، خدایا تو ببخش

غافل از عاقبت کار، خدایا تو ببخش

ساعتی را ننشستم به اخلاص عمل

مکر کردیم چه بسیار، خدایا تو ببخش

اگر توصیه و پیشنهادی به جوانان در این عرصه دارید، بفرمایید؟

بنده در موقعیتی نیستم که بخواهم پیشنهاد یا توصیه‌ایی را برای همشهریان یا دوستان مطرح کنم تنها خواهش من این است که دوستان اگر شاعر هم نیستند ولی، وارد فضای محرم شوند و آن را بشناسند، کرامات اهل بیت را ببینند و بشناسند، بدانند حضرت رقیه چه شخصیتی داشته، حضرت زهرا چه شخصیتی داشته است، مطالعه کنند، تحقیق کنند و فضای عاشورایی دزفول را صد چندان کنند.

عده‌ایی هستند فکر می‌کنند که محرم قضیه‌ای بوده که چندین سال پیش اتفاق افتاده و تمام شده، شما چه نظری دارید؟

ما تربیت شده این فضا هستیم، پدران ما در این محیط بوده‌اند، فرزندان ما در این فضا هستند، اصلاً باورش برای ما سخت است که یک فرد بتواند بدون قضیه‌ی عاشورا و جدا از فضای عاشورا زندگی کند همیشه چشم انتظاریم که ایام محرم از راه برسد و ما کاری کنیم که از جانب اهل بیت پذیرفته شود. من تعجب می‌کنم که با وجود این همه کرامات، عنایات از جانب اهل بیت چرا بعضی‌ها می‌خواهند خودشان را فریب دهند؟!

در مورد شعرای پیشکسوت شهرستان برای ما بفرمایید؟

از شعرای پیشکسوت می‌توان مرحوم بادلان، ملامرتضی بادروج، مرحوم گلستانی، مرحوم صابرزاده را نام برد. این‌ها مفاخر این شهرستان هستند و از مداحان هم می‌توان مرحوم حاج غلامعلی سراج، زنده‌یاد امیر بساک را نام برد.

در مورد مراسم اطراف شهرستان بفرمایید آیا عزاداری‌های اطراف شهرستان تفاوتی با داخل شهرستان دارد یا نه؟

تفاوتی با مراسم شهرستان ندارد و مراسم حومه نیز نشأت گرفته از برنامه‌های شهر است بطور کلی تکایا و خانه‌ها مراسم دارند ما در روستای خودمان و روستاهای همجوار از شب اول محرم هر شب شام می‌دهیم.

پدرم نذر داشت که گوسفندی سر بریده و شام تهیه کند. این شام شب اول محرم به دوستان هم ولایتی داده می‌شود. زنجیر زنی هست، سینه زنی هست و برنامه‌هایی دیگر که در شهر هم دیده می‌شود از مداحان شهرستان هم استفاده می‌کنیم.

بارها از آقایان شهروزیان، آهنگران و لطفی خلف در مراسمات دعوت کرده‌ایم.

لطفآ برای حسن ختام برنامه، یکی از آثارتان را برای ما بخوانید؟

این شعر دفاع مقدس است که تقدیم می‌کنم:

زخمی ترین فریاد

امشب آوازم خدایی گشته باز

قلب شعرم کربلایی گشته باز

خاطرات جبهه‌ها در سینه‌ام

پیش رو گردیده چون آئینه‌ام

باز امشب می‌کنم تفسیر عشق

یاد گلهای شهید پیر عشق

یاد سرداران بی سر در نبرد

یاد جبهه یاد تیر و یاد درد

شوره زاری تشنه‌ی باران منم

خسته‌ای جا مانده از یاران منم

سر به دیوار ندامت می‌زنم

آه جا ماندی تو ای جان بر تنم

دوستان، همسنگران، حق باوران

یک به یک رفتند آن نام آوران

قامت من گوییا دل کش نبود

سهم من یک از دو صد ترکش نبود

عاشقان در دود و آتش سوختند

تا چراغی جاودان افروختند

به چه پیکرها به غربت مانده‌اند

تا به چشم جان علی را خوانده‌اند

آه ای دنیا سعادت را بخوان

ار پلاک و خاک مشتی استخوان

آن سعادت کو به عالم ماندنی ست

بهر هر چشمی نه خطش خواندنی ست

آن سعادت مرد می‌خواهد ولی

مرد حق مرد شرف مرد علی

آن سعادت با شهادت توأم است

مستی مردان عالم آن دم است

یک به یک رفتند یاران پیش و پس

ما گرفتاریم در بند هوس

سالها مرد سعادت باختیم

ای دریغا راه را نشناختیم

ای خوش آن روز‍ که در بزم حضور

زنده می‌شد قصه‌ی موسی و طور

تشنه‌ی بحر بلا بودیم و بس

سرخوش از جام ولا بودیم و بس

عشق در تکبیر ما جان می‌گرفت

هر سر شوریده سامان می‌گرفت

قطره قطره موج دریا می‌شدیم

لایق بزم تماشا می‌شدیم

بانگ ما زخمی‌ترین فریاد بود

زخم خنجر آخرین فریاد بود

در کجا دیدید جز دشت جنون

خنده و انا الیه راجعون

باز هم مائیم و آن عهدی که بود

با شهادت لذت شهدی که بود

حیدر دوران اگر لب تر کند

هر بسیجی ترک جان و سر کند

لشکر صاحب زمان آماده است

در نبردی بی امان آماده است

رهبرا ما سر به سر آماده ایم

تیر را با عشق صیقل داده ایم

پرچم سرخ وفا بر دوشمان

باز بر هر چه بلا آغوشمان

سر به نوک نیزه‌ها چون جا گرفت

می‌توان آن‌گاه سر بالا گرفت…

از اینکه با ما در این گفتگو همراه بودید بسیار سپاسگزاریم.

IMG_0194

IMG_0156

IMG_0179

IMG_0177

IMG_0168

IMG_0166

telegram

همچنین ببینید

مصاحبه‌ با آقای محمدحسین پورحیدری

   واحد ادبیات موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا با برخی شاعران و نوحه‌سرایان شهرستان دزفول ...