خانه / سخنرانی / متن سخنرانی / سخنرانی عاشورایی حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

سخنرانی عاشورایی حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله‌(ابداً) ما بقیت و بقی اللیل و النهار، ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسن و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین‌(علیه السلام)
قرار شد که در این ایام که ایام عاشوراست، در مورد عاشورا صحبت کنیم که به درس‌هایی از قرآن هم مربوط باشد. در این زمینه به مناسبت حرکت امام حسین علیه‌السلام چند بحث را مطرح ‌می‌کنیم، عشق به شهادت، کسانی که به استقبال خطر رفته‌اند، قدردانی قرآن، انتقاد از ترسوها.
هر که می‌خواهد ببیند که چه‌قدر عاشق شهادت است باید از تربیت شده‌های مکتبش بپرسد. یک بچه‌ی ۱۳ ساله به نام حضرت قاسم(ع) شعور سیاسی و اجتماعی‌اش یا به عبارت بهتر شعور ایمانی‌اش و یا به زبان امروز، جهان بینی‌اش به‌ قدری بود که وقتی عمویش به او می‌گوید: قاسم، ای پسر برادرم، مرگ را چگونه می‌بینی؟ ‌می‌فرماید: از عسل شیرین‌تر است. این نمونه‌ی بچه‌ی ۱۳ ساله است یعنی چه؟ یعنی اگر بنا باشد حاکم یزید باشد، اگر بنا باشد محکوم، امت حزب الله باشد، اگر حزب الله محکوم است و اگر حکومت در دست طاغوت است، مرگ از عسل شیرین‌تر است. این بینش یک پسر ۱۳ ساله است. هر که می‌خواهد عشق امام حسین(ع) را به شهادت ببیند، باید تاریخ علی اکبر‌(ع) را بخواند. وقتی از پدرش امام حسین‌(ع) ‌می‌پرسد که آیا ما برحقیم؟ ‌می‌فرماید: بله ما برحقیم؛ ‌می‌فرماید حال که برحقیم از هیچ چیزی نمی‌ترسم؛ راه که درست است از هیچ نمی‌ترسم.
حضرت علی‌(ع) خودش ‌می‌فرماید:«والله لابن ابی‌طالب، انِسٌ بِالمَوْتِ مِنَ الطِّفلِ بثدی اُمِّهِ»؛ به خدا قسم علاقه‌ی علی‌بن‌ابی‌طالب به مرگ از علاقه‌ی طفل به پستان مادر بیشتر است. امام حسین‌(ع) پسر این پدر است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: چه وقت دیده اید که از مرگ بترسم؟ بهترین نوع مردن، شهید شدن است. به خدایی که جان علی در دست اوست هزار شمشیر بر فرقم بخورد بهتر است که در رختخواب بمیرم. مرگ چیزی نیست که آدم از آن بترسد. درحدیث است که مرگ لباسی است که انسان عوض ‌می‌کند. مؤمن وقتی ‌می‌میرد گویا که لباس خوبی می‌پوشد و فاسق وقتی که می‌میرد گویا لباس خوب را بیرون می‌آورد و لباس کهنه و چرک ‌می‌پوشد. مرگ برای مؤمن مثل گلی است که بو کند. پسر ‌می‌گوید اگر حق است هیچ نمی‌ترسم و پسر برادر ‌می‌گوید: اگر حاکمیت با طاغوت است مرگ از عسل شیرین تر است. پدر ‌می‌گوید هزار شمشیر از مردن در رختخواب راحت تر است پسر آن پدر و پدر این پسر امام حسین‌(ع) ‌می‌شود. امام حسین(ع)می‌فرماید: «انی لا اری الموت الا سعاده» من شهادت را جز سعادت نمی‌دانم؛ سعادت من شهادت است. خداوند در قرآن از افرادی که رو به خطر رفتند استقبال و آن‌ها را تشویق می‌کند و از آن‌هایی که به استقبال خطر نمی‌روند انتقاد می‌کند. یکی از کسانی که به استقبال خطر رفته‌اند، حضرت ابراهیم‌(ع) است. با وسیله‌ای همچون منجنیق آتش درست کردند که ابراهیم‌(ع) را در آن بیندازند. گفتند‌ ابراهیم و بت‌هایی را که ابراهیم در تراشیدن آن‌ها دست داشته است،«و نصرو الهتکم». ابراهیم را در آتش انداختند ولی به امر خدا، آتش سرد شد”انی مایکون برداًوسلاماً”. خداوند از ابراهیم تعریف ‌می‌کند که به استقبال خطر رفته است. خدا به ابراهیم(ع) فرمود که: این زن و بچه‌ی کوچک را بگذار، آن هم درسرزمینی که در آن هیچ چیز نبود؛ او هم زن و فرزندش را گذاشت وسط کوهستان و گفت:« ربنّا اِنّی اسکنتُ مِن ذُریتی بِوادٍ غیر ذی زَرعٍ ابرهیم؛خدایا به امر تو زن و فرزندم را در بیابانی گذاشتم که هیچ کشت و زرعی در آن نیست». به امر خداوند یوسف را در چاه انداختند، یونس را درآب انداختند، وقتی که بنا شد اسماعیل ذبح شود گفت حاضرم.
این‌ها افرادی هستند که به استقبال خطر رفتند. حضرت زکریا را در تنه‌ی درخت گذاشتند، وسط درخت را خالی کردند و درخت را اره کردند تا رسید به بدن ولی الله. اصحاب اخدود گودالی کندند و اولیاء خدا را در گودال ریختند و سوزاندند و بالای سر گودال سوت کشیدند. این تاریخ ما است؛ این که ‌می‌گویند قرآن کتاب انسان سازی است، به این معنی است که بنشین و بشنو که بهتر از شماها چه سختی‌های بیشتری از شما کشیدند.
در انقلاب، زن‌های باوفای زیادی داشتیم که مشکلات زیادی را تحمل کردند ولی وقتی که مصیبت‌های حضرت زینب(س) را می‌خوانیم، می‌بینیم که هیچ کس در انقلاب ما نیست که در نصف روز ۷۲شهید داده باشد. در انقلاب زن شهید ما محبوبیت داشته است ولی در کربلا زن شهید را کتک زدند؛ در انقلاب ما بچه‌های شهید را بغل ‌می‌کنند و ‌می‌بوسند ولی در عصر عاشورا بچه‌های یتیم را زدند و اسیر کردند؛ در انقلاب، بعد از شهادت، دل کسی را نمی‌سوزاندند، ولی در کربلا فرزندان امام حسین‌(ع) را از راهی عبور دادند که بدن امام حسین‌(ع) را ببینند و دلشان بسوزد. در انقلاب ما شهید با لب تشنه کم است؛ در انقلاب، بچه‌ی شیرخوار شهید شده ولی روی دست بابا شهید نشده است. بنابراین هر چه سختی بر سر ما بیاید الگوها و مدل‌هایی داریم. پس باید کربلا را زنده نگه داریم و این است که ‌می‌گوییم کربلا کارگاه بزرگ انسان سازی است.
منطقه‌هایی که روضه‌های هفتگی بیشتری درآن‌ها برگزار می‌شد و مادرهایی که بیشتر روضه‌های امام‌حسین(ع) و زجرهایی که به امام حسین‌(ع) و اهل بیت رسید، را شنیدند و بیشتر سوختند، بیشتر آمادگی داشتند که بچه‌هایشان را به جبهه بفرستند ولی آن‌هایی که به روضه‌ها خندیدند و این‌ها را یک کار ارتجاعی کردند، هنوز هم آمادگی ندارند. مادرهایی که در قسمت های فقیر بودند، بیشتر در روضه ها بودند و بیشتر حسین، حسین، گفتند و در انقلاب هم بیشتر فداکاری کردند و فرزندان خود را جبهه فرستادند. آن‌ها که در مکتب امام حسین‌(ع) خیس نخوردند و فقط نسیمی از عاشورا به آن‌ها رسید و روز عاشورا به پوشیدن لباس سیاه و کشیدن آه، بسنده کردند، هرگز این فرهنگ را ولی لمس نکردند و با آن خو نگرفتند.
آنهایی که با امام حسین‌(ع) آشنا نیستند، با روضه هم آشنا نیستند. مقدار کمک مردم به جبهه بسته به مقدار آشنایی آن‌ها با عاشوراست.
آن‌هاکه به قول خودشان روشن‌فکر بودند و به این روضه‌ها، ارتجاعی ‌می‌گفتند و خودشان را از دیدگاه روشنفکری بررسی ‌می‌کردند، هنوز هم در روشنفکری در حال غوطه خوردن هستند و هنوز فرهنگ امت را درک نکرده‌اند. هنوز هم اگر نزد آن‌ها بروی حرف‌هایی ‌می‌زنند که با کمال تأسف باید جواب داده‌شود. خیلی سفارش شده که قرآن بخوانید ولی بیشتر سفارش شده تدبر کنید. تدبر یعنی این که در آیه‌ی قرآن فکر کن که اگر تو باشی چه ‌می‌کنی؟ خداوند از آن‌ها قدردانی ‌می‌کند، خداوند از کسی که به استقبال خطر رفته تشکر ‌می‌کند. خوردن خاک حرام است، اما تربت امام حسین‌(ع) نه تنها حرام بلکه شفابخش است. در کنار قبر امام حسین‌(ع) دعا مستجاب است. خواندن زیارت امام‌حسین‌(ع) در شب جمعه، عید فطر، عید قربان عاشورا و اربعین سفارش شده است. با امام حسین‌(ع) گره بخورید. آدم، هر چند بار، تشنه‌اش ‌می‌شود، ‌می‌گوید: السلام علیک یا اباعبدالله. گره خوردن امام حسین‌(ع) با عطش. گره خوردن انسان‌ها در شب‌های جمعه با عیدها و عزاها و با شادی‌ها با زیارت امام‌حسین(ع) به قدری اهمیت دارد که ‌می‌گوید در سفر مکه، اگر کسی احساس خطر کرد مکه واجب نیست، اما در سفر کربلای امام حسین‌(ع) اگر احساس خطر کردید باز هم باید کربلا را بروید. در مکه زاد و توشه ات را خوب بردار، در کربلا با زندگی ساده برو. ‌می‌روی کربلا قدم هایت را آرام بردار، پیاده برو.
خدا رحمت کند سید محراب، آیت الله مدنی را. ایشان مکرر پیاده کربلا ‌می‌رفت. کفش‌هایش را در ‌می‌آورد و پا برهنه ‌می‌رفت و ‌می‌گفت ‌می‌خواهم در راه امام حسین(ع) کف پاهایم اذیت بشود. ‌می‌گفت من سه حاجت از خدا خواستم خدا دو تا را به من داده است ولی یکی را به من نداده، ‌می‌ترسم ندهد. به او گفتند حاجت سوم شما چیست؟ گفت من خیلی از خدا خواستم شهید شوم.
وقتی مصیبتی دیدید و خواستید مصیبت شما کوچک شود، مصیبت امام حسین(ع) را به یاد بیاورید. یک روز در کربلا، در صحن امام‌حسین(ع) جمله شیرینی را شنیدم «کلهم سفینه النجاه و سفینه الحسین اسرع؛ همه کشتی نجات‌اند ولی کشتی امام حسین‌(ع) تندتر ‌می‌رود. کلهم باب الله و باب الحسین اوسع؛ همه‌ی ائمه درگاه لطف خدا هستند، اما درگاه حسینی بزرگ‌تر است. خداوند قدردانی ‌می‌کند. «اذکرونی اذکرکم» خدا ‌می‌گوید یاد من باشید من هم یاد شما ‌می‌کنم. و هیچ مانعی ندارد که این اولیاء خدا ‌می‌گویند یک قطره اشک که بریزید خدا شما را ‌می‌بخشد. اشکی را که برای امام‌حسین(ع) ریختید،خدا به آن اشک آبرو می‌دهد. کسی نگوید یک قطره اشک چه ارزشی دارد که خدا به‌خاطر آن ما را ببخشد. هر قطره اشکی ارزش ندارد بلکه قطره اشکی که برای امام حسین‌(ع) ریخته می‌شود به خاطر شخصیت امام حسین‌(ع) ارزش پیدا ‌می‌کند. خداوند از پیغمبران تعریف می‌کند و می‌فرماید:«انا وجدناه فی الصابر نعم الامر».به تمام حاجیان ‌می‌گوید: هر کدام مکه می‌روید همین طور که دور کعبه ‌می‌گردید، دور حجر اسماعیل دور قبر اسماعیل هم باید بگردید. هر حاجی که دور کعبه ‌می‌گردد دور قبر اسماعیل هم ‌می‌گردد. چون این قبر، قبر اسماعیل است و این اسماعیل گفت در راه خدا جانم را فدا می‌کنم. کسی که ‌می‌گوید در راه خدا جانم را فدا می‌کنم، همه باید بروند دور قبرش بگردند.
در یکی از غزوه‌ها پیامبر سنگی را بلند کرده بود و داشت با زحمت آن را ‌می‌برد. گفتند یا رسول الله این سنگ را کجا ‌می‌برید. فرمودند: یکی از افسرها شهید شده است ‌می‌ترسم قبرش و جایگاه شهادتش گم شود، ‌می‌ترسم خاک بدنش را بپوشاند و باد بدنش را این سو به آن سو ببرد، ‌می‌ترسم گم شود، ‌می‌خواهم این سنگ را جایی ببرم تا جای این شهید معلوم باشد.
قرآن ‌می‌فرماید برای اصحاب کهف که از شهر بت پرستان بیرون آمدند و در کوه و غار خوابشان برد، مسجد بسازید«لنتَّخِذنَّ‌علیهم مسجدا- فقالوا ابنوا علیم بُنیاناً». وقتی کسی که خداپرست بود، جنازه‌اش آن قدر مقدس است که کنار جنازه‌اش مسجد ‌می‌سازند، کسی که با خون خودش میلیون‌ها خداپرست، تحویل داد، هرقدر تجلیل کنیم ارزش دارد. این فکرهای غلطی که گاهی اوقات انسان روشن فکری‌اش گل ‌می‌کند و می‌گوید، این گوسفندهایی را که مکه ‌می‌کشند بیایند این جا بکشند، نه خیر، آن جا وادی عشق است در وادی عشق آدم هر چه دارد باید انفاق کند.
بله خوب است که گوشت‌ها را منجمد کنند و بعد بین کشورها پخش کنند، این کار خوبی است. اما گوشت در مکه خونریزی ‌می‌شود چون در وادی عشق آدم هر چه دارد انفاق ‌می‌کند. انسان وقتی محبوبی دارد، وقتی عاشق کسی است و دید که معشوق‌اش دارد ‌می‌آید برایش قالی ‌می‌اندازد، گرچه این قالی زیر چرخ های ماشین خاکی هم ‌می‌شود اما چون وادی عشق است هزار قالی فدای خاک چرخ ماشینش.
بنابراین در وادی عشق به عشق ابراهیم(ع) گوسفند می‌کشیم تا عشق و ایثار ابراهیم یادمان نرود. گوشت منجمد و بسته بندی شده چند تومان است؟ مسأله‌ی اقتصاد یک شاخه‌ی کار است، همه چیز را نمی‌شود از بعد اقتصادی مطرح کرد. خلاصه اینکه عاشورای امام حسین‌(ع) حرکت به وجود آورد. حرکتی که در تاریخ بی سابقه است و منش تمام حرکت‌ها شد. خداوند از ابراهیم و اسماعیل تجلیل ‌می‌کند و فداکاری امام حسین‌(ع) به مراتب از فداکاری ابراهیم بیشتر بود. بنابراین ما هم باید از این عاشورا خیلی تجلیل کنیم. تجلیل این است که درس بگیریم. وقتی ‌می‌گویند برو روضه معنایش این است که بنشین و ببین که چگونه علی اصغر‌(ع) روی دست پدر تیر خورد و پدر صبر کرد. تو هم اگر بچه شیرخوار را روی دستت کشتند، در راه خدا صبر کن؛ ببین چگونه ابوالفضل آب آورد که بخورد ولی وقتی دید دیگران تشنه هستند نخورد؛ یعنی، اینکه اگر تو هم در بخاری نفت ریختی و دیدی در بخاری دیگران نفت نیست، نفت بخاری‌ات را بگیر و در بخاری دیگران بریز. اصلاً روضه درس است.

telegram

همچنین ببینید

حضرت علی اکبر(ع)

سخنران: دکتر محمدرضا سنگری   فرزندان امام حسین(ع): بر اساس منابع تاریخی‌ معتبر امام‌حسین(ع) نه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.