آب…بابا

شب بود ستاره را تماشا

می‌کرد دو چشم ناز دختر

قایم شده بود و منتظر بود

سُک سُک بکند بار دیگر

آرام درون خیمه خوابید

داداش گلش علی‌اصغر

لالایی او صدای قرآن

با لحن خوش علی‌اکبر

خواب آمد و بی‌سر و صدا زد

در چشم قشنگ دخترک پر

فردا شده بود و کربلا شد

باغی پر نخل‌های بی‌سر

از کرب و بلا، آب و بابا

شد ورد لبان خشک دختر

من فکر کنم از آن زمان ماند

این درس همیشه توی دفتر

زهرا آراسته‌نیا

telegram

همچنین ببینید

ماه سه ساله

ماه سه ساله ماه در خرابه دید دختری سه ساله بود بس که گریه کرده ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.